
کتاب مسخ
معرفی کتاب مسخ
کتاب الکترونیکی «مسخ» اثر «فرانتس کافکا» با ترجمهٔ «صادق هدایت» را نشر حکمت سبز منتشر کرده است. این رمان کوتاه، یکی از آثار شاخص ادبیات مدرن بهشمار میآید و داستانی نمادین و تأملبرانگیز را روایت میکند. «مسخ» به موضوعاتی چون هویت، بیگانگی و مناسبات انسانی میپردازد و با نگاهی عمیق به روان انسان، تجربهٔ دگرگونی و انزوا را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مسخ
«مسخ» نوشتهٔ «فرانتس کافکا» و ترجمهٔ «صادق هدایت»، در قالب رمان کوتاه یا نوولا، یکی از مهمترین آثار ادبیات قرن ۲۰ بهشمار میرود. این کتاب با روایتی نمادین و سوررئال، داستان مردی به نام «گرهگوار سامسا» را دنبال میکند که ناگهان به حشرهای عظیمالجثه تبدیل میشود. فضای داستان، تلفیقی از واقعیت و کابوس است و کافکا با زبانی موجز و بیپیرایه، تجربهٔ بیگانگی، اضطراب و فروپاشی روابط انسانی را به تصویر کشیده است. ساختار کتاب خطی و روایی است و بیشتر در فضای خانهٔ شخصیت اصلی میگذرد. «مسخ» از همان ابتدا با حادثهای عجیب آغاز میشود و در ادامه، واکنش خانواده و جامعه به این دگرگونی را بررسی میکند. این اثر، نمونهای از ادبیات اگزیستانسیالیستی و مدرن است که دغدغههای انسان معاصر را با زبانی استعاری بیان میکند.
خلاصه داستان مسخ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مسخ» با صبحی غیرعادی آغاز میشود؛ زمانی که «گرهگوار سامسا»، کارمند جوان و مسئولیتپذیر، از خواب برمیخیزد و درمییابد که به حشرهای عظیم و چندشآور تبدیل شده است. او که پیشتر تنها نانآور خانواده بود، حالا با بدنی ناآشنا و ناتوان، در اتاقش گرفتار شده و نمیتواند حتی سادهترین کارها را انجام دهد. خانوادهٔ گرهگوار ابتدا با ناباوری و ترس به وضعیت او واکنش نشان میدهند و بهتدریج، احساس شرم و خجالت جای نگرانی را میگیرد. پدر، مادر و خواهرش هرکدام به شیوهای متفاوت با این بحران روبهرو میشوند؛ پدر با خشونت و بیرحمی، مادر با ترحم و نگرانی، و خواهر با تردید و دلسوزی. در همین حال، گرهگوار شاهد فروپاشی تدریجی جایگاه خود در خانواده است و احساس بیگانگی و طردشدگی را تجربه میکند. او که زمانی محور زندگی خانواده بود، حالا به باری سنگین و موجودی مزاحم بدل شده است. روایت، با تمرکز بر ذهنیات و احساسات گرهگوار، به تدریج به سوی انزوای کامل او پیش میرود و نشان میدهد که چگونه دگرگونی جسمی، به دگرگونی روانی و اجتماعی منجر میشود. داستان، بدون ارائهٔ راهحل یا پایانی قطعی، خواننده را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، مسئولیت و معنای زندگی تنها میگذارد.
چرا باید کتاب مسخ را بخوانیم؟
«مسخ» اثری است که با روایتی نمادین و استعاری، تجربهٔ بیگانگی و اضطراب انسان مدرن را به تصویر میکشد. این کتاب، با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، مسئولیت، خانواده و انزوا، فرصتی برای تأمل در باب مناسبات انسانی و جایگاه فرد در جامعه فراهم میکند. خواندن این اثر، دریچهای به جهان ذهنی کافکا و دغدغههای فلسفی او میگشاید و مخاطب را با پرسشهایی بنیادین دربارهٔ معنای زندگی و مرزهای انسانیت روبهرو میسازد. همچنین ترجمهٔ «صادق هدایت» به این اثر رنگ و بوی خاصی بخشیده و آن را به یکی از آثار مهم ادبیات ترجمهشده در ایران بدل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات مدرن، آثار نمادین و فلسفی، و کسانی که دغدغهٔ هویت، بیگانگی و مناسبات انسانی دارند، مناسب است. همچنین دانشجویان و پژوهشگران رشتههای ادبیات، فلسفه و علوم انسانی میتوانند از مطالعهٔ این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب مسخ
«یک روز صبح، همین که گرهگوار سامسا از خواب آشفتهای پرید، در رختخواب خود به حشرهٔ تمامعیاری مبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنهاش مانند زره سخت شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوهای گنبدمانندی دارد که رویش را رگههایی به شکل کمان تقسیمبندی کرده است. لحاف که به زحمت بالای شکمش بند شده بود، نزدیک بود به کلی بیفتد و پاهای او که به طرز رقتآوری برای تنهاش نازک مینمود، جلوی چشمش پیچ و تاب میخورد. گرهگوار فکر کرد: «چه به سرم آمده؟» معهذا در عالم خواب نبود. اتاقش درست یک اتاق مردنه بود، گرچه کمی کوچک ولی کاملاً متین و بین چهار دیوار معمولیش استوار بود. روی میز کلکسیون نمونههای پارچه گسترده بود – گرهگوار شاگرد تاجری بود که مسافرت میکرد – گراووری که اخیراً از مجلهای چیده و قاب طلایی کرده بود، به خوبی دیده میشد. این تصویر زنی را نشان میداد که کلاه کوچکی به سر و یقهٔ پوستی داشت و خیلی شق و رق نشسته و نیمآستین پرپشمی را که بازویش تا آرنج در آن فرو میرفت، به معرض تماشای اشخاص با ذوق گذاشته بود. گرهگوار به پنجره نگاه کرد. صدای چکههای باران که به شیشهٔ شیروانی میخورد شنیده میشد. این هوای گرفته او را کاملاً غمگین ساخت. فکر کرد: «کاش دوباره کمی میخوابیدم تا همهٔ این مزخرفات را فراموش بکنم.» ولی این کار به کلی غیرممکن بود؛ زیرا وی عادت داشت که به پهلوی راست بخوابد و با وضع کنونی نمیتوانست حالتی را که مایل بود، به خوبی بگیرد.»
حجم
۶۷۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۶۷۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه