
کتاب لولیان
معرفی کتاب لولیان
معرفی کتاب لولیان
کتاب الکترونیکی «اولیان (رمان)» نوشتهٔ زهرا پورقربان با ویرایش علی امرائی و از سوی نشر دال منتشر شده است. این رمان در دستهٔ داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و به روایت زندگی و دغدغههای یک کودک در بستر خانوادهای گرفتار مشکلات اجتماعی و اقتصادی میپردازد. فضای داستان در دهههای گذشته ایران شکل گرفته و با نگاهی جزئینگر به روابط خانوادگی، فقر، اعتیاد و مسائل هویتی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب لولیان
«اولیان» روایتی است از زندگی پسربچهای به نام «شاهین» که در خانوادهای با مشکلات متعدد بزرگ میشود. داستان در بستر محلهای فقیرنشین و میان همسایههایی با دغدغههای مشابه شکل میگیرد. پدر خانواده به دلایل نامشخصی در زندان است و مادر و مادربزرگ (آجی) بار اصلی زندگی را به دوش میکشند. روایت با جزئیات دقیق از زندگی روزمره، روابط میان اعضای خانواده و همسایهها، و چالشهای اجتماعی مانند اعتیاد، فقر، بیپدری و مستاجری پیش میرود. نویسنده با زبانی کودکانه و از زاویه دید شاهین، تجربههای تلخ و شیرین او را در مواجهه با واقعیتهای تلخ زندگی به تصویر میکشد. این رمان تصویری از جامعهای است که در آن کودکان ناخواسته با مسائل بزرگسالان روبهرو میشوند و تلاش میکنند معنای خانواده، هویت و امید را برای خود بازتعریف کنند.
خلاصه کتاب لولیان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «اولیان» با روایت زندگی «شاهین»، پسربچهای ششساله آغاز میشود که پدرش به دلایلی در زندان است و او همراه مادر و مادربزرگش روزگار میگذراند. شاهین در خانهای اجارهای و در محلهای شلوغ با همسایههایی که هرکدام مشکلات خاص خود را دارند، بزرگ میشود. او با دوستانش در حیاط بازی میکند اما به خاطر وضعیت پدرش، از سوی برخی بچهها طرد میشود. مادر شاهین با مشکلات مالی و فشار صاحبخانه دستوپنجه نرم میکند و آجی (مادربزرگ) نیز با بیماری و پیری درگیر است. روایت با جزئیات زندگی روزمره، رفتوآمدهای خانوادگی، تلاش برای پرداخت اجاره، و دغدغههای ورود شاهین به مدرسه پیش میرود. شاهین با تجربههایی مانند ختنهشدن، مواجهه با اعتیاد اطرافیان، و کشمکشهای خانوادگی روبهرو میشود. در بخشی از داستان، خانواده برای ملاقات پدر به زندان میروند و شاهین با واقعیتهای تلخ زندگی پدرش و وجود زن دوم روبهرو میشود. این تجربهها باعث میشود شاهین زودتر از سن خود با مسائل بزرگسالان آشنا شود و درک عمیقتری از مفهوم خانواده و هویت پیدا کند. داستان با تمرکز بر احساسات و نگاه کودکانه شاهین، تصویری ملموس از تأثیر مشکلات اجتماعی بر کودکان ارائه میدهد.
چرا باید کتاب لولیان را خواند؟
این رمان با روایت جزئینگر و صادقانه از زندگی یک کودک در بستر خانوادهای آسیبدیده، تصویری واقعی از تأثیر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر کودکان و خانوادهها ارائه میدهد. «اولیان» با پرداختن به موضوعاتی مانند بیپدری، اعتیاد، فقر، و هویت، مخاطب را با تجربههای زیستهای روبهرو میکند که کمتر در ادبیات معاصر به این شکل بازتاب یافتهاند. خواندن این کتاب فرصتی است برای درک عمیقتر از دنیای کودکان در شرایط دشوار و شناخت لایههای پنهان جامعه.
خواندن کتاب لولیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و داستانهایی با محوریت کودکان و خانوادههای آسیبپذیر مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغه مسائل اجتماعی، فقر، اعتیاد و تأثیر آن بر کودکان را دارند، مطالعهٔ این اثر میتواند مفید باشد. دانشجویان و پژوهشگران حوزهٔ علوم اجتماعی و روانشناسی نیز میتوانند از فضای واقعگرایانه و روایتهای این کتاب بهره ببرند.
فهرست کتاب لولیان
- بیپدری: روایت آغازین زندگی شاهین و مواجهه با نبود پدر و مشکلات خانوادگی. - زندان: تجربهٔ ملاقات با پدر در زندان و تأثیر آن بر شاهین و خانواده. - زن دوم: کشف وجود زن دیگری در زندگی پدر و بحرانهای عاطفی مادر. - صومعهسرا: سفر خانواده به روستا و آشنایی با بستگان و فضای متفاوت زندگی روستایی. - ختنه: تجربهٔ ختنهشدن شاهین و مواجهه با ترسها و نگرانیهای کودکانه. - وافور: حضور اعتیاد در خانواده و تأثیر آن بر روابط و زندگی روزمره. - مستاجری: مشکلات مالی، فشار صاحبخانه و دغدغههای جابهجایی. - دوچرخه: آرزوها و حسرتهای کودکانه شاهین در مقایسه با دوستانش. - پک اول، رفیق بد، بازگشت پدر، عذاب مدرسه، ولگردی، شاگرد بزازی، ترک کار: هرکدام به بخشی از تجربههای شاهین و چالشهای او در مسیر رشد و بلوغ میپردازد. این عناوین، سیر تحولات زندگی شاهین و خانوادهاش را در مواجهه با مشکلات اجتماعی و خانوادگی نشان میدهد.
بخشی از کتاب لولیان
«دو لنگة در قهوهایرنگ چوبی باز بود. نور آفتاب خودش را کشیده بود تابیخ اتاق. بلوز و شلوار نارنجیرنگی به تن داشتم. نشسته بودم روی ماشین پلاستیکی قرمزرنگی که فرمانش سفید بود. پا گذاشته بودم روی جاپایی سیاهرنگش؛ برای خودم فرمان را میچرخاندم به اینطرف و آنطرف. روی موکت آبیرنگی که همه کف اتاق را پرکرده بوده ماشین» تیزوتند من را از این سراتاق میبرد تا آن سراتاق و برمیگشت جلوی در چوبی. دوست داشتم وقتی کف دستم را میگذاشتم روی فرمان. ماشینم مشل ماشین سفیدرنگ باباجمشیدم بوق میزد و آدمها و ماشینها از جلوی ماشینم کنار میرفتند. هرچه با کف دست فرمان را فشار میدادم. صدایی از ماشین شنیده نمیشد و از صدای بوق خبری نبود. به خاطر همین زیر لب داد میزدم. ابیت پیت پیت بیتا...) ۸ اقا لولیان چوبی سماور اوار شد روی سرم. «آهای شاهین... آقاشاهین... خدا ذلیلت کنه پسرا سرم رفت. چقدر تو دادوبیداد میکنی؟ میشه لال شی پا نه بیام سراغت؟) همینطور که دستهُ ماشین را سفت مشت کرده بودم؛ نگاهم چرخید به گوشه اتاق. پارچة چهارخانهای روی موکت پهن بود. سفرهُ سفیدرنگی روی پارچه باز بود. چندتایی نان لواش وسط سفره بوده از سماور روی میز داشت بخار بلند میشد. مادرم موهای بلندش را با کش سبزرنگی از پس سرش بسته بود. . پشت به دیوار زده» لنگه جوراب بلند آجی را کشیده بود روی پنجهُ دستش, داشت با نخ سیاه و سوزن سوراخهایش را کوک میزد. بیاینکه به آجی نگاه کند. ابرو کشید توی هم. «آجیجان! فدای توبشم! برای چی سر بچه دادوبیداد میکنی؟ اون که کاری به کار ما نداره. سرش گرم اون ماشین بیصابموندشه دیگه.) انگاری آجی حرفهای مادرم را به دل گرفته باشد. کنار سفره خودش را جمعوجور کرد. دست برد سنجاققفلی چهارقد زیر گلویش را بازوبسته کرد. بُراق شد به طرف مادرم. «انیسخانوم. انیسجان. یه نگاه به اون ساعت لعنتی بنداز. امروز حجمعهست. مگه تباید خبر مرگمون بریم اون خرابشده ببینیم خبر مرگش اونحا هست یا نه؟»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۵ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۵ صفحه