تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مغز انسان ساز
معرفی کتاب مغز انسان ساز
معرفی کتاب مغز انسان ساز
کتاب الکترونیکی «مغز انسانساژ (بررسی نقادانه دیدگاههای حیمز اشبروک در عصبشناسی الهیات)» تألیف علی اکبر ضیایی، اثری میانرشتهای است که به نقد و تحلیل آرای «حیمز اشبروک» در حوزه نوروتئولوژی میپردازد. این کتاب با ترجمه و شرح دیدگاههای اشبروک و همراهی کارول راوش آلبرایت، توسط نشر «سس» منتشر شده است و به بررسی پیوند میان علوم اعصاب، روانشناسی و الهیات میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مغز انسان ساز
این کتاب به بررسی انتقادی نظریات «حیمز اشبروک» در زمینه عصبشناسی الهیات میپردازد؛ حوزهای که به دنبال یافتن ارتباط میان ساختار و عملکرد مغز انسان با تجربههای دینی و معنوی است. اثر حاضر در دورهای نوشته شده که علوم اعصاب با سرعت چشمگیری در حال پیشرفت بود و مباحثی چون نوروتئولوژی و مطالعات پیچیدگی به تازگی جایگاه خود را در میان علوم انسانی و طبیعی پیدا کرده بودند. نویسنده ضمن ترجمه و شرح آرای اشبروک، تلاش میکند دیدگاههای الهیاتی و انتقادات وارد بر رویکردهای مادیگرایانه و تقلیلگرایانه به دین را نیز مطرح کند. کتاب با نگاهی میانرشتهای، به تعامل میان عصبشناسی، روانشناسی، فلسفه و الهیات میپردازد و سعی دارد تصویری جامع از چالشها و ظرفیتهای این حوزه نوظهور ارائه دهد.
خلاصه کتاب مغز انسان ساز
کتاب «مغز انسانساژ» با تمرکز بر دیدگاههای «حیمز اشبروک» به بررسی رابطه مغز، ذهن، دین و تجربه معنوی میپردازد. اشبروک معتقد است که مغز انسان نه تنها ابزار درک خدا، بلکه بخشی از همان ساختار بنیادی است که خدا و هستی را شکل میدهد. او تلاش میکند نشان دهد که تجربههای دینی و معنوی، ریشه در ساختارهای عصبی و زیستی مغز دارند و این تجربهها را نمیتوان صرفاً به اختلالات مغزی یا خیالپردازی تقلیل داد. اشبروک با بهرهگیری از نظریههای پیچیدگی و خودسازماندهی، مغز را سامانهای پویا و بدون مرکز فرماندهی میداند که معنا و نظم را در خود پدید میآورد. او همچنین به نقش فرهنگ، زبان و روایتهای دینی در شکلگیری تجربه معنوی اشاره میکند و معتقد است که دین تلاشی انسانی برای یافتن معنا و جایگاه خود در جهان است. نویسنده کتاب، ضمن نقد دیدگاههای تقلیلگرایانه و مادیگرایانه، به چالشهای فلسفی و الهیاتی این رویکردها میپردازد و بر لزوم تعامل میان علوم اعصاب و الهیات برای فهم بهتر هویت انسانی و تجربه دینی تأکید میکند.
چرا باید کتاب مغز انسان ساز را خواند؟
این کتاب فرصتی فراهم میکند تا خواننده با یکی از مهمترین جریانهای میانرشتهای معاصر، یعنی پیوند علوم اعصاب و الهیات، آشنا شود. اثر حاضر با رویکردی انتقادی، هم به معرفی نظریات پایهای نوروتئولوژی میپردازد و هم نقاط قوت و ضعف آنها را بررسی میکند. مطالعه این کتاب به درک بهتر از چگونگی شکلگیری تجربههای معنوی و دینی در مغز انسان و همچنین چالشهای فلسفی و علمی این حوزه کمک میکند.
خواندن کتاب مغز انسان ساز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به فلسفه ذهن، الهیات، روانشناسی، علوم اعصاب و مطالعات میانرشتهای مناسب است. همچنین پژوهشگران و دانشجویانی که دغدغه فهم رابطه علم و دین یا تجربه معنوی از منظر علمی دارند، میتوانند از مباحث این اثر بهرهمند شوند.
فهرست کتاب مغز انسان ساز
- مقدمه: معرفی زمینه و اهمیت موضوع نوروتئولوژی و جایگاه اشبروک در این حوزه. - نقد و بررسی مغز انسانساز از دیدگاه اشبروک و دیگران: تحلیل انتقادی نظریات اشبروک و مقایسه با سایر اندیشمندان. - بهسوی زیستعصبی معنا: بررسی علمی چگونگی ساخت معنا توسط مغز و نقش ساختارهای عصبی در تجربه دینی. - پژوهشهای مغزی و دریافتهای دینی: مرور پژوهشهای تجربی درباره ارتباط مغز و تجربه دینی. - سخن گفتن از خدا یا انسان: تحلیل زبان و روایتهای دینی و نقش آنها در تفسیر تجربه معنوی. - راز سرکش: بررسی دشواریهای فهم و بیان تجربه امر قدسی. - پیوند میان تجربه و علم تجربی: تبیین رابطه میان تجربه زیسته و تبیینهای علمی. - پیچیدگی، کلیت و راز آگاهی انسانی: معرفی نظریههای پیچیدگی و نقش آنها در فهم ذهن و دین. - پلی میان تجربه دینی و تبیین علمی: بررسی تلاشها برای پیوند میان تجربه دینی و تبیین علمی از آگوستین تا اینشتین. - اتحاد با طبیعت و منطق راز: تأمل درباره پیوند انسان، طبیعت و امر قدسی. - نمادپردازی ناپیدا و بیانناشدنی: نقش نماد و استعاره در بیان تجربه دینی. - منبع پویا و بدیهی همه چیز: جمعبندی و نتیجهگیری درباره جایگاه مغز در تجربه دینی و معنوی.
بخشی از کتاب مغز انسان ساز
«اشبروک علاوه بر اینکه بهصورت عملی به مشاوره افراد میپرداخت و دیگران را در این زمینه آموزش میداد، درباره تغییراتی که در طول فرایند مشاوره در افراد رخ میدهد نیز به نظریهپردازی میپرداخت. او با نظریههای روانشناسی روز آشنا بود و بهویژه با نظریه روابط موضوعی از دی. دبلیو. وینیکات موافق بود. او افزون بر یادگیری و درک فرایندهای روانی رشد فردی و معنوی گامی فراتر نهاد و تلاش کرد این فرایندها را در تغییرات مغزی ریشهیابی کند زیرا اشبروک اعتقاد داشت که بُعد فیزیکی، روانی و معنوی در اساس یکی هستند. در دهه ۱۹۸۰ علم عصبشناسی به بینشهای جدید و مهمی درباره سازمان فرایندهای مغزی دست یافت و اشبروک نیز این تحولات را بهدقت دنبال میکرد. در حالی که متکلمان مسیحی - یهودی در دیدگاه سنتی خود بر اساس آموزههای عهد قدیم و جدید و آبای کلیسا درباره الهیات و رابطه خدا و کائنات و از جمله انسان میاندیشدند و آثار متعددی را به رشته تحریر درآورده بودند، در مقابل آنان دانشمندانی عصبشناس چون مایکل پرسینگر و روانشناس چون فروید متأثر از نگاه پوزیتیوستی قرن بیستم به دین تجربههای دینی را فاقد هیچ مرجع واقعی نمیدانستند و آنها را صرفاً ناشی از بیماری مغز، آرزواندیشی یا خیالپردازی قلمداد میکردند. این دانشمندان تجربههای دینی را حاصل اختلال در عملکرد مغز میدانستند، مانند مواردی از صرع لوب گیجگاهی که بهطور برجسته توسط وی. اس. راماشاندران و ساندرا بلیکزلی در کتاب اشباح در مغز (۱۹۹۸) توصیف شدهاند. این نویسندگان این نظریه را مطرح کردند که تمام تجربههای دینی بهنوعی ناشی از اختلال در عملکرد مغز هستند.»
حجم
۹۰۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۹۰۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه