پیرمرد و دریا ترجمه حمیدرضا رضایی از نشر روزگار

معرفی کتاب پیرمرد و دریا

ارنست همینگوی (۱۹۶۱- ۱۸۹۹) «پیرمرد و دریا» را در سال ۱۹۵۱ ، در کوبا نوشت و یک سال بعد آن را به چاپ رسانید. او در این کتاب به حوزهٔ زندگی پیرمردی چنگ می‌اندازد که روزی قلمرو بزرگ دریا در حیطه اقتدارش بود و اینک زندگی او به پایان خود می‌رسد، در آرزوی بزرگترین صیدش دل به دریای بزرگ می‌سپارد و بزرگترین صیدش را به چنگ می‌آورد. ولی آن قدرتی که بتواند شاهکار آخرین خود را به ساحل بکشد ندارد و چیزی جز اسکلت به ساحل نمی‌آورد. همینگوی در پیرمرد و دریا شکوه قلمرو دریا را با افت و خیز زندگی دراز یک صیاد در هم می‌آمیزد و از این آمیزش زندگینامه ای سرشار از اندوه برای صیادی از پا افتاده فراهم می کند. داستان این‌گونه آغاز می‌شود: او پیرمردی بود تنها که در قایق پارویی کوچکش روی آب‌های گلف استریم صیادی می‌کرد و هشتاد و چهار روزی می‌شد که حتی یک ماهی هم به دام نینداخته بود. در چهل روز اول، والدین پسرک [که دم دست او کار می‌کرد] بهش گفته بودند که این پیرمرد دیگر سالائو شده که همان بخت برگشتگی در بدترین شکل است. پسرک نیز به امر آنها پی قایقی دیگر رفته بود صیادی که همان هفتهٔ اول سه تا ماهی درست و حسابی به تورشان خورد. دیدن اینکه پیرمرد هر روز دست از پا درازتر، با قایقی تهی باز می‌گشت، پسرک را ناراحت می‌کرد، همیشه می‌رفت پایین و به او کمک می‌کرد تا هم حلقه‌های ریسمان را ببرند، هم چنگک و زوبین و بادبانی را که گرد دکل پیچیده شده بود. بادبان که با گونی‌های آرد و صله دار بود و روی دکل جمع شده بود، به پرچم شکست ابدی می مانست. پیرمرد لاغر بود و بدریخت و چین و چروک‌های ناجوری پس کله‌اش بود. لکه‌هایی قهوه‌ای رنگ سرطان پوستی خوش خیم، که حاصل انعکاس نور آفتاب بر مدار دریا بودند، روی گونه‌هایش نقش بسته بودند و تا اطراف صورتش پایین می آمدند. دستهایش نیز جای زخم‌های عمیقی بر خود می‌دیدند که از کشیدن ریسمان ماهی‌های بزرگ بر جای مانده بودند. ولی هیچ یک از آنها تازه نبودند و قدمت هر یک، به کهنگی ترکهای صحراهای بی آب و علف می‌رسید.
معرفی نویسنده
عکس ارنست همینگوی
ارنست همینگوی
آمریکایی | تولد ۱۸۹۹ - درگذشت ۱۹۶۱

ارنست میلر همینگوی، نویسنده امریکایی برنده نوبل ادبیات است. وی از پایه‌گذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع‌نگاری ادبی»، شناخته می‌شود.

elahe
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

من این کتاب رو خوندم و یک چیز خیلی جذاب که درباره این کتاب شنیدم اینه که نویسنده کتاب در حال نوشتن رمان چند بار دچار دریازدگی میشه و به بیمارستان منتقل میشه در حالی که محل زندگی اون مایل

- بیشتر
Hooryar
۱۳۹۸/۱۲/۰۹

به جرات یکی از بهترین داستان هایی بود که در عمرم خونده بودم. پر معنی و جذاب. سانتیاگو، پیرمرد داستان ما،الان دیگه یکی از دوست داشتنی ترین الگوهای زندگی منه... الگویی که بهش تسلیم شدن رو یاد ندادن،الگویی که شکست رو

- بیشتر
علیرضا
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

مدت‌ها بعد از یادگیری تلفظ درست ارنست همینگوِی (به جای همینگُوی) و خیلی مدت‌ها بعد از بارها و بارها تکرار "پیرمرد و دریا" با خود در هنگام مطالعه‌ی تاریخ ادبیات، این کتاب را خواندم.😐.@tums_book اوایل خواندن کتاب فیلم "Life of Pi"

- بیشتر
همچنان خواهم خواند...
۱۳۹۸/۰۸/۱۷

کتاب زیبائیه. پیشنهاد می کنم همه بخونن، اماااااااا ترجمه نجف دریابندریو

hatam30
۱۳۹۶/۱۱/۲۰

به نظرم کتابی که برنده ی نوبل ادبیات شده نیازی به تعریف و تمجید من نداره ولی این کتاب با ترجمه ی نجف دریابندری به دل من بیشتر نشست . به هر نحو نمیدونم که مشکل طاقچه با نشر های

- بیشتر
hossein.a
۱۳۹۹/۰۳/۰۳

قبل تر خوندم این کتاب رو و به نظرم خیلی خوب به جزئیات و فضای داستان پرداخته شده.

حسینی
۱۳۹۸/۰۸/۱۳

قشنگ بود.امید و تلاش

Ardalan
۱۳۹۸/۰۷/۱۸

هر چند فکر میکنم اثر باید مستقل از نویسنده و جایزه درک بشه، ولی خوندن در مورد تفکرات و زندگی همینگوی و همچنین داستان کویا، حس بهتری به آدم میرسونه. کلی هم گویا نماد میشه ازش برداشت کرد از خود

- بیشتر
mashver
۱۳۹۸/۰۵/۲۶

دوسش داشتم خیلی جذاب بود وقتی بقیه میگفتن نمیتونی و نشون داد که تونست به نظرم پیرمرد شکست نخورد

ATENA
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

رمان خوبیه هرچند زیاد منو مجذوب خودش نکرد اما چون داستان،کوتاه و کم حجم هست خوندنش راحته.واقعا امیدواری سانتیاگو قابل تحسینه و پایانش کمی غم انگیز. ترجمش هم روان و خوب بود.

حالا وقت این نیست که به نداشته‌هات فکر کنی. به کارهایی فکر کن که با چیزایی که این‌جا هست می‌تونی انجام بدی
mashver
یادت نره الآن توی سپتامبریم». پیرمرد گفت: «آره، ماهی که ماهیای بزرگ سر و کله شون پیدا میشه. ماه مه هر بی سر و پایی ماهیگیر میشه»
ʀ.ʙ.ʙ
ناامید بودن احمقانه ست. از اون گذشته، به باور من گناهه.
mashver
هر روز، یه روز دیگه ست. خوش شانس بودن بهتره. ولی من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم».
Sahel Msz
«ولی یه مرد برای شکست خوردن ساخته نشده. یه مرد می‌تونه خُرد بشه. ولی شکست نمی‌خوره
negin
چرا پیرمردا این‌قدر زود بیدار میشن؟ برای اینکه روزشون بیشتر طول بکشه؟
mashver
پیرمرد و دریا نویسنده: ارنست همینگوی ترجمه: حمیدرضا رضایی نشر روزگار
معجزه ی سپاسگزاری
من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم
mashver
ناامید بودن احمقانه ست.
نیلوفر
می‌گفت: «دوست دارم یه کم شانس بخرم. البته اگه جایی باشه که اونو بفروشن»
Zeinab

حجم

۷۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۷۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان