
کتاب شاعر کوه نشین
معرفی کتاب شاعر کوه نشین
کتاب الکترونیکی «شاعر کوهنشین» نوشتهٔ علی دنیوی ساروی و با سردبیری مجید نظرینسب، توسط نشر پژوهشسرا منتشر شده است. این اثر در قالب نمایشنامهٔ رادیویی، به روایت زندگی «نیما یوشیج» از دوران کودکی تا جوانی میپردازد و تلاش دارد با بهرهگیری از عناصر شنیداری و دیالوگمحور، تصویری زنده از رشد و شکلگیری شخصیت این شاعر برجستهٔ معاصر ارائه دهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شاعر کوه نشین
«شاعر کوهنشین» اثری در قالب نمایشنامهٔ رادیویی است که به زندگی «نیما یوشیج» از کودکی تا جوانی میپردازد. علی دنیوی ساروی، نویسندهٔ کتاب، با تکیهبر روایتهای خانوادگی، فضای روستایی یوش و تحولات اجتماعی دوران مشروطه، داستان رشد و بلوغ نیما را بازآفرینی کرده است. این کتاب با ساختاری مبتنی بر دیالوگ و فضاسازی شنیداری، تلاش میکند تجربهٔ نمایش رادیویی را به متن مکتوب منتقل کند. روایت کتاب از خانه و خانوادهٔ نیما آغاز میشود و با ورود او به مدرسهٔ سنلویی و مواجهه با شهر و فرهنگ جدید ادامه مییابد. اثر حاضر نهتنها به زندگی شخصی و خانوادگی نیما میپردازد، بلکه زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن دوران را نیز به تصویر میکشد. «شاعر کوهنشین» با بهرهگیری از زبان محاورهای و توصیفهای زنده، خواننده را به فضای روستا، کوهستان و شهر تهران در اوایل قرن حاضر میبرد و تصویری ملموس از دوران نوجوانی و جوانی نیما ارائه میدهد. این کتاب نمونهای از نمایشنامههای رادیویی است که در سالهای اخیر بهصورت مکتوب منتشر شدهاند و فرصتی برای آشنایی با این گونهٔ نمایشی و تاریخچهٔ آن در ایران فراهم میکند.
خلاصه کتاب شاعر کوه نشین
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «شاعر کوهنشین» با روایت راوی آغاز میشود که به نامهای از نیما اشاره دارد و او را «کوهنشین غیر اهلی» مینامد. روایت از کودکی نیما در عمارت اربابی یوش شروع میشود؛ جایی که او همراه با خانوادهاش، پدرش ابراهیمخان و مادرش طوبی خانم، زندگی میکند. فضای روستا، صدای حیوانات و طبیعت، و دغدغههای خانواده دربارهٔ تحصیل و آیندهٔ فرزندان، بخش مهمی از فضای ابتدایی کتاب را شکل میدهد. نیما کودکی کنجکاو و گاه سرکش است که میان درس و مکتب و علاقهاش به شکار و طبیعت در نوسان است. پدرش، ابراهیمخان، با آرمانهای مشروطهخواهان پیوند دارد و خانواده را برای کوچ به تهران آماده میکند، درحالیکه مادر نگران آینده و امنیت فرزندان است. ماجراها با سفرهای کوتاه نیما و برادر و خواهرش به کوه و دشت، تجربهٔ شبمانی در طبیعت و آشنایی با شخصیتهایی چون نوری حشمت، رنگ و بوی زندگی روستایی را به داستان میبخشد. نیما در این تجربهها با ترس، شجاعت و تنهایی روبهرو میشود و درسهایی از زندگی میآموزد. با ورود به نوجوانی، او برای تحصیل به تهران میرود و در مدرسهٔ سنلویی با فضای جدید، قوانین سختگیرانه و تفاوتهای طبقاتی روبهرو میشود. برخوردهایش با همکلاسیها، معلمان و شخصیتهایی چون نظام وفا، زمینهساز رشد فکری و ادبی او میشود. در این میان، علاقهٔ نیما به شعر و ادبیات، و تلاشش برای یافتن هویت شخصی، محور روایت قرار میگیرد. داستان با بازگشتهای کوتاه به یوش، دلتنگی برای خانه و خانواده و تجربههای عاطفی نوجوانانه، بهویژه علاقهٔ او به صفورا، ادامه مییابد. کتاب تا پایان جوانی نیما و شکلگیری شخصیت شاعرانهاش پیش میرود، بیآنکه پایان زندگی او را روایت کند.
چرا باید کتاب شاعر کوه نشین را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی متفاوت به زندگی «نیما یوشیج» میپردازد و بهجای روایت صرف رویدادها، فضای زیستی، دغدغهها و تجربههای زیستهٔ او را در قالب نمایشنامهٔ رادیویی بازآفرینی میکند. خواندن «شاعر کوهنشین» فرصتی برای آشنایی با دوران کودکی و نوجوانی یکی از مهمترین شاعران معاصر ایران است و مخاطب را با فضای روستایی یوش، تحولات اجتماعی دوران مشروطه و چالشهای رشد یک شاعر جوان آشنا میسازد. این اثر همچنین نمونهای از نمایشنامهنویسی رادیویی در ایران است و میتواند برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی و تاریخچهٔ رادیو جذاب باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به زندگینامههای ادبی، دوستداران نمایشنامه و نمایش رادیویی، پژوهشگران ادبیات معاصر و کسانی که به تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران علاقه دارند، مناسب است. همچنین دانشجویان رشتههای ادبیات، هنرهای نمایشی و تاریخ میتوانند از این اثر بهره ببرند.
بخشی از کتاب شاعر کوه نشین
«در نامهات نوشته بودی - من یک کوه نشین غیر اهلی. یک نویسنده گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخاف و تمام اراده من با راز و خیال یوش متناسب است. اکنون در اعماق گذشته سرنوشت ترا تماشا میکنیم. دوست کوه نشین من نیماا... نخست سالیهای کودکیات. وقتی شش ساله بودی. سال ۲ هحری شمسی. (حیاط عمارت ابراهیمخان نوری. روز است و صدای ما کیان و گنجشکان و گاه گاه ماغ گاوها از دور و بع بع گوسفندان از آغل نزدیک). شعبان (در حال حرکت) ابراهیمخان - ابراهیم خان! ابراهیمخان چیه شعبان؟ شعبان (نزدیک او میایستد) چاشت میل می کردین آقاجان؟ ابراهیمخان خبر چیه شعبان؟ شعبان عینعلی از کیرنگ کول آمد آقاجان.سربسته. ابراهیمخان دست بسته. دیم و سر و چیش چی بگم. ابراهیمخان کحاست حالا؟ شعبان بکردیمش خنیهی جان مارش. تیمار میخواد ارباب جان. ابراهیمخان وایستا کُتمو بردارم پیام! (همسرش طوبی نزدیک میشود). طوبی یه لقمه هم برنداشتی آقا؛ کجا با شکم خالی سر ضیح؟ ابراهیمخان (در حالی که کتش را میپوشد) شعبانو میفرستم که علی را ببره محضر آسید جعفرآقا. تب چند روزه عقبش انداخت از درس و مکتب. پشتش باد بخوره محاله که برگرده به همان حال و روز. ناکتا و رضا را بیدار کن عادت نکنن از حالا به خواب بی حاصل.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه