
کتاب خرده های من
معرفی کتاب خرده های من
کتاب خرده های من نوشته سارینا موذنی و منتشرشده توسط انتشارات حسن رسولی، مجموعهای از قطعههای ادبی و نثرهای شاعرانه است که با زبانی لطیف و احساسی، دغدغهها و تجربههای نویسنده را بازتاب میدهند. این کتاب در قالب قطعههای کوتاه، به موضوعاتی مانند تنهایی، اندوه، امید و جستوجوی هویت پرداخته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خرده های من
کتاب خردههای من مجموعهای از قطعههای ادبی است که در فضایی میان شعر و نثر خلق شدهاند. سارینا مؤذنی با بهرهگیری از تصاویر و استعارههای متعدد، احساسات و تجربههای شخصی خود را روی کاغذ آورده است. قطعهها اغلب کوتاه و مجزا هستند، اما در مجموع، فضایی یکپارچه، مملو از اندوه، امید، جستوجوی معنا و مواجهه با تنهایی را شکل میدهند. نویسنده در این اثر، با نگاهی به دنیای درون و بیرون میکوشد لحظههای گذرا و احساسات عمیق را ثبت کند. کتاب به دغدغههایی مانند هویت، رنج، خاطره و آرزو پرداخته و از عناصر طبیعت، اشیا و رخدادهای روزمره بهعنوان ابزاری برای بیان احساسات استفاده کرده است. این اثر را میتوان نمونهای از آثار ادبی دانست که مرز میان شعر و نثر را کمرنگ کرده و به بیان تجربههای فردی و جمعی پرداختهاند.
چرا باید کتاب خرده های من را خواند؟
این اثر با قطعههای کوتاه و نثر شاعرانه، فرصتی برای درک احساسات و تجربههای انسانی فراهم میکند. نویسنده با بهرهگیری از تصاویر قابلدرک و استعارههای خلاقانه، به موضوعاتی مانند تنهایی، امید، اندوه و جستوجوی هویت پرداخته است. مطالعهی این اثر میتواند برای کسانی که بهدنبال لمس لحظههای ناب و بیان صادقانهی احساسات هستند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز را رقم بزند. اثر حاضر، مخاطب را به تماشای جهان از زاویهای متفاوت و شاعرانه دعوت میکند.
خواندن کتاب خرده های من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان ادبیات معاصر، نثرهای شاعرانه و قطعههای ادبی مناسب است. کسانی که دغدغههایی مانند تنهایی، جستوجوی معنا، اندوه یا امید دارند و به بیان احساسات در قالبی هنری علاقهمند هستند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب خرده های من
«در روزی بارانی، با کفشهایی خیابانی و چتری از جنس دار فانی من روی سکوی قطار نشسته و منتظر شخصی بودم. شخصی که دلش برای این دخترک گلفروش بسوزد. دخترک گلفروشی که اشکها در سر و صورتش میرقصند. اشکهایی که اشک میریزند. بارانهایی که اسیر میشوند. اسارتهایی که فراموش میشوند. فراموشیهایی که خاموش میشوند. آن دخترک را ببین. درست مثل من. گل بابونه به دست دارد. موهایش همچو بید و سرش سرو. پاهایش دراز و کفشهایش سبز. اما... قاصدک! این که منم. موهای بافته و چشمهای خونین. چه کسی جز من میتواند تا خود صبح بالشاش را مهمان اشکهایش کند؟»
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه