
کتاب سالهای بیقراری
معرفی کتاب سالهای بیقراری
کتاب سالهای بیقراری نوشتهٔ «زهرا متین» اثری داستانی است که نشر لیوسا آن را منتشر کرده است. این رمان معاصر و ایرانی با محوریت دغدغههای جوانان و چالشهای سنت و مدرنیته در انتخاب مسیر زندگی، به روایت زندگی «یاشار» و خانوادهٔ او پرداخته است. این رمان با تمرکز بر روابط میان اعضای خانواده، فشارهای اجتماعی و تصمیمگیریهای سرنوشتساز، تصویری از کشمکشهای درونی و بیرونی نسل جوان ارائه داده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سالهای بیقراری اثر زهرا متین
رمان معاصر و ایرانی «سالهای بیقراری» در بستر زندگی شهری و سنتی ایران روایت میشود. این رمان با نگاهی به روابط میان نسلها بهویژه والدین و فرزندان، به موضوعاتی مانند ازدواج اجباری، استقلال فردی و تضاد میان خواستههای شخصی و انتظارات خانواده پرداخته است. داستان حول محور «یاشار»، جوانی تحصیلکرده و حساس شکل میگیرد که پس از پایان تحصیلاتش با فشار خانواده برای ازدواج مواجه میشود. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و گفتوگوهای پرکشش میان شخصیتها است و فضای داستانی آن، ترکیبی از لحظات احساسی و کشمکشهای خانوادگی و دغدغههای اجتماعی را به تصویر میکشد. این رمان با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و روابط انسانی تلاش کرده است تصویری ملموس از چالشهای نسل جوان در مواجهه با سنتهای ریشهدار ارائه دهد. این رمان، تصویری از تقابل سنت و فردگرایی و پیامدهای تصمیمگیریهای جمعی بر سرنوشت فردی را به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان سالهای بیقراری
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با حضور «یاشار»، جوانی که بهتازگی تحصیلات دانشگاهیاش را به پایان رسانده آغاز میشود. او در آرزوی مدتی استراحت و تجربهٔ زندگی مستقل است، اما خانوادهاش بهویژه مادرش (زیبنده) برای او نقشههای دیگری دارند. زیبنده و «حاجآقا تدین» (پدر یاشار) تصمیم گرفتهاند پیش از اعزام او به خدمت سربازی، زمینهٔ ازدواجش را با دختری به نام «پروانه» فراهم کنند. این تصمیم بدون توجه به خواستهها و احساسات یاشار، او را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. یاشار که هنوز آمادگی پذیرش مسئولیت ازدواج را در خود نمیبیند، با فشارهای مداوم خانواده روبهرو میشود. او تلاش میکند با پدرش گفتوگو و مخالفت خود را ابراز کند، اما در نهایت در برابر خواست جمعی خانواده تسلیم میشود. دیدار با پروانه، دختری مهربان و علاقهمند، تغییری در احساسات یاشار ایجاد نمیکند و او همچنان نسبت به این ازدواج بیمیل است؛ بااینحال مراسم عقد و عروسی برگزار میشود و یاشار درحالیکه هنوز با احساسات متناقض و بیعلاقگی نسبت به همسرش دستوپنجه نرم میکند، وارد زندگی مشترک میشود. در ادامه، یاشار برای گذراندن خدمت سربازی از خانه دور میشود و این فاصله نهتنها علاقهای در او ایجاد نمیکند، بلکه بر سردی رابطهاش با پروانه میافزاید. پس از بازگشت، او ناچار است نقش شوهر را ایفا کند، اما همچنان درگیر احساس بیگانگی و بیقراری است. داستان با تمرکز بر کشمکشهای درونی یاشار، تلاش او برای سازگاری با شرایط تحمیلشده و تأثیر این وضعیت بر روابط خانوادگی و زناشویی پیش میرود. در این میان، شخصیتهایی مانند «یلدا» (خواهر یاشار) نقش حمایتگر و همدل را ایفا میکنند و فضای داستان را از تکبعدی بودن خارج میسازند.
چرا باید کتاب سالهای بیقراری را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی مانند ازدواج اجباری، فشارهای خانوادگی و تضاد میان سنت و خواستههای فردی، بستری برای تأمل دربارهٔ نقش خانواده و جامعه در شکلگیری سرنوشت جوانان فراهم میکند. داستان، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را به خواننده میدهد و فرصتی برای بازاندیشی درمورد انتخابهای شخصی و پیامدهای آنها ایجاد میکند. «سالهای بیقراری» با نمایش فرازونشیبهای عاطفی و روانی شخصیتها به دغدغههای نسل جوان در مواجهه با سنتهای خانوادگی میپردازد و تصویری از پیچیدگیهای روابط انسانی ارائه میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که با چالشهای سنت و مدرنیته در زندگی شخصی یا خانوادگی مواجه هستند و افرادی که دغدغهٔ استقلال فردی و انتخاب مسیر زندگی دارند، مناسب است؛ همچنین برای والدینی که میخواهند نقش خود را در تصمیمگیریهای فرزندان بهتر درک کنند.
بخشی از کتاب سالهای بیقراری
«زندگی برای یاشار جلوه دیگری پیدا کرده بود. هفتهای یک بار تلفنی با پژمان در تماس بود و از حال دخترش جویا میشد، که تا اندازهای موجبات آرامش او را فراهم میآورد. از طرفی روابطش با خانم کیانی صمیمیتر شده بود بیآنکه از احساسشان نسبت به یکدیگر حرفی بزنند. با تمام شدن تابستان، کمتر نونا و پسرش را میدید اما هر بار که آنها را میدید، پندار با عشق و علاقه بیشتری او را میپذیرفت، که برای یاشار جای امیدواری بود. دو بار در هفته با خانم کیانی و پسرش برای شام بیرون میرفتند و ساعتهای لذتبخشی را با هم میگذراندند. روحیهٔ یاشار کاملاً تغییر کرده و دوباره شور زندگی در وجودش متبلور شده بود، که این از چشم خانوادهاش هم پنهان نمانده بود و به طعنه و کنایه میخواستند از زیر زبان او حرف بکشند. اما یاشار در اینباره سکوت اختیار میکرد، زیرا میدانست با موقعیتی که خانم کیانی دارد، گفتن حقیقت به پدر و مادرش مصادف است با مورد سرزنش قرار گرفتن آنها. بنابراین صلاح را در این میدید که در اینباره حرفی نزند، ولی هر روز که میگذشت بیطاقتتر میشد. دیوانهوار نونا را دوست داشت و دلش میخواست با او ازدواج کند و به بیسر و سامانی زندگیاش پایان بدهد، اما هنوز جرأت پیدا نکرده بود تا موضوع را با پدر و مادرش در میان بگذارد و او را با خانوادهاش آشنا کند. امیدوار بود اتفاقی بیفتد و دست سرنوشت همه چیز را به هم ربط بدهد، که دست بر قضا همینطور هم شد.
روزی از شرکت به خانه میرفت که سر راه ایستاد تا از سوپر مارکت خرید کند. تازه وارد آنجا شده بود که آقایی هم پشت سرش وارد شد. ابتدا توجهی به او نکرد اما وقتی آن مرد با فروشنده طرف صحبت شد، یاشار احساس کرد این صدا و لحن حرف زدن به گوشش آشنا میآید. بیاختیار سر برگرداند و به دقت او را نگاه کرد، اما هر چه به مخیلهاش فشار آورد که او را کجا دیده است، یادش نیامد. مردی میانسال بود با موهای جوگندمی و قامتی بلند، که معلوم بود در جوانی از زیبایی کافی برخوردار بوده است. آن مرد نزدیکتر آمد و تقریبا در کنار یاشار قرار گرفته بود که چشمش به او افتاد. حالا هر دو به هم نگاه میکردند. بعد آن مرد لبخندی بر لبش نشست و تعجبزده گفت: "ببخشید، شما... شما آقای تدین هستید، درست است؟"»
حجم
۳۶۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۸ صفحه
حجم
۳۶۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۸ صفحه