
کتاب به جز سرخ، هر رنگی
معرفی کتاب به جز سرخ، هر رنگی
کتاب به جز سرخ، هر رنگی است نوشتهی فریبا منتظرظهور، رمانی ایرانی است که نشر گل آذین آن را منتشر کرده است. این اثر با نگاهی چندلایه به زندگی شخصیتهایی میپردازد که هرکدام درگیر دغدغهها، خاطرات و جستوجوی هویت خود هستند. داستان در بستر یک کافه در بازار فرشفروشان و سفر به شهرهای مختلف ایران روایت میشود و شخصیتها با گذشته، خانواده، عشق و انتخابهایشان دستوپنجه نرم میکنند. روایت کتاب با زبانی صمیمی و جزئینگر، فضای زندگی روزمره، روابط انسانی و کشمکشهای درونی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به جز سرخ، هر رنگی
کتاب به جز سرخ، هر رنگی است اثر فریبا منتظرظهور، روایتی از زندگی چند شخصیت درهمتنیده در بستر شهری معاصر است. داستان با محوریت کافهای در بازار فرشفروشان آغاز میشود و شخصیتهایی مانند شهرزاد، حیران، خداداد و دیگران را به تصویر میکشد که هرکدام با گذشته و حال خود درگیرند. روایت کتاب میان خاطرات، گفتوگوها و سفرها در نوسان است و دغدغههایی چون هویت، خانواده، مهاجرت، عشق، شکست، تنهایی و تلاش برای بازسازی زندگی را دنبال میکند. ساختار کتاب بر پایهی روایتهای متقاطع و زاویهدیدهای مختلف شکل گرفته و هر فصل بخشی از زندگی و ذهنیت یکی از شخصیتها را باز میکند. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی و اجتماعی، و سفر به شهرهایی مانند یزد و کاشان، تصویری ملموس از جامعه و انسان معاصر ارائه داده است. در این میان، هنر، عکاسی، فرشبافی و ادبیات نیز بهعنوان عناصر مهم در زندگی شخصیتها حضور دارند و به روایت عمق بیشتری میبخشند.
خلاصه داستان به جز سرخ، هر رنگی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان کتاب به جز سرخ، هر رنگی است با روایت شهرزاد، زنی مطلقه و مادر، آغاز میشود که در کافهای در بازار فرشفروشان کار میکند. او با گذشتهای پر از خاطرات تلخ و شیرین، از جدایی و تنهایی تا دغدغههای مادری و تلاش برای گذران زندگی، روبهروست. حیران، مردی با گذشتهای پر فراز و نشیب، آشپز کافه و عکاس مستند است که با نگاه خاص خود به زندگی و هنر، در کنار شهرزاد و دیگران قرار میگیرد. خداداد، طراح نقش قالی و مردی منزوی، با گذشتهی خانوادگی پیچیده و رابطهای خاص با خواهر ناتنیاش، بخشی دیگر از روایت را شکل میدهد. داستان با ورود شخصیتهای مختلف به کافه و سفر گروهی به یزد و کویر، گسترش مییابد. هرکدام از شخصیتها با دغدغهها و زخمهای خود درگیرند: از مهاجرت و مشکلات خانوادگی تا جستوجوی معنا در هنر و زندگی. روایت با بازگشت به خاطرات کودکی، روابط خانوادگی، و گفتوگوهای صمیمانه و گاه تلخ میان شخصیتها، لایههای مختلفی از هویت و زیستن را آشکار میکند. در این میان، نمادهایی چون گل سرخ، نقش قالی، و سفر، بار معنایی ویژهای دارند و به روایت عمق میبخشند. داستان بدون قضاوت و نتیجهگیری قطعی، شخصیتها را در مسیر انتخابها و مواجهه با واقعیتهای زندگی قرار میدهد.
چرا باید کتاب به جز سرخ، هر رنگی را بخوانیم؟
کتاب به جز سرخ، هر رنگی است با روایت چندصدایی و پرداخت جزئیات زندگی روزمره، تصویری واقعی و ملموس از دغدغهها و روابط انسانی ارائه داده است. این اثر با تمرکز بر شخصیتهایی که هرکدام با گذشته و انتخابهای خود درگیرند، به موضوعاتی چون هویت، خانواده، مهاجرت، عشق و شکست میپردازد. روایت کتاب از دل فضای شهری و بازار، با حضور عناصر هنری مانند عکاسی و فرشبافی، تجربهای متفاوت از زندگی معاصر ایرانی را به نمایش میگذارد. خواندن این کتاب فرصتی است برای همذاتپنداری با شخصیتهایی که در جستوجوی معنا، امید و بازسازی خود هستند و در عین حال، با طنز و تلخیهای زندگی کنار میآیند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به رمانهای اجتماعی و شخصیتمحور علاقه دارند، دغدغههایی مانند هویت، خانواده، مهاجرت، روابط انسانی و هنر را دنبال میکنند یا به دنبال روایتی واقعگرایانه از زندگی معاصر ایرانی هستند.
بخشی از کتاب به جز سرخ، هر رنگی
«خوابهایم را همیشه فراموش میکنم، اما این بار یادم مانده... آن نخلهای خشک را و بوی هیزم سوخته را... روی هر میز، گلدانی با چند شاخه میخک صورتی گذاشتهام. انگار که کاشتهام. صبح میخرم، هر روز صبح. از پیرمردِ گلفروش ِ سر خیابان. صورتی، سفید و گاهی هم زرد... هر روز یک رنگ. اما سرخ، نه! سرخ، رنگِ فرهاد بود که تنهایم گذاشت. سرخ، نه! رومیزی نخی طرح بتهجقه را امروز پهن کردم. از زن افغان توی بازار خریده بودم... ـ چی میل دارید؟ قهوه، چای، کیک؟ عطر چای رو میتونید انتخاب کنید. ـ چای لطفاً. ساده بدون عطر. ببخشید خانم! من دنبال دوستم هستم، حیران! شنیدم اینجاست. ـ بله! کمکم میرسند. تا چای بریزم، عکسهای روی دیوار کافه را تماشا میکند. نماهایی از مقبره حافظ، مسجدی در اصفهان، کوچههای یزد،... همهاش کار حیران است. خوابهایم اغلب بیسروتهاند. خسته که باشم، درهم و آشفتهتر... حیران که از راه میرسد، با نگاه به مشتری اشاره میکنم که منتظرش است. ـ اینجا چی کار میکنی دکتر! همدیگر را به آغوش میکشند. ـ غذای هندی میپزم! عینِ آتش! از زندگی لذت میبرم. تو کجایی؟»
حجم
۱۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
