
کتاب زود برگرد
معرفی کتاب زود برگرد
معرفی کتاب زود برگرد
کتاب الکترونیکی «زود برگرد: خاطرات همسر شهید مدافع حرم سردار سعید مجیدی (اعظم شیرازی)» نوشتهٔ «فرشته عسگری» و با ویراستاری احمد بدخشان، توسط انتشارات سفیران طلائیه آفتاب منتشر شده است. این کتاب در دسته خاطرات و زندگینامهها قرار میگیرد و روایتگر زندگی و احساسات همسر شهید سعید مجیدی، از شهدای مدافع حرم، است. نویسنده با زبانی صمیمی و جزئینگر، لحظات تلخ و شیرین زندگی مشترک، دلتنگیها و امیدها را به تصویر کشیده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زود برگرد
«زود برگرد» روایتی است از زندگی مشترک و خاطرات «اعظم شیرازی»، همسر شهید مدافع حرم «سعید مجیدی». این کتاب در قالب خاطرهنویسی، به سالهای آشنایی، ازدواج، زندگی روزمره و فراز و نشیبهای زندگی این زوج میپردازد. روایتها از دوران جوانی و دانشجویی سعید آغاز میشود و تا سالهای حضور او در جبهه مقاومت و شهادتش ادامه مییابد. نویسنده با تکیه بر جزئیات احساسی و روزمره، تصویری ملموس از دغدغهها، امیدها، نگرانیها و دلتنگیهای یک همسر شهید را ارائه میدهد. کتاب در فضایی خانوادگی و اجتماعی شکل میگیرد و علاوه بر روایت زندگی شخصی، به تأثیرات اجتماعی و معنوی شهادت نیز اشاره دارد. این اثر در سالهای اخیر و با توجه به وقایع مرتبط با مدافعان حرم نوشته شده و بخشی از ادبیات مقاومت معاصر ایران را تشکیل میدهد. در کنار روایتهای عاشقانه و خانوادگی، کتاب به نقش ایمان، صبر و امید در مواجهه با سختیها میپردازد و تلاش دارد تصویری انسانی و واقعی از زندگی خانوادههای شهدا ارائه دهد.
خلاصه کتاب زود برگرد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «زود برگرد» با روایت آشنایی و خواستگاری «اعظم شیرازی» و «سعید مجیدی» آغاز میشود. نویسنده با جزئیات به احساسات و دغدغههای دخترانه، تردیدها و امیدهایش در مسیر ازدواج میپردازد. پس از ازدواج، زندگی مشترک آنها با لحظات ساده و صمیمی، سفرها، خریدها و گفتوگوهای روزمره روایت میشود. دغدغههای شغلی و تحصیلی سعید، دوریهای موقت به دلیل دانشگاه و سپس سربازی، و تلاشهایش برای ساختن آیندهای بهتر، بخش مهمی از خاطرات را تشکیل میدهد. با ورود سعید به عرصه دفاع از حرم و حضورش در جبهه مقاومت، فضای کتاب رنگ و بوی دیگری میگیرد؛ دلتنگیها، نگرانیها و امیدهای اعظم در نبود همسرش، و نامهنگاریها و تماسهای کوتاه، بخشهایی از این روایت هستند. نویسنده با صداقت و بیپیرایه، احساسات خود را در مواجهه با دوری، نگرانی از آینده و تحمل بار مسئولیت خانواده بیان میکند. کتاب تا پیش از شهادت سعید، بر لحظات مشترک، خاطرات عاشقانه و امید به بازگشت او تمرکز دارد و پایانی باز برای تأمل مخاطب باقی میگذارد.
چرا باید کتاب زود برگرد را خواند؟
این کتاب با روایت جزئیات زندگی یک زوج جوان در بستر حوادث معاصر، فرصتی برای درک عمیقتر احساسات و دغدغههای خانوادههای شهدا فراهم میکند. خواننده با تجربهٔ لحظات تلخ و شیرین، امیدها و دلتنگیهای یک همسر شهید، میتواند با واقعیتهای زندگی پشت جبهه آشنا شود. «زود برگرد» علاوه بر بازنمایی یک زندگی عاشقانه و انسانی، تصویری از صبر، ایمان و پایداری در شرایط دشوار ارائه میدهد و به فهم بهتر نقش زنان در مقاومت اجتماعی کمک میکند.
خواندن کتاب زود برگرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به خاطرات شهدا، ادبیات مقاومت، و کسانی که دغدغه شناخت زندگی خانوادههای مدافعان حرم را دارند مناسب است. همچنین برای افرادی که به دنبال درک عمیقتر از نقش زنان در مواجهه با فقدان و دلتنگی هستند، یا کسانی که با موضوعات ایمان، صبر و امید در زندگی روزمره درگیرند، خواندن این اثر میتواند مفید باشد.
فهرست کتاب زود برگرد
- فصل اول: خوشتر از دوران عشق ایام نیست روایت آشنایی، خواستگاری و ازدواج اعظم و سعید، دغدغهها و احساسات دخترانه، فضای خانوادگی و سنتی مراسمها.- فصل دوم: از خیال تو به هر سو نظر میکردم روزهای آغاز زندگی مشترک، خرید عقد، سفرها و خاطرات عاشقانه، نامهنگاریها و دلتنگیهای دوری.- فصل سوم: تا قلهٔ (قاف) عشق باید رفتن ورود سعید به دانشگاه، تلاش برای بورسیه و شغل، دغدغههای آینده، سفرهای زیارتی، و آغاز حضور سعید در جبهه مقاومت. روایت دلتنگیها، امیدها و نقش ایمان در تحمل سختیها.هر فصل با خاطرات و روایتهای جزئی از زندگی روزمره و احساسات نویسنده همراه است و سیر تحولات عاطفی و اجتماعی خانواده را به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب زود برگرد
«جمعه دلگیر است مخصوصاً گر همه روزش را در خانه باشی آن موقع کلافگی سرو کلهاش زود پیدا میشود. جمعه بود و با بیحوصلگی موبایلم را برداشتم. کانالها را بالا و پایین میکردم تا شاید مطلبی سرگرمکننده پیدا کنم. خبر داغی همه را به خود مشغول کرده بود. متعجب. به دنبال نام و نشانی بودم تا بدانم شهید تازه کیست؟ کجا به شهادت رسیده است؟ واتساپ پیامی آمد. عکسهای نویی در قاب گوشیام نشستند. عکسهایی که منتظر دلنوشته بودند. جگرم از چشمهای بسته و سربند قرمزش، خون شد. قلم به دست برای مدافع حرمی نوشتم که قرار بود به خیابانهای شهر نور ببخشد. دلنوشتههایی که برای نوشتن نیازی به شناخت نداشتند. کافی بود یکی از آنها را بشناسم و آشنایم باشد. خیال کن که همه را میشناسی. دلدادگی و اخلاصشان یک به یک شبیه است. نام «سردار مدافع حرم سعید مجیدی» صدر خبرها شد. نوشتم و خط زدم. دوباره و دوباره... وقتی کارها به سرانجام رسید. ژل زدم به عکسش. در دلم گذشت خدا کند توفیق نوشتن زندگی شما روزی من بشود و با خود گفتم: «چه خوشخیال.» یک سال بعد در غافلگیرکنندهترین حالت ممکن؛ درست زمانی که فکرش را نمیکردم پیشنهاد نوشتن زندگی یکی از مدافعین حرم شهرم اراک را گرفتم. (شهید سعید مسلمی، شهید محمد زهرهوند و شهید حمیدرضا انصاری که در دست نویسنده بودند. شهید علیرضا بابایی هم که کتاب داشت. ذهنم به دنبال شهید دیگری نرفت. اسمش که آمد بند دلم پاره شد؛ یعنی من فراموشکار توی ذهنت ماندم که دعوتم کردی؟ آستین بالا زدم، یا علی گفتم و غرق در حریم هم بنویسم اما بنابه مسائل امنیتی اجازه این کار داده نشد.»
حجم
۱۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه
حجم
۱۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه