
کتاب پادشاه خاکستر
معرفی کتاب پادشاه خاکستر
کتاب الکترونیکی «پادشاه خاکستر» نوشتهٔ شاون آندره کازبی و با ترجمهٔ حمید رضازاده، توسط نشر در قلم منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معاصر آمریکایی قرار میگیرد و داستانی خانوادگی با محوریت روابط پیچیده، گذشتهٔ پرزخم و رازهای پنهان را روایت میکند. «پادشاه خاکستر» با تمرکز بر شخصیتهایی از جامعهٔ سیاهپوستان جنوب آمریکا، به موضوعاتی چون هویت، خانواده، فقر، جرم و بخشش میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پادشاه خاکستر
«پادشاه خاکستر» اثری داستانی است که در قالب رمان معاصر، زندگی خانوادهای سیاهپوست در شهری کوچک در جنوب آمریکا را دنبال میکند. شاون آندره کازبی، نویسندهٔ کتاب، با نگاهی دقیق به لایههای اجتماعی و روانی شخصیتها، داستانی چندلایه و پرتنش خلق کرده است. روایت کتاب حول محور رومن، مردی موفق در آتلانتا، میچرخد که پس از سالها به زادگاهش بازمیگردد تا با بحرانهای خانوادگی و گذشتهای که هرگز رهایش نکرده، روبهرو شود. فضای کتاب سرشار از تضاد میان زندگی شهری و روستایی، امید و ناامیدی، و تلاش برای رهایی از زخمهای قدیمی است. ساختار رمان بر پایهٔ روایت خطی و فصلبندی منظم استوار است و با تمرکز بر روابط خانوادگی، بحران هویت و تأثیرات اجتماعی و اقتصادی بر زندگی شخصیتها، تصویری واقعگرایانه و گاه تلخ از جامعهٔ معاصر آمریکا ارائه میدهد. «پادشاه خاکستر» با پرداختن به موضوعاتی چون اعتیاد، فقر، جرم و تلاش برای بخشش، خواننده را به سفری احساسی و فکری در دل خانوادهای گرفتار فرازونشیبهای زندگی میبرد.
خلاصه داستان پادشاه خاکستر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «پادشاه خاکستر» با بازگشت رومن، مردی سیاهپوست و موفق در حوزهٔ مالی، به زادگاهش جفرسون ران آغاز میشود. رومن پس از سالها دوری، به دلیل تصادف پدرش و وضعیت وخیم او، مجبور میشود به خانه بازگردد. این بازگشت، او را با خواهرش نوئا و برادرش دانته روبهرو میکند؛ سهنفری که پس از ناپدیدشدن مادرشان، هرکدام بهنوعی با زخمهای گذشته دستوپنجه نرم میکنند. رومن در آتلانتا زندگیای پرزرقوبرق دارد، اما بازگشت به خانه، او را با واقعیتهای تلخ خانواده و شهر زادگاهش مواجه میکند. پدر خانواده، کیت کارترز، صاحب مرکز سوزاندن جسد است و پس از تصادف، در کما به سر میبرد. نوئا، خواهر رومن، بار ادارهٔ کسبوکار خانوادگی را به دوش میکشد و دانته، برادر کوچکتر، درگیر مشکلات مالی و اعتیاد است. در جریان داستان، مشخص میشود دانته به دلیل بدهی سنگین به گروهی خلافکار، خانواده را در معرض خطر قرار داده است. تهدیدها و خشونتهای این گروه، سایهای سنگین بر سر خانواده میاندازد و رومن ناچار میشود برای نجات برادرش و حفظ خانواده، وارد بازی خطرناکی شود. در این میان، گذشتهٔ تلخ خانواده، از جمله ناپدیدشدن مادر و رازهای پنهان، بار دیگر زنده میشود و هرکدام از اعضا را به مواجهه با خود و یکدیگر وامیدارد. رمان با تمرکز بر روابط خانوادگی، تلاش برای بخشش، و جستوجوی هویت، تصویری از مبارزه با گذشته و امید به رهایی را ترسیم میکند. داستان تا انتها با تعلیق و کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتها پیش میرود، بیآنکه پایان ماجرا را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب پادشاه خاکستر را بخوانیم؟
«پادشاه خاکستر» با روایتی صادقانه و بیپرده، به سراغ موضوعاتی میرود که کمتر در ادبیات معاصر فارسی به آنها پرداخته شده است؛ از جمله بحران هویت، تأثیرات فقر و اعتیاد بر خانواده، و تلاش برای بازسازی روابط ازهمگسیخته. این کتاب با شخصیتپردازی عمیق و فضاسازی ملموس، خواننده را به دل زندگی خانوادهای میبرد که هرکدام از اعضایش با گذشتهای پرزخم و آیندهای نامعلوم روبهرو هستند. روایت داستان، علاوهبر پرداختن به مسائل اجتماعی، به لایههای روانی و احساسی شخصیتها نیز توجه دارد و همین باعث میشود مخاطب با دغدغهها و دردهای آنها همذاتپنداری کند. برای کسانی که به داستانهای خانوادگی، روایتهای چندلایه و پرداختن به مسائل اجتماعی علاقه دارند، این کتاب تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای خانوادگی، داستانهای معاصر آمریکایی و روایتهایی با محوریت مسائل اجتماعی و روانی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی چون بحران هویت، روابط خانوادگی پیچیده، اعتیاد و تأثیرات فقر بر زندگی را دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند. «پادشاه خاکستر» بهویژه برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با شخصیتپردازی عمیق و فضای واقعگرایانه هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پادشاه خاکستر
«رومن خواب مادرش را میبیند. پوست قهوهای تیرهی او در فیلتر رنگپریدهای که فضای خواب را پر کرده، حتی تیرهتر به نظر میرسد. چشمهای درشت و عمیقش مثل کرم شبتاب میدرخشند. موهایش پشت کوتاه و بالایش فر است و زیر نور خواب برق میزند. همان لباسهای پرستاری را پوشیده که رومن آخرینبار با آن دیده بودش. پایین شلوار پای چپش، چند قطرهی ریز خون هست که مثل یه طرح حنایی نامنظم دیده میشود. در خواب دستش را به سوی مادر دراز میکند؛ نه دستی که الان ساعت دوازدههزار دلاری بهش بسته. بلکه دست پسر شانزدهسالهاش. اما قبل از اينکه بتواند مادرش را لمس کند، مثل یه عکس فوری که به عقب برگرده، کمکم محو میشود. و بعد با اسم مادرش روی لبهاش از خواب میپره. احساس حضور کسی که کنارش دراز کشیده هم هنوز هست. او تکان میخورد. پاش را روی پای رومن میاندازد و با صدایی آهسته اسمش را صدا ميزند: گفت: «رومن.» این اسم را با حالتی گفت که انگار دعا میکرد. رومن از او رو برمیگرداند. اسم هنریاش را میدانست ولی الان از ذهنش رفته بود.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۶ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۶ صفحه