
کتاب سنگ کاغذ قیچی
معرفی کتاب سنگ کاغذ قیچی
سنگ کاغذ قیچی نوشتهی آلیس فینی با ترجمهی زهرا آلوشی، رمانی معمایی و روانشناختی است که انتشارات نیک فرجام آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این کتاب داستان زوجی را روایت میکند که برای نجات زندگی مشترک خود، سفری آخر هفته به یک کلیسای بازسازیشده در ارتفاعات اسکاتلند را تجربه میکنند. روایت با زاویه دیدهای متفاوت و نامههایی که در طول سالها نوشته شدهاند، لایههای پنهان روابط، رازها و گذشتهی شخصیتها را بهتدریج آشکار میکند. فضای سرد و رازآلود اسکاتلند، شخصیتهایی با گذشتههای پیچیده و بیماری چهرهکوری یکی از شخصیتها، به داستان عمق و تعلیق ویژهای میبخشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سنگ کاغذ قیچی
سنگ کاغذ قیچی اثری از آلیس فینی است که در ژانر معمایی و روانشناختی جای میگیرد. داستان حول محور زوجی به نام آملیا و آدام میچرخد که برای ترمیم رابطهی خود، به سفری در دل طبیعت اسکاتلند میروند. روایت کتاب بهصورت چندصدایی و با نامههایی که هر سال در سالگرد ازدواج نوشته شدهاند، پیش میرود. این ساختار باعث میشود خواننده بهتدریج با لایههای پنهان شخصیتها و رازهای گذشتهشان آشنا شود. بیماری چهرهکوری آدام، که او را از تشخیص چهرهها حتی نزدیکترین افرادش ناتوان کرده، به داستان بعدی روانشناختی و رمزآلود میدهد. فضای سرد و منزوی کلیسای بازسازیشده، حضور سگ خانواده و جزییات دقیق از طبیعت و محیط، حس تعلیق و ناامنی را تقویت کرده است. آلیس فینی با استفاده از جزئیات روانی و روابط پیچیده، داستانی خلق کرده که مرز میان حقیقت و دروغ، اعتماد و تردید را به چالش میکشد.
خلاصه داستان سنگ کاغذ قیچی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با سفر آملیا و آدام، زوجی که رابطهشان دچار بحران شده، آغاز میشود. آنها به پیشنهاد مشاور ازدواج، تصمیم میگیرند آخر هفتهای را در کلیسایی بازسازیشده در اسکاتلند بگذرانند؛ جایی که بهواسطهی یک قرعهکشی به آن دعوت شدهاند. آدام، فیلمنامهنویسی موفق اما منزوی است که به بیماری چهرهکوری مبتلاست و نمیتواند چهرهی همسر یا حتی خودش را تشخیص دهد. آملیا در مرکز نگهداری سگها کار میکند و گذشتهای پر از فقدان و تنهایی دارد. در طول سفر، تنشها و اختلافات میان آنها آشکار میشود و هر دو با ترسها و ناامنیهای خود دستوپنجه نرم میکنند. ورود به کلیسا با نشانههایی از راز و ابهام همراه است: درهای قفلشده، یادداشتهای ناشناس و فضایی که بیشتر به یک خانهی ارواح شباهت دارد. روایت با نامههایی که هر سال در سالگرد ازدواج نوشته شدهاند، تکمیل میشود و بهتدریج رازهایی از گذشتهی زوج و رابطهشان آشکار میگردد. حضور سگ خانواده، باب، و جزییات محیطی، فضای داستان را ملموستر و تعلیق آن را بیشتر میکند. در این میان، هر یک از شخصیتها با گذشته و انتخابهای خود روبهرو میشوند و مرز میان اعتماد و تردید، حقیقت و دروغ، بیش از پیش مبهم میشود.
چرا باید کتاب سنگ کاغذ قیچی را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی قوی و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانهای معمایی و روانشناختی ارائه میدهد. پرداختن به بیماری چهرهکوری و تأثیر آن بر روابط انسانی، زاویهای تازه به داستان داده است. ساختار روایی با نامههای سالانه و تغییر زاویه دید، خواننده را به کشف تدریجی رازها و انگیزههای شخصیتها دعوت میکند. همچنین، ترکیب فضای سرد و منزوی اسکاتلند با بحرانهای عاطفی و روانی شخصیتها، تعلیق و جذابیت داستان را افزایش داده است. این اثر برای کسانی که به داستانهای پررمزوراز و شخصیتمحور علاقه دارند، تجربهای متفاوت و درگیرکننده خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای معمایی، روانشناختی و روابط پیچیده انسانی پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغهی شناخت لایههای پنهان روابط، بحرانهای زناشویی یا بیماریهای خاص روانی مانند چهرهکوری دارند، مناسب است.
بخشی از کتاب سنگ کاغذ قیچی
شوهرم مرا نمیشناسد. وقتی پشت فرمان هستم سنگینی نگاهش را روی خودم حس میکنم ولی یقین دارم که مرا به جا نمیآورد. احساس میکنم به من خیره شده هیچ خاطرهای از من ندارد. این وضعیت او در مورد دیگران نیز صدق میکند ولی باورم نمیشود با مردی ازدواج کردهام که اگر بین افراد مختلفی باشم نمیتواند مرا بشناسد. ندیده میدانم چهرهاش چه حالتی دارد و اخمو. با این وجود تمام حواسم را به رانندگی میدهم. این بهترین کار است. برف شدت گرفته است. رانندگی در چنین وضعیتی درست مثل راندن در یک تونل سفید است. برفپاککنهای موریس مینور هم با اینطرف و آنطرف رفتن خود سعی دارند راه را بهدرستی نشانم دهند. این ماشین مثل من در سال ۱۹۷۸ متولد شده است. میگویند اگر از بعضی چیزها خوب مراقبت کنید یک عمر برایتان کار میکنند اما فکر کنم شوهرم دوست دارد من و این ماشین را یکجا بدهد و مدل بالاتر بگیرد. آدام از وقتی از خانه خارج شدیم، صدبار کمربند ایمنیاش را چک و دستانش را مشت کرده و روی پاهایش گذاشته است. از لندن تا اسکاتلند بیشتر از هشت ساعت نیست اما با این وضع هوا و طوفان منطقی نیست که سریعتر برانم. هوا هم که رو به تاریکی است و احتمال گمشدن ما هرلحظه بیشتر میشود.
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه