کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی

کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی اثری از رضا قلی زاده شمس و اکبر آزادی است. در این کتاب قرار است به سوالاتی پاسخ دهیم که در پی پدیده جهانی شدن، برای همه ما پیش می‌آید و آن، تقابل دو فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی است.

درباره کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی

دنیا به مدد پیشرفت‌های علمی گوناگون، توانسته است دری به سوی فرهنگ‌های دیگر باز کند. در هر کشور و هر محله‌ای ما شاهد این هستیم که فرهنگ‌های گوناگون با یکدیگر برخورد می‌کنند و تقابل آن‌ها نتایج مختلفی را به بار می‌آورد. آشنایی با فرهنگ‌های جدید و از بین رفتن تعصب را می‌توان جنبه مثبت این موضوع دانست و جنبه منفی آن هم شاید اثری باشد که بر نابودی و تخریب خرده فرهنگ‌ها می‌گذارد.

اما مسئله رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی چگونه است؟ این مبحث را از منظر سیاست چطور می‌توان بررسی کرد؟ رضا قلی زاده شمس و اکبر آزادی در این کتاب، به زوایای گوناگون این موضوع پرداخته‌اند و سعی در روشن کردن تمام جنبه‌های مختلف آن دارند.

کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی را به تمام علاقه‌مندان به مطالعات سیاسی و جامعه‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب رویارویی فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی سازی

لایه های فرهنگ

لایه اول و عمیقترین لایه هر فرهنگ، لایه معرفتی یا جهان بینی آن است که از سنخ تفكر، باور و اندیشه است.

لایه دوم، لایه ارزشهاست که برآمده از لایه اول است، یعنی الگوهای داوری و قضاوت از خوبی، بدی، زشتی و زیبایی.

لایه سوم، الگوهای رفتاری، هنجارها و قالب های رفتاری ا ست. یعنی قالب هایی که در نهادهای گوناگون شكل میگیرند. نهادهایی چون خانواده، مدرسه، آموزش و پرورش، اقتصاد و اوضاع دین و سیاست.

لایه چهارم، نمادها هستند که هم کلامی هستند و هم غیرکلامی؛ به معنای دیگر، هم نوشتاری و هم زبان گفتاری و حرکات و عادات رفتاری، هنر، مو سیقی و طراحی را نیز در برمیگیرد.

جایگاه و اهمیت فرهنگ

فرهنگ حاصل اندیشه‌ها و تفكرات بشری است که خود بنیان و اساس جامعه را تشكیل میدهد. اصولا تصور جامعه ای عاری از فرهنگ غیر ممكن است، زیرا بی فرهنگی خود فرهنگی خاصی است. با توجه به این نكته باید توجه داشته باشیم که صحت فرهنگ به معنای صحت جامعه و بیماری فرهنگ برابر بیماری، ریزش و انحطاط جامعه میباشد. اگر فرهنگ جامعه‌ای، رسایی و توانایی کامل و صحیح برای راه بردن انسان های آن جامعه را نداشته باشد، قابلیت و توانایی انسان ها از بین میرود. زیرا کودک بدون فرهنگ پای به جامعه میگذارد و این فرهنگ جامعه است که نحوه نگرش، اعتقادات و بینشهای او را تا حدودی تعیین مینماید. فرهنگ جهت دهنده زندگی ان سان ا ست هر چند می تواند از اراده ان سان نیز جهت بگیرد. اما اراده نیز تحت تأثیر فرهنگی سالم رشد میکند و نیرو میگیرد و راه میگشاید و پیش میبرد. به بیان یكی از محققین بزرگ، در طی طریق فرهنگ سالم رو به راه دارد، به روشنایی و گشایش و فرهنگ آشفته و رو به اختلال.

فرهنگ در هر دو بعد مادی و معنوی، انسان ها را راه میبرد و هدایت میکند. انسان را با عالم خارج مرتبط می سازد و از وی در برابر تهاجمات بیگانه دفاع می کند. اگر فرهنگ دچار عیب شود، دیگر نمیتواند ان سان را در م سیر مطلوب به پیش براند و به هدف بر ساند و این بیماری تمام افراد جامعه را فرا می گیرد. زیرا همگان از فرهنگ تغذیه میکنند. فلذا ضعف، ذلت، زبونی، تسلیم در برابر بیگانه، انحطاط و سقوط آشكار میگردد.