
کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید
معرفی کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید
کتاب الکترونیکی «چگونه گرههای زندگیتان را باز کنید» نوشتهٔ جونز لافلین و تاد میوزیگ با ترجمهٔ عطیه رفیعی، اثری از نشر لیوسا است که به موضوع مدیریت زمان، اولویتبندی و ساماندهی به کارها و روابط در زندگی روزمره میپردازد. این کتاب با روایتی داستانی و بهرهگیری از استعارهٔ سیرک، تلاش میکند راههایی برای غلبه بر آشفتگی، پراکندگی و فشارهای زندگی مدرن ارائه دهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید
در «چگونه گرههای زندگیتان را باز کنید»، جونز لافلین و تاد میوزیگ با بهرهگیری از قالب داستانی و شخصیتپردازی، مفاهیم مدیریت زمان و اولویتبندی را بهگونهای ملموس و قابل لمس روایت کردهاند. این کتاب در دستهٔ ناداستان و خودیاری قرار میگیرد و ساختار آن بر پایهٔ روایت زندگی شخصیتی به نام «مارک» بنا شده است. نویسندگان با استفاده از استعارهٔ سیرک و سه صحنهٔ اصلی آن، زندگی را به عرصههایی تقسیم میکنند که هرکدام نیازمند توجه و برنامهریزی خاص خود هستند. کتاب با زبانی روایی و داستانمحور، خواننده را درگیر چالشهای شخصیت اصلی میکند و بهتدریج راهکارهایی برای غلبه بر آشفتگی و پراکندگی ارائه میدهد. این اثر نهتنها به دغدغههای شغلی، بلکه به روابط خانوادگی و مراقبت از خود نیز توجه دارد و تلاش میکند تصویری جامع از زندگی متعادل و هدفمند ارائه کند.
خلاصه کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید
کتاب «چگونه گرههای زندگیتان را باز کنید» با روایت داستان زندگی «مارک» آغاز میشود؛ مدیری موفق که در ظاهر همهچیز را تحت کنترل دارد اما در واقعیت، زیر فشار کار، مسئولیتهای خانوادگی و دغدغههای شخصی، احساس آشفتگی و فرسودگی میکند. داستان با گفتوگوی مارک و دخترش جکی شروع میشود؛ جکی از پدرش میخواهد راز موفقیت و آرامش او را بداند، چرا که خودش در زندگی شخصی و شغلی دچار سردرگمی و فشار است. مارک برای پاسخ به این پرسش، خاطرهای از رفتن به سیرک با خانواده را بازگو میکند. در سیرک، او با شخصی به نام ویکتور آشنا میشود که سرپرست اجراکنندگان سیرک است. ویکتور با استفاده از استعارهٔ سیرک و سه صحنهٔ آن، به مارک نشان میدهد که زندگی نیز مانند سیرک، عرصههایی دارد که باید به هرکدام در زمان مناسب توجه کرد: صحنهٔ حرفهای و کاری، صحنهٔ روابط و صحنهٔ شخصی. در طول داستان، مارک میآموزد که نمیتوان همزمان در همهٔ صحنهها حضور داشت و باید با برنامهریزی، اولویتبندی و تمرکز بر کارهای مهم، کیفیت زندگی را ارتقا داد. او یاد میگیرد که هر کار یا «نمایش» باید هدف مشخصی داشته باشد و منابع لازم برای اجرای موفق آن فراهم شود. همچنین، اهمیت شناخت نیازهای دیگران، تشویق رفتارهای مثبت و واکنش سازنده به اشتباهات، از دیگر پیامهای کلیدی کتاب است. در نهایت، مارک با الهام از آموزههای سیرک، تلاش میکند زندگی خود را سامان دهد، روابطش را بهبود بخشد و برای مراقبت از خود نیز زمان بگذارد. کتاب با تأکید بر این نکته به پایان میرسد که موفقیت و رضایت، حاصل تعادل و توجه به هر سه عرصهٔ اصلی زندگی است.
چرا باید کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی و استفاده از استعارهٔ سیرک، مفاهیم مدیریت زمان، اولویتبندی و تعادل میان کار، روابط و مراقبت از خود را بهصورتی ملموس و قابل درک ارائه میدهد. خواننده با دنبالکردن مسیر تحول شخصیت اصلی، میتواند راهکارهایی برای غلبه بر آشفتگی، کاهش استرس و افزایش بهرهوری در زندگی شخصی و حرفهای بیابد. «چگونه گرههای زندگیتان را باز کنید» بهجای ارائهٔ توصیههای کلی، با مثالهای عینی و موقعیتهای روزمره، نشان میدهد که چگونه میتوان با برنامهریزی و تمرکز بر اهداف، کیفیت زندگی را بهبود بخشید. این کتاب بهویژه برای کسانی که احساس میکنند در میان مسئولیتهای متعدد گرفتار شدهاند، میتواند الهامبخش و راهگشا باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای افرادی مناسب است که با دغدغههای مدیریت زمان، تعادل میان کار و زندگی، و اولویتبندی کارها دستوپنجه نرم میکنند. همچنین برای کسانی که بهدنبال راهی برای کاهش استرس، بهبود روابط خانوادگی و حرفهای و افزایش رضایت شخصی هستند، مطالعهٔ این اثر پیشنهاد میشود. مدیران، کارمندان، والدین و هر کسی که احساس میکند زندگیاش به ساماندهی و نظم بیشتری نیاز دارد، میتواند از آموزههای این کتاب بهره ببرد.
بخشی از کتاب چگونه گره های زندگی تان را باز کنید
«مارک به فهرست کارهایی که میبایست انجام میداد نگریست و آهی کشید. روزش با جلسات، پیغامها، گزارش پیشرفت کارها و کارهای عقبافتادهٔ معمول اداری مربوط به بخش تحت سرپرستیاش، پر شده بود. میدانست بقیهٔ روزش با بحرانها، مشکلات و آتشهایی که باید فرونشانده شوند پر خواهد شد. شبش هم خیلی بهتر از روزش بهنظر نمیرسید. بعد از پایان کار، فهرستی بلندبالا از کارهای انجامنشده در انتظارش بود. اندیشید: نمیشود گفت دقیقا یک روز متحولکننده است. قبل از رسیدگی به اولین کارش، از پنجرهٔ دفترش با حسرت و اشتیاق به بیرون نگریست. تا آن مقطع زندگیاش، فردی بهنسبت موفق بهشمار میآمد و یکی از مدیران شرکتی بود که بهسرعت در مسیر رشد پیش میرفت. بعضی اوقات بهنظر میرسید فشار کاری توانفرساست، و مارک همیشه احساس میکرد لازم است پروژهٔ بعدیاش بهتر و موفقتر از قبلی باشد. یکی از بزرگترین دشواریها و مشکلاتش این بود که خودش و کارکنانش را متمرکز، پرانرژی و خلاق نگه دارد، و میدانست که این کارِ دشوار، با وجود تغییرات برقآسای اقتصاد، آسانتر نخواهد شد.»
حجم
۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه