تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب آتش دل
معرفی کتاب آتش دل
معرفی کتاب آتش دل
کتاب الکترونیکی «ای ی (مجموعه داستان کوتاه)» با همکاری نویسندگانی چون الهام بیرانوند، زینب شاهسواری، ابوذر ذاکری و ریحانه حسنیراد و به همت نشر دال منتشر شده است. این مجموعه شامل چند داستان کوتاه با محوریت زندگی، اعتیاد، خانواده و امید است که هرکدام از زاویهای متفاوت به مسائل اجتماعی و انسانی میپردازند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آتش دل
این مجموعه داستان کوتاه در فضایی معاصر و شهری روایت میشود و دغدغههایی چون اعتیاد، فقر، روابط خانوادگی و تلاش برای رهایی از چرخههای تکرارشوندهٔ زندگی را به تصویر میکشد. داستانها اغلب در بستر محلههای قدیمی و میان طبقات فرودست جامعه میگذرند و شخصیتهایی را نشان میدهند که با مشکلاتی مانند خماری، بیپولی، طردشدگی و حسرت گذشته دستوپنجه نرم میکنند. هر داستان با نگاهی واقعگرایانه و گاه تلخ، اما با رگههایی از امید و امکان تغییر، به سراغ شخصیتهایی میرود که در تلاشاند معنایی تازه برای زندگی خود بیابند. این مجموعه در دورهای نوشته شده که مسائل اجتماعی و بحرانهای فردی در جامعه پررنگ است و نویسندگان با انتخاب سوژههایی ملموس، سعی کردهاند صدای آدمهایی باشند که معمولاً کمتر شنیده میشوند. فضای داستانها اغلب با مناسبتهایی چون محرم و آیینهای مذهبی گره خورده و این پیوند، لایههای عمیقتری به روایتها میبخشد.
خلاصه کتاب آتش دل
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «ای ی» هرکدام روایتی مستقل دارند اما درونمایههایی مشترک را دنبال میکنند. در داستان «آبگوشت» الهام بیرانوند، داوود پسری است که با اعتیاد دستوپنجه نرم میکند و رابطهای پرتنش با مادرش دارد. او درگیر خماری و بیپولی، حتی دیگ آبگوشت نذری مادرش را برای تهیه مواد میفروشد و در این مسیر با خاطرات کودکی و عزاداریهای محرم روبهرو میشود. داستان «ساقی» نوشتهٔ زینب شاهسواری، از زبان فردی روایت میشود که در خماری به دنبال مواد است و در شلوغی دستههای عزاداری محرم، با گذشته و عشق ازدسترفتهاش روبهرو میشود. این داستان به تقابل سنت و اعتیاد و حسرتهای جوانی میپردازد. «منحنی برای بقا» اثر ابوذر ذاکری، فضایی متفاوت دارد و با لحنی طنزآمیز و دیالوگمحور، اضطراب و بحران را در موقعیتی شبهآخرالزمانی به تصویر میکشد؛ جایی که شخصیتها باید برای نجات خود و دیگران راهی بیابند. در نهایت، داستان «آتش دل» از ریحانه حسنیراد، سرگذشت متین را روایت میکند؛ جوانی که پس از سالها اعتیاد و طردشدگی، با نجات یک دختربچه از آتشسوزی، جرقهای از امید در دلش روشن میشود و تصمیم میگیرد زندگی تازهای را آغاز کند. این داستانها با پرداختن به زخمهای اجتماعی و فردی، امکان رستگاری و تغییر را در دل تاریکی جستوجو میکنند.
چرا باید کتاب آتش دل را خواند؟
این مجموعه داستان کوتاه با روایتهایی از زندگی واقعی و ملموس، به سراغ موضوعاتی میرود که کمتر در ادبیات رسمی بازتاب یافتهاند. نویسندگان با انتخاب شخصیتهایی از حاشیه و طبقات فرودست، تجربههایی از اعتیاد، فقر، طردشدگی و امید را به تصویر میکشند و خواننده را با جهان آدمهایی روبهرو میکنند که در جستوجوی معنا و رهاییاند. مواجهه با این روایتها میتواند زاویهٔ دید تازهای نسبت به مسائل اجتماعی و انسانی ایجاد کند و فرصتی برای همدلی و تأمل فراهم آورد.
خواندن کتاب آتش دل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، روایتهای شهری و دغدغههای معاصر مناسب است. کسانی که به موضوعاتی چون اعتیاد، فقر، خانواده و تلاش برای تغییر علاقه دارند، میتوانند با این مجموعه ارتباط برقرار کنند. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با شخصیتهای واقعی و فضاهای ملموس هستند، این اثر پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب آتش دل
- آبگوشت (الهام بیرانوند): روایت زندگی داوود و مادرش در بستر اعتیاد، فقر و مناسبتهای مذهبی، با تمرکز بر رابطهٔ مادر و پسر و تلاش برای رهایی از چرخهٔ تکرار. - ساقی (زینب شاهسواری): داستان فردی درگیر اعتیاد که در شلوغی محرم و دستههای عزاداری، با گذشته و حسرتهایش مواجه میشود و به تقابل سنت و بحران فردی میپردازد. - منحنی برای بقا (ابوذر ذاکری): داستانی دیالوگمحور و طنزآمیز که اضطراب و بحران را در موقعیتی بحرانی و آخرالزمانی به تصویر میکشد و شخصیتها را در جستوجوی راه نجات قرار میدهد. - آتش دل (ریحانه حسنیراد): سرگذشت متین، جوانی که پس از سالها اعتیاد و طردشدگی، با نجات یک دختربچه از آتش، امیدی تازه در دلش شکل میگیرد و تصمیم به تغییر میگیرد.
بخشی از کتاب آتش دل
«به در خانه رسید. دکمهٔ یکی از آستینهایش را بست. لباسهایش را تکاند و زنگ در را فشار داد. صدای قدمهای مادرش را شنید که لنگانلنگان میآمد در را باز کند. صدیقهخانم در را باز کرد و وقتی داوود را دید لبخندی زد و گفت: «سلام مادر دردت به جونم اومدی؟ بیا که بهموقع رسیدی.» داوود سلام سردی کرد و بیتوجه به صدیقهخانم باعجله به داخل خانه رفت. صدیقهخانم پشت سر داوود راه افتاد؛ و با آبوتاب تعریف میکرد که همسایهٔ جدید برایشان گوشت نذری آورده و بعد از مدتها آبگوشت بار گذاشته. داوود انگار که صحبتهای صدیقهخانم را نمیشنید کتونیهای خاکی و کهنهاش را درآورد و به کنار دیوار پرت کرد و باعجله به سمت اتاق کوچکی که درش همیشه قفل بود، رفت. داوود در حالی که بینیاش را بالا میکشید و به زمین نگاه میکرد، به سمت مادرش برگشت و با لحن طلبکارانهای گفت: «کلید این خرابشده رو بده کار دارم.» صدیقهخانم چادرش را که به کمر بسته بود، درآورد و روی متکای کنار دیوار انداخت و بیتوجه به داوود به داخل...»
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه