
کتاب پایبند بمان
معرفی کتاب پایبند بمان
کتاب پایبند بمان نوشته هوآ هسو و ترجمه فروغ اسفندیاری توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این کتاب در قالب خاطرهنویسی، روایت زندگی نویسنده را بهعنوان فرزند مهاجران تایوانی در آمریکا به تصویر میکشد و به موضوعاتی چون هویت، مهاجرت، خانواده و فرهنگ عامه میپردازد. کتاب پایبند بمان با نگاهی شخصی و موشکافانه، تجربههای زیستهی نویسنده را در بستر تحولات اجتماعی و فرهنگی آمریکا در دهههای پایانی قرن بیستم روایت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پایبند بمان
کتاب پایبند بمان، اثری در قالب خاطرهنویسی و ناداستان است که زندگی هوآ هسو را از دوران کودکی تا جوانی دنبال میکند. کتاب در فضایی میانفرهنگی شکل گرفته و تجربههای زیستهی نویسنده را بهعنوان فرزند مهاجران تایوانی در آمریکا بازگو میکند. روایت کتاب در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی میگذرد و با جزئیات فراوان به زندگی روزمره، دغدغههای نوجوانی، روابط خانوادگی و تلاش برای یافتن جایگاه در جامعهی آمریکایی میپردازد.
ساختار کتاب مبتنی بر خاطرات پراکنده و روایتهای کوتاه است که هرکدام بخشی از هویت و تجربهی مهاجرت را روشن میکنند. هوآ هسو در این کتاب، باتکیهبر جزئیات زندگی شخصی، به موضوعاتی چون همگونسازی فرهنگی، تفاوت نسلها، موسیقی، دوستی و معنای خانه میپردازد. کتاب پایبند بمان نهتنها داستان فردی نویسنده، بلکه روایتی از تجربهی جمعی مهاجران آسیاییتبار در آمریکا و چالشهای هویتی آنها است.
خلاصه داستان پایبند بمان
هوآ هسو در کتاب پایبند بمان، با نگاهی موشکافانه و صمیمی، خاطرات خود را از دوران کودکی تا جوانی روایت میکند. او فرزند خانوادهای مهاجر از تایوان است که در آمریکا بزرگ میشود و همواره میان دو فرهنگ متفاوت در رفتوآمد است. کتاب با توصیف زندگی خانوادگی آغاز میشود؛ پدر و مادر نویسنده، هردو برای تحصیل و کار به آمریکا مهاجرت کردهاند و تلاش میکنند میان سنتهای سرزمین مادری و الزامات زندگی جدید تعادل برقرار کنند. نویسنده به جزئیات زندگی روزمره، روابط با دوستان، تجربههای مدرسه و دغدغههای نوجوانی میپردازد. موسیقی، بهویژه موسیقی راک و گروههایی مانند نیروانا، بخش مهمی از هویت او را شکل میدهد و بهانهای برای پیوند با دوستان و ابراز تفاوتهای فردیاش میشود.
در کنار اینها، رابطهی او با پدرش از طریق نامهنگاری و فکس، بهویژه زمانی که پدر برای کار به تایوان بازمیگردد، بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. این ارتباط دورادور، فرصتی برای گفتوگو دربارهی مسائل روزمره، دغدغههای تحصیلی و حتی موسیقی و ورزش است. کتاب به موضوعات گستردهتری مانند تاریخ مهاجرت آسیاییها به آمریکا، تفاوت نسلها، فشارهای اجتماعی و تلاش برای همگونشدن با جامعهی میزبان نیز میپردازد. نویسنده با بازگویی خاطرات خانوادگی، سفرها، نقلمکانها و تجربههای زیسته، تصویری از چالشهای هویتی و احساسی مهاجران ارائه میدهد. در نهایت، کتاب پایبند بمان روایتی است از جستوجوی هویت، معنا و تعلق در جهانی که پیوسته درحال تغییر است.
چرا باید کتاب پایبند بمان را بخوانیم؟
کتاب پایبند بمان با روایتی جزئینگر و صادقانه، تجربههای زیستهی یک فرزند مهاجر آسیاییتبار را در آمریکا به تصویر میکشد. این اثر فرصتی برای آشنایی با چالشهای هویتی، فرهنگی و اجتماعی مهاجران و نسل دوم آنها فراهم میکند. خواننده با مطالعهی این کتاب، با دغدغههای نوجوانی، روابط خانوادگی، تأثیر فرهنگ عامه و موسیقی بر شکلگیری هویت و همچنین پیچیدگیهای همگونسازی فرهنگی آشنا میشود. کتاب، نهتنها روایتی شخصی، بلکه بازتابی از تجربهی جمعی مهاجران در جامعهی معاصر است و میتواند نگاه تازهای به موضوعات مهاجرت، هویت و خانواده ارائه دهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهی این کتاب برای علاقهمندان به خاطرهنویسی، ناداستان، مطالعات مهاجرت، هویت و فرهنگ عامه جذاب خواهد بود؛ همچنین کسانی که دغدغهی تجربههای زیستهی مهاجران، تفاوت نسلها و چالشهای همگونسازی فرهنگی را دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب پایبند بمان
«در آن دوران چیزی به اسم زیاد وقت گذراندن در ماشین وجود نداشت. باهم بودن بهانهٔ کافی برای ماشینسواری به هر جایی بود. من همیشه ولوو خودم را پیشنهاد میدادم. اولاً کار باحال و سخاوتمندانهای به نظر میرسید و ثانیاً همه مجبور میشدند که به موسیقیهای من گوش دهند. هیچکس نمیتوانست آشپزی کند؛ اما همیشه برای سفر رؤیایی تا مغازهٔ خواربارفروشی خیابان کالج خودمان را بهزور در ماشین من جا میدادیم، رسیدن به آنجا تقریباً بهاندازهٔ شش آهنگ طول میکشید. ما صرفاً برای خوردن یک بستنی از پل خلیج رد میشدیم که بهانهای برای گلچین جدیدی از آهنگها بود. یک فروشگاه زنجیرهای شبانهروزی کیمارت در انتهای خیابان ۸۸۰ بود. یک شب وقتی یکی از دوستانمان را به فرودگاه رساندیم، در راه برگشت آن را کشف کرده بودیم. کارمان آخر رفاقت بود. نیم ساعت در تاریکی شب فقط برای خرید دفترچه و لباس زیر رانندگی میکردیم؛ ولی قطعاً ارزشش را داشت. گاهی صدای خشدار آهنگ پاپ سرگردانی توجه کسی را جلب میکرد: «این کدام آهنگه؟» قبلاً صدها بار این آهنگها را شنیده بودم؛ ولی گوش دادن به آنها با افراد دیگر همان چیزی بود که منتظرش بودم.»
حجم
۸۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۸۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه

نظرات کاربران
⚡⚡