
کتاب در امتداد شب
معرفی کتاب در امتداد شب
کتاب در امتداد شب نوشتهی سارا رجب پور، اثری در ژانر داستانهای جنایی و معمایی است که انتشارات نارون دانش آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از داستانهایی با محوریت رمز و راز، ترس و هیجان را در دل خود جای داده و با روایتی معاصر، به سراغ اتفاقات غیرمنتظره و گاه هولناک در بستر جامعه و زندگی روزمره میرود. نویسنده با الهام از واقعیتهای تلخ و گاه عجیب، داستانهایی را خلق کرده که در آنها عناصر روانشناختی، خرافات، حسادت و حتی بیماریهای روحی نقش پررنگی دارند. روایتها اغلب با فضاسازیهای دلهرهآور و شخصیتهایی با گذشتههای پررمزوراز همراه است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در امتداد شب
در امتداد شب مجموعهای از داستانهای جنایی و معمایی به قلم سارا رجب پور است که با نگاهی روانشناسانه و اجتماعی به رخدادهای غیرعادی و گاه ترسناک میپردازد. کتاب با محوریت سه دوست دانشجو آغاز میشود که برای گذراندن ترم تابستانی، خانهای قدیمی در روستای خوجین اجاره میکنند. فضای داستانها آمیخته با عناصر ماورایی، خرافات و باورهای محلی است و نویسنده با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، به تدریج لایههای پنهان شخصیتها و محیط را آشکار میکند. ساختار کتاب به گونهای است که هر فصل، بخشی از ماجراها و رازهای خانه و ساکنان آن را برملا میسازد و در عین حال، به تأثیرات روانی و اجتماعی این رخدادها بر شخصیتها میپردازد. روایتها با بازگشت به گذشته، خاطرات تلخ و کابوسهای شبانه، فضای تعلیق و دلهره را حفظ میکنند و در کنار آن، به موضوعاتی چون بیماریهای روانی، تنهایی، روابط دوستانه و تأثیر باورهای سنتی بر زندگی افراد اشاره دارند. سارا رجب پور در این کتاب، مرز میان واقعیت و خیال را باریک و لغزان ترسیم کرده است.
خلاصه داستان در امتداد شب
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان اصلی کتاب حول محور سارا و دو دوستش، سپیده و مریم، میچرخد که برای گذراندن ترم تابستانی، خانهای قدیمی و مرموز را در روستای خوجین اجاره میکنند. از همان ابتدا، نشانههایی از فضای غیرعادی خانه و رفتارهای عجیب صاحبخانه، خانم صالحی، ذهن شخصیتها را درگیر میکند. خانه زیرزمینی دارد که ورود به آن ممنوع است و دختر صاحبخانه، آذر، به دلیل تصادف، زمینگیر شده است. با گذشت زمان، اتفاقات ترسناک و غیرقابل توضیحی رخ میدهد: کابوسهای شبانه، دیدن اشباح، صداهای عجیب و نشانههایی از حضور نیروهای ماورایی. سارا که خود با مشکلات روانی دستوپنجه نرم میکند، بیش از دیگران تحت تأثیر این وقایع قرار میگیرد و مرز میان واقعیت و توهم برایش محو میشود. در ادامه، رازهایی درباره گذشته خانه، طلسمها و دخالت نیروهای ناشناخته آشکار میشود. هر یک از دوستان به نوعی آسیب میبینند و زندگیشان تحت تأثیر این تجربه قرار میگیرد. داستان با بازگشت شخصیتها به خانه و تلاش برای رهایی از گذشته و طلسمهای بهجامانده، به اوج میرسد و در این مسیر، باورها، ترسها و روابط میان شخصیتها به چالش کشیده میشود.
چرا باید کتاب در امتداد شب را بخوانیم؟
در امتداد شب با فضاسازی دلهرهآور و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانهای جنایی و معمایی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها به رمز و رازهای یک خانهی قدیمی و اتفاقات ماورایی میپردازد، بلکه لایههایی از روانشناسی شخصیتها، تأثیر گذشته بر حال و نقش باورهای سنتی و خرافات را نیز بررسی کرده است. روایت داستان از زاویه دید شخصیتهایی با دغدغههای متفاوت، امکان همذاتپنداری و درک عمیقتری از ترسها و آسیبهای روانی را فراهم میکند. همچنین، ترکیب واقعیت و خیال در بستر یک ماجرای معمایی، جذابیت خاصی به اثر بخشیده است. برای علاقهمندان به داستانهایی که مرز میان واقعیت و توهم را به چالش میکشند و در عین حال، به مسائل اجتماعی و روانی نیز توجه دارند، این کتاب گزینهای قابل تأمل است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای جنایی، معمایی و ماورایی پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به موضوعات روانشناسی، تأثیر خرافات و باورهای سنتی بر زندگی، و روایتهایی با فضای تعلیق و دلهره علاقه دارند، مناسب است. افرادی که تجربه اضطراب یا علاقه به داستانهای چندلایه و شخصیتمحور دارند، از این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب در امتداد شب
«امروز؛ ۱۶ شهریور سال ۱۴۰۲ هجری شمسی نگاهی در آینه به خودم میاندازم. دیگر واهمهای از دیدن تصویر خود در آینه ندارم! پیراهن شیری رنگ و دخترانهای به تن کردهام که بلندیاش کمی پایینتر از زانوهایم ایستاده؛ پیراهنی ساده و دکولته که تا قسمت کم اندامی و از کمر به پایین، حالت کلوش پیدا کرده. موهای بلندم را مثل همیشه، کاملاً ساده، روی شانههایم رها کردهام. با مشاهدهی تصویرم در آینه، ناخودآگاه لبخندی از روی رضایت بر لبهایم نقش میبندد. امروز، روز مهمیست. روز عروسی بهترین دوستم. باید خودم را به مراسم عقد میرساندم. در همین لحظه، مادرم نیز صدایم میزند؛ در راه، نگاهم به جاده است و ذهنم... مثل خیلی وقتهای دیگر در گذشته... گذشتهای نه چندان دور...! تقریباً یک سال است که از آن حادثهی تلخ میگذرد... یادم است؛ آن روز هوا به شدت گرفته و ابری بود. هنوز هم صدایش در گوشم است. صدای نالههایش... همه جا تاریک و هوا در آن قسمت از خانه، کمی سرد و خفه بود. اما حتی در آن تاریکی نیز، تشخیص آن حجم از خون کار چندان سختی نبود. خون زیادی بر روی زمین ریخته و به سمت پاهایم، در حال حرکت بود... هنوز در شوک بودم. باورم هم نمیشد... ناگاه به خودم آمدم. باید هرچه زودتر، از آنجا خارج میشدم!»
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۶ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۶ صفحه