
کتاب بینوایان
معرفی کتاب بینوایان
کتاب بینوایان نوشته ویکتور هوگو و ترجمه مهرنام سپهری از سوی نشر کتاب کوچه منتشر شده است. این کتاب از آثار برجستهی ادبیات جهان است که در ژانر رمان تاریخی و اجتماعی قرار میگیرد. این اثر با روایت زندگی شخصیتهایی چون ژان والژان تصویری از فقر، بیعدالتی و امید در فرانسهی قرن نوزدهم ارائه داده است. بینوایان به دغدغههای انسانی، اخلاقی و اجتماعی پرداخته است و از مهمترین آثار کلاسیک ادبیات فرانسه به شمار میرود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بینوایان
کتاب بینوایان در میانهی قرن نوزدهم نوشته شده است و نخستینبار در دههی ۱۸۶۰ منتشر شد. این رمان در بستر تاریخی فرانسهی پس از انقلاب و دوران ناپلئون روایت میشود و با نگاهی موشکافانه به زندگی طبقات فرودست ساختارهای اجتماعی و اخلاقی آن زمان میپردازد. داستان حول محور شخصیت ژان والژان شکل میگیرد؛ مردی که بهدلیل دزدیدن یک قرص نان سالها در زندان بوده است و پس از آزادی با چالشهای بیپایان جامعه روبهرو میشود.
ویکتور هوگو در این اثر علاوهبر روایت سرگذشت شخصیتهای اصلی به مسائل فلسفی، سیاسی و اجتماعی نیز میپردازد و تصویری چندلایه از جامعهی فرانسه ارائه میدهد. کتاب با نثری توصیفی و جزئینگر فضای شهرها، روستاها و زندگی مردم را به تصویر میکشد و در کنار روایت داستانی به نقد ساختارهای قدرت و قانون نیز میپردازد. بینوایان اثری است که همزمان با داستانپردازی دغدغههای عمیق انسانی و اجتماعی را مطرح میکند و به همین دلیل جایگاه ویژهای در ادبیات جهان پیدا کرده است.
خلاصه داستان بینوایان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان بینوایان با معرفی مسیو میرییل، اسقف مهربان شهر دینی آغاز میشود و سپس به سرگذشت ژان والژان میپردازد؛ مردی که بهدلیل دزدیدن یک قرص نان برای سیرکردن کودکان خواهرش به زندان محکوم میشود و سالها اسارت و رنج را تجربه میکند. پس از آزادی جامعه با بیاعتمادی با او روبهرو میشود و حتی برای یک شب سرپناه ناچار است در کوچهها و باغها سرگردان باشد. سرانجام اسقف میرییل او را به خانهاش میپذیرد و با مهربانی و بخشش مسیر زندگی ژان والژان را تغییر میدهد، اما ژان والژان که هنوز زخمهای گذشته را بر دوش دارد، وسوسه میشود و ظرفهای نقرهی اسقف را میدزدد. اسقف با بخشش دوباره، او را به راهی تازه هدایت میکند و این نقطهی عطفی در زندگی ژان والژان میشود. از این پس ژان والژان تلاش میکند انسانی شریف باشد و با گذشتهی خود بجنگد. در ادامه داستان به سرنوشت شخصیتهایی چون فانتین، کوزت، ژاور و دیگران میپردازد و در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی فرانسه مفاهیمی چون فقر، عدالت، عشق و رستگاری را به تصویر میکشد. روایت کتاب سرگذشت انسانهایی است که در کشاکش خیر و شر برای یافتن معنا و امید در زندگی تلاش میکنند.
چرا باید کتاب بینوایان را خواند؟
بینوایان با روایت سرگذشت شخصیتهایی که درگیر فقر، بیعدالتی و تبعیض هستند تصویری عمیق از رنج و امید انسان ارائه میدهد. این کتاب علاوهبر داستانپردازی پرکشش به مسائل اخلاقی، اجتماعی و فلسفی میپردازد و خواننده را با پرسشهایی دربارهی عدالت، بخشش و معنای انسانیت روبهرو میکند. مطالعهی این اثر فرصتی برای آشنایی با تاریخ و فرهنگ فرانسه و همچنین تأمل بر ارزشهای انسانی است.
خواندن کتاب بینوایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، اجتماعی و فلسفی مناسب است. مطالعهی این کتاب به کسانی که به موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، سرنوشت انسانهای فرودست و مفاهیم اخلاقی علاقه دارند، پیشنهاد میشود. دانشجویان و پژوهشگران ادبیات و تاریخ نیز میتوانند از این اثر استفاده کنند.
بخشی از کتاب بینوایان
«داخل شد. قدمی جلو آمد. ایستاد. در را هم پشت سرش نبست. توبرهای برپشتش بود و عصایی به دستش. چشمهایش حالتی خشن و گستاخانه داشت. آتش بخاری چهرهاش را نشان میداد؛ نفرتانگیز بود. مادام ماگلوار حتی قدرت فریاد کشیدن هم نداشت. لرزید و دهانش باز ماند. مادموازل باپ تیستین هم ترسان سمت راست ایستاد. سپس آرام سرش را سمت بخاری گرداند و چشم به برادرش دوخت و در لحظه چهرهاش آرام و زیباتر شد. اسقف با نگاهی آرام به مسافر غریبه چشم دوخته بود. تا خواست دهان بگشاید که از تازهوارد بپرسد، کیست و چه میخواهد، دید که مسافر دو دستش را روی چوبدستیاش گذاشت و او و دو زن دیگر را نگاه کرد و با صدای رسایی گفت: «اسمم ژان والژان است. یک جبرکارم؛ زندانی محکوم به اعمال شاقه. نوزده سال از عمرم را در جبرگاه گذراندهام. چهار روز است که آزاد شدهام و راهافتادهام به سمت پونتارلیه که مقصدم است. امروز دوازده فرسخ پیاده راه آمدهام. عصر به محض ورود به این شهر. به مسافرخانهای رفتم. از آنجا بیرونم کردند. فقط به دلیل داشتن گذرنامه زردم که به شهرداری اینجا نشان داده بودم. به یک میکده رفتم. به من گفتند: برو بیرون!»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲۶ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲۶ صفحه