
کتاب آخرین خرس
معرفی کتاب آخرین خرس
کتاب آخرین خرس (The Last Bear) نوشته هانا گلد و ترجمه امین پورحسن، رمانی ماجراجویانه را روایت میکند که در طبیعت بکر و سرد قطب شمال رخ میدهد. این کتاب که در سال ۱۴۰۱ توسط نشر کتاب چار (انتشارات میلکان) منتشر شده، نوجوانان را به سفری دور از هیاهوی شهرها و در دل جزیرهای دورافتاده میبرد. داستان با دختری نوجوان به نام ایپرل و پدرش پیش میرود که برای انجام تحقیقات علمی به جزیرهی خرسها سفر میکنند. ایپرل با خرسی قطبی در این جزیره روبهرو و ماجرایی تازه و پرچالش آغاز میشود؛ ماجرایی که نهتنها دربارهی کشف دنیای ناشناختهی حیوانات و طبیعت است، بلکه به رابطهی انسان با محیطزیست و پیوندهای عاطفی میان انسان و حیوان میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین خرس اثر هانا گلد
کتاب آخرین خرس به قلم هانا گلد، رمانی برای نوجوانان است دربارهی ایپرل وود، دختری ۱۱ساله که همراه با پدرش (پژوهشگر آبوهوا) به جزیرهی خرسها در مدار قطب شمال سفر میکند. این جزیره که زمانی محل زندگی خرسهای قطبی بوده، حالا بهدلیل تغییرات اقلیمی و آبشدن یخها تقریباً خالی از این حیوانات شده است. ساختار کتاب بر پایهی روایت اولشخص از نگاه ایپرل شکل گرفته و فصلها با ماجراهای روزمره، احساسات، دغدغهها و کشفهای او پیش میرود. داستان با ورود ایپرل به جزیره آغاز میشود و بهتدریج تنهایی، دلتنگی برای مادر ازدسترفته، فاصلهی عاطفی با پدر و علاقهی عمیقش به حیوانات و طبیعت را به تصویر میکشد. محور اصلی داستان، مواجههی ایپرل با یک خرس قطبی زخمی و تلاش او برای کمک به این حیوان است. در کنار این خط اصلی، کتاب به موضوعاتی مانند تأثیر انسان بر محیطزیست، اهمیت همدلی با حیوانات و جستوجوی هویت و شجاعت فردی میپردازد. هانا گلد در این کتاب با زبانی ساده و توصیفهایی ملموس، دنیای سرد و رازآلود قطب شمال را به صحنهای برای رشد و دگرگونی شخصیت اصلی تبدیل کرده است.
خلاصه داستان آخرین خرس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
ایپرل وودِ ۱۱ساله پس از مرگ مادرش با پدری که در دنیای تحقیقات علمی غرق است، زندگی میکند. وقتی پدرش مأموریتی برای ثبت دادههای آبوهوایی در جزیرهی خرسها میگیرد، ایپرل همراه او راهی این سرزمین سرد و دورافتاده میشود. جزیرهای که زمانی پر از خرسهای قطبی بوده، حالا بهدلیل گرمایش زمین و آبشدن یخها، خالی از این حیوانات شده است. ایپرل که با حیوانات احساس نزدیکی میکند، در همان روزهای نخست، نشانههایی از حضور یک خرس قطبی میبیند و جستوجویش برای یافتن این موجود آغاز میشود. پس از روزها جستوجو بالأخره با خرسی قطبی روبهرو میشود که زخمی و گرسنه است و پنجهاش در تودهای پلاستیکی گیر کرده است. ایپرل با شجاعت و همدلی تصمیم میگیرد به خرس کمک و با استفاده از چاقوی پدرش، پلاستیک را از پنجهی خرس باز کند. ایپرل با چالشهای زیادی روبهرو میشود؛ از ترس و خطرات طبیعت وحشی گرفته تا احساس تنهایی و فاصلهی عاطفی با پدر. رابطهی میان ایپرل و خرس بهتدریج شکل میگیرد و به دوستی عمیق و بیکلام تبدیل میشود. این دوستی، ایپرل را به درک تازهای از خود، خانواده و مسئولیتش نسبت به طبیعت میرساند. داستان با تأکید بر اهمیت همدلی، شجاعت و مراقبت از محیطزیست، تصویری از رشد و بلوغ دختری نوجوان در طبیعت وحشی ارائه میدهد.
چرا باید کتاب آخرین خرس را بخوانیم؟
کتاب آخرین خرس با ترکیب ماجراجویی، احساسات و دغدغههای محیطزیستی، تجربهای متفاوت از داستانهای مناسب برای نوجوانان خلق کرده است. داستان نهتنها به ماجرای نجات یک خرس قطبی میپردازد، بلکه به موضوعاتی مانند فقدان، تنهایی، شجاعت و پیوند انسان با طبیعت نیز توجه دارد. شخصیت ایپرل با ویژگیهای منحصربهفردش امکان همذاتپنداری را برای مخاطبان فراهم میکند. رمان حاضر با توصیفهای دقیق از محیط سرد و بکر قطب شمال، خواننده را به دنیایی ناشناخته میبرد و اهمیت مراقبت از زمین و موجودات آن را یادآور میشود. همچنین رابطهی میان ایپرل و خرس، تصویری از دوستی و اعتماد میان انسان و حیوان را به نمایش میگذارد که کمتر در داستانهای مشابه دیده میشود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این رمان از آمریکا به نوجوانان، دوستداران طبیعت و حیوانات، علاقهمندان به داستانهای ماجراجویانه و کسانی که دغدغهی محیطزیست و تغییرات اقلیمی دارند، پیشنهاد میشود. همچنین این داستان برای کسانی که بهدنبال داستانی دربارهی رشد فردی و غلبه بر تنهایی هستند، مناسب است.
درباره هانا گلد
هانا گلد (Hannah Gold) نویسندهی بریتانیایی ادبیات کودک است. نخستین کتاب او به نام آخرین خرس (The Last Bear) علاوهبر تبدیلشدن به اثری پرفروش، موفق به کسب جوایزی گوناگون شد. این اثر به بیش از ۲۵ زبان ترجمه شده است. هانا گلد که پیش از نویسندگی تماموقت، در حوزهی فیلم و مجلات فعالیت داشته، آثاری همچون نهنگ گمشده (برندهی جایزهی سفرنامهنویسی ادوارد استنفورد) را نیز در کارنامه دارد؛ آثاری که همگی با تصویرگری لِوی پینفولد منتشر شدهاند و بر ارتباط انسان با طبیعت و اهمیت مراقبت از حیوانات تأکید کردهاند. این نویسنده که سفیر سازمان حفاظت از نهنگها و دلفینها بوده، در لینکلنشر همراه با لاکپشت و همسرش زندگی کرده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان آخرین خرس (The Last Bear) موفق به کسب Blue Peter Book Awards ۲۰۲۲ و Waterstones Children’s Book Prize ۲۰۲۲ شده است. این اثر همچنین در فهرست نهایی دو جایزهی مهم دیگر، یعنی British Book Awards در بخش کتاب کودک سال و Indie Book Awards ۲۰۲۲ قرار گرفته و جایگاه خود را بهعنوان یکی از برجستهترین کتابهای کودک سال تثبیت کرد. متن اثر حاضر با تصویرگریهای لِوی پینفولد، برندهی مدال کیت گریناِوی و تصویرگر نسخههای ویژهی بیستمین سالگرد هری پاتر همراهی شده است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
نویسندگان و منتقدان بزرگ ادبیات کودک، رمان آخرین خرس (The Last Bear) را اثری مهم، تأثیرگذار و فراموشنشدنی توصیف کردهاند. مایکل مورپرگو این کتاب را رمانی ضروری برای انسان، خرسهای قطبی و سیارهی زمین میداند؛ کارلی ساروسیاک از جذابیت و سرشاربودن این اثر از عشق و طبیعت میگوید و کاترین راندل آن را اثری دوستداشتنی خوانده است. ابی الفینستون این رمان را پرشور، امیدبخش و همراه با تصویرگریهای خیرهکنندهی لِوی پینفولد توصیف کرده است. لورن جیمز بر اهمیت پیام محیطزیستی کتاب تأکید کرده و فرانچسکا گیبونز آن را هدیهای زمستانی دانسته است. دیوید ویلیامز کتاب حاضر را یکی از تأثیرگذارترین آثار دانسته و گفته دو بار آن را خوانده است. منتقدان نشریات معتبری چون تایمز، تلگراف و ساندی تایمز نیز این اثر را آغاز درخشان نویسنده، فراخوانی قوی برای حفاظت از سیارهی زمین و یکی از مهمترین کتابهای کودک دهه توصیف کردهاند.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
کتاب آخرین خرس با ترجمهی ارنواز صفری و ویراستاری بهاره حقوردی در سال ۱۴۰۲ توسط نشر صاد روانهی بازار کتاب ایران شده است.
بخشی از کتاب آخرین خرس
«ایپرل و خرس باقی روز را رفتند گشتوگذار. خرس او را به دورترین گوشههای شرق جزیره برد. آنها در لبهٔ شرقی جزیره ایستادند. روی صخرههای دندانهداری که موجهای خاکستری قدرتمند با آنها برخورد میکرد و با اینکه درست در نزدیکی لبهٔ پرتگاه ایستاده بودند و باد خشمگین دریا آنها را به اینطرف و آنطرف تکان میداد، ایپرل احساس امنیت داشت؛ خرس نگهبانش بود و از او مراقبت میکرد. هیچوقت در حضور خرس احساس ناامنی نمیکرد.
ایپرل وسط صدای بلند امواج داد زد: «میخوام یاد بگیرم مثل تو غرش کنم!»
خوشبختانه لازم نبود برای تماشا و یادگیری زیاد منتظر بماند. خرس روی پاهای عقبیاش بلند شد و چنان غرش سهمگینی کرد که صدایش مثل سنگ روی موجها بالا و پایین پرید و در دوردستها محو شد. خرس به او نشان داد که چطور سینهاش را جلو بدهد، تا جایی که میتواند صاف بایستد، صافتر و صافتر و طوری غرش کند که صدا از اعماق وجودش، از عمیقترین و وحشیترین قسمت وجودش بیرون بیاید.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه