
کتاب خردم کن
معرفی کتاب خردم کن
کتاب الکترونیکی «خردم کن» نوشتهٔ طاهره مافی و با ترجمهٔ مینا السادات ضیائی، توسط نشر سروش برتر منتشر شده است. این اثر در ژانر داستان نوجوانان قرار میگیرد و روایتگر ماجراهایی پرتنش و احساسی در دل یک دنیای پساآخرالزمانی است. داستان با محوریت شخصیتهایی نوجوان و دغدغههای آنها در مواجهه با جنگ، جدایی و تلاش برای بقا شکل میگیرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خردم کن
«خردم کن» اثری داستانی و در ادامهٔ مجموعهای است که فضای آن در دنیایی پساآخرالزمانی و تحت سلطهٔ نظامی روایت میشود. نویسنده، طاهره مافی، با تمرکز بر روابط انسانی، بحرانهای هویتی و چالشهای نوجوانان در شرایطی دشوار، داستان را پیش میبرد. این کتاب از زاویهٔ دید شخصیت آدام روایت میشود و به فرازونشیبهای احساسی و روانی او و اطرافیانش میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و با دیالوگهای پرکشش و توصیفهای ملموس، فضای تیره و پرتنش داستان را به تصویر میکشد. «خردم کن» در قالب رمان نوجوانان نوشته شده و با بهرهگیری از عناصر ژانر علمی-تخیلی و اکشن، مخاطب را با دنیایی روبهرو میکند که در آن مرز میان دوست و دشمن، امید و ناامیدی، بهشدت باریک است. این کتاب نهتنها به ماجراهای بیرونی شخصیتها، بلکه به دنیای درونی و کشمکشهای ذهنی آنها نیز توجه ویژهای دارد.
خلاصه کتاب خردم کن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «خردم کن» با تمرکز بر شخصیت آدام آغاز میشود که در کنار برادر کوچکش جیمز و گروهی از دوستانش، درگیر نبردی بیپایان برای بقا در دنیایی ویرانشده است. روایت از جایی شروع میشود که آدام و جیمز با غیبت کنجی، یکی از دوستان نزدیکشان، و شایعاتی دربارهٔ فرار وارنر، فرماندهٔ سابق، روبهرو میشوند. فضای داستان آکنده از اضطراب، ترس و نگرانی برای عزیزان است. آدام در تلاش است تا از جیمز مراقبت کند و در عین حال با احساسات پیچیدهاش نسبت به جولیت، دختری که دوستش دارد، دستوپنجه نرم میکند. در میانهٔ آشوب جنگ و حملات نظامی، گروه شخصیتها ناچار به فرار و پناهگرفتن میشوند. آنها با صحنههای دلخراش از خشونت، جدایی و مرگ روبهرو هستند و هر یک بهنوعی با ترسها و امیدهای خود مواجه میشوند. آدام بارها میان وظیفهاش بهعنوان برادر بزرگتر و احساساتش نسبت به جولیت گرفتار میشود. در این میان، کنجی که قدرت نامرئیشدن دارد، نقش مهمی در نجات گروه ایفا میکند، اما خودش نیز آسیبپذیر است. داستان با اوجگیری نبردها، بمبارانها و تهدید نابودی کامل پایگاه امگا پوینت، به نقطهای میرسد که شخصیتها مجبور به تصمیمگیریهای دشوار میشوند. آدام و همراهانش پس از تحمل خسارتهای فراوان، به خانهٔ قدیمی خود بازمیگردند تا پناه بگیرند و برای نجات جولیت نقشه بکشند. در پایان، خبری تکاندهنده دربارهٔ سرنوشت جولیت، همه را در شوک و هرجومرج فرو میبرد و داستان را در نقطهای پرتعلیق رها میکند.
چرا باید کتاب خردم کن را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون وفاداری، خانواده، هویت و مسئولیتپذیری در بستر یک دنیای پرآشوب، تجربهای عمیق از احساسات انسانی را به تصویر میکشد. روایت اولشخص و فضای پرتنش داستان، خواننده را به دل دغدغهها و تصمیمات دشوار شخصیتها میبرد. «خردم کن» با ترکیب عناصر اکشن، علمی-تخیلی و روابط انسانی، تصویری ملموس از رشد و بلوغ نوجوانان در شرایط بحرانی ارائه میدهد. این اثر نهتنها ماجرایی پرکشش دارد، بلکه به لایههای روانی و اخلاقی شخصیتها نیز میپردازد و مخاطب را به تأمل دربارهٔ انتخابها و پیامدهای آنها وامیدارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای علمی-تخیلی، اکشن و روایتهای شخصیتمحور علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغههایی چون هویت، خانواده، وفاداری و عبور از بحران را دنبال میکنند، «خردم کن» میتواند جذاب و تأثیرگذار باشد.
بخشی از کتاب خردم کن
«با ناله غلت میزنم و کش و قوسی به بدنم میدهم و هر دو چشمم را با کف دستم میمالم. برای این مزخرفات خیلی زوده. «ادی » هنوز نیمهخواب بودم که يقه جیمز را گرفتم و او را محکم به پایین کشیدم و سرش را زیر پتو بردم. او فریاد زد و من خندیدم و او را در ملافهها پیچیدم تا جایی که دیگر نتوانست بیرون بیاید. «بس کن. ای وای» ناله کرد و مشتهای کوچکش را به ملافهها کوبید.«ادی. بذار بیرون بیام» «هی - چند بار بهت گفتم دیگه منو اینجوری صدا نکنی؟» جیمز سعی کرد با مشت از پتو رد شود. او را بلند کردم و در آغوشم چرخاندم و او فریاد زد. پاهایش وحشیانه تکان میخورد. در حالی که در آغوشم وول میخورد. فریاد زد: «خیلی بدجنسی. اگه کنجی اینجا بود. هیچوقت نمیذاشت».. با این حرف من خشکم زد و جیمز میتوانست این را حس کند. او در آغوشم آرام گرفت و من او را رها کردم. او خودش را از ملحفههايم جدا کرد و ما به هم خیره شدیم. جیمز پلک زد. لب پایینش لرزید و آن را گاز گرفت. «میدانی حالش خوب است؟» سرم را تکان دادم. کنجی هنوز در بخش پزشکی است و هنوز کسی مطمئن نیست چه اتفاقی افتاده» اما مردم داشتند پچپچ میکردند.»
حجم
۵۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۵۰۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه