
کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
معرفی کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
معرفی کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
کتاب الکترونیکی «قطار ساعت هفتو بیستودو دقیقه» (مجموعهداستان) نوشتهٔ «مریم رجبی» و منتشرشده توسط نشر خزه، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی معاصر است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این مجموعه با نگاهی به زندگی شخصیتهایی از طبقات و موقعیتهای مختلف، روایتهایی از روابط انسانی، بحرانهای خانوادگی و تجربههای زیسته در جامعهٔ امروز ایران را پیش روی مخاطب میگذارد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
این مجموعهداستان در فضایی معاصر و با رویکردی واقعگرایانه، به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازد که هر یک با بحرانها، گرهها و انتخابهای دشوار روبهرو هستند. داستانها اغلب در بستر شهرهای بزرگ و فضاهای آشنا برای مخاطب ایرانی رخ میدهند و دغدغههایی چون مرگ، عشق، جدایی، خشونت خانگی، هویت جنسیتی، و روابط والدین و فرزندان را به تصویر میکشند. کتاب در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و به نظر میرسد نویسنده با الهام از تجربههای زیسته و مشاهدههای دقیق اجتماعی، شخصیتهایی چندلایه و موقعیتهایی ملموس خلق کرده است. روایتها گاه از زاویهٔ دید اولشخص و گاه سومشخص بیان میشوند و در برخی داستانها، فضای پزشکی قانونی و کالبدشکافی، بستری برای واکاوی روابط انسانی و زخمهای پنهان شخصیتها فراهم میکند. «قطار ساعت هفتو بیستودو دقیقه» با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، به سراغ موضوعاتی میرود که کمتر در ادبیات داستانی معاصر به آنها پرداخته شده است.
خلاصه کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستانهای این مجموعه هرکدام روایتی مستقل دارند اما درونمایههایی مشترک میان آنها دیده میشود. در داستان «خشاب خالی»، روایت از زبان یک پزشک قانونی پیش میرود که درگیر معمای مرگ مردی میشود و همزمان با سرهنگ، رابطهای پیچیده و پر از خاطرات مشترک دارد. این داستان با جزئیات دقیق کالبدشکافی و بازجویی، به لایههای پنهان روابط انسانی و عشقهای ناکام میپردازد. در «تمساحی که میخندید»، با ماجرای مرگ دختری ترنس روبهرو هستیم که پدرش با تغییر جنسیت او مخالف است و داستان، همزمان با کالبدشکافی، به زخمهای روانی و اجتماعی این شخصیت میپردازد. داستان «قطار ساعت هفتو بیستودو دقیقه» حول محور حادثهٔ برخورد دو قطار و جستوجوی زنی برای یافتن پدرش شکل میگیرد و خاطرات و روابط خانوادگی را در بستر یک فاجعه بازخوانی میکند. دیگر داستانها نیز به موضوعاتی چون خشونت خانگی، اعتیاد، خودکشی، و بحرانهای هویتی میپردازند و اغلب با نگاهی تلخ اما واقعگرایانه، شخصیتهایی را به تصویر میکشند که در مواجهه با مرگ، جدایی یا انتخابهای دشوار، به بازنگری در زندگی خود و روابطشان وادار میشوند. روایتها با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و ذهنیات شخصیتها، فضای صمیمی و ملموسی ایجاد میکنند که خواننده را به دل موقعیتهای پیچیده و گاه دردناک میبرد.
چرا باید کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه را خواند؟
این مجموعهداستان با پرداختن به موضوعات کمتر دیدهشده در ادبیات معاصر، مانند تجربههای زیستهٔ زنان، هویت جنسیتی، خشونت خانگی و روابط پیچیدهٔ خانوادگی، فرصتی برای مواجهه با واقعیتهای پنهان و گاه تلخ جامعه فراهم میکند. روایتهای کتاب، با تمرکز بر جزئیات و ذهنیات شخصیتها، امکان همدلی و درک عمیقتری از موقعیتهای انسانی را به مخاطب میدهد و خواننده را به تأمل دربارهٔ انتخابها، شکستها و امیدهای شخصیتها دعوت میکند.
خواندن کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی معاصر، کسانی که دغدغههای اجتماعی، هویت، روابط خانوادگی و مسائل زنان را دنبال میکنند، و همچنین مخاطبانی که به روایتهای واقعگرایانه و شخصیتمحور علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال مواجهه با تجربههای متفاوت و صداهای تازه در ادبیات هستند، این مجموعه پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
- خشاب خالی: روایت معمای مرگ مردی در سالن تشریح پزشکی قانونی و رابطهٔ پیچیدهٔ پزشک و سرهنگ.- تمساحی که میخندید: داستان مرگ دختری ترنس و واکاوی هویت و زخمهای خانوادگی.- قطار ساعت هفتو بیستودو دقیقه: روایت حادثهٔ قطار و جستوجوی زنی برای پدرش در میان خاطرات و واقعیت.- سیمرغ پر میگشاید: مواجهه با مرگ و سوگواری، و تأثیر آن بر روابط و ذهنیت شخصیتها.- بهار از راه نمیرسد: داستان زنی گرفتار خشونت خانگی و تلاش برای بقا و حفظ فرزندانش.- کرهٔ هانتینگتون: روایتهایی از بیماری، مرگ و مواجهه با فقدان در بستر بیمارستان و خانواده.هر داستان با تمرکز بر یک موقعیت یا بحران انسانی، به لایههای پنهان روابط و ذهنیات شخصیتها میپردازد.
بخشی از کتاب قطار ساعت هفت و بیست و دو دقیقه
«خشاب خالیتیر درست خورده وسط پیشانی کمی بالاتر از میان دو ابرو و نزدیکتر به ستنگاه مو. خون سرخ غلیظ. شرّه کرده روی گونهها. بعد به آرامی راهش را باز کرده، مُماس شده با خط خنده و دستآخر سرازیر شده میان سینهی ستبر و پُرموی مرد. حدوداً چهلساله است. شاید کمی بیشتر یا کمتر. چروک ریز دور چشمها و موی جوگندمی شقیقهاش اینجور مینماید. اصلاً چه توفیری دارد؟ حالا که شده است یک جنازهی سرد و خونین و دراز کشیده روی تخت فلزی و سرد سالن تشریح پزشکی قانونی چه اهمیتی دارد چند ساله باشد؟زخم وسط پیشانی، بیضیشکل است و به قدر یک بند انگشت قطر دارد. با لبههایی دندانهدار و بدون اثر دودزدگی و یا سوختگی.سرهنگ، قبل از من رسیده بالای سر جسد. خیلی قبلتر از اینکه جنازه را بیاورند سالن. دستکش پلاستیکی ساق بلندش را پوشیده، سر آستین لباسش را کرده داخل ساق دستکش و ایستاده کنار تخت تشریح. نگاهی سرسری انداخته به جراحت پیشانی و سپرده مأمور همراهش عکسهای جسد را بگیرد و کار انگشتنگاری را شروع کند. نگاهش به در ورودی سالن تشریح است. در ورودی پرسنل. انتظار رفتن یا آمدن کسی را میکشد انگار.دستکش دستم میکنم و گان سبز بلندم را میپوشم. حالا غیر از من و سرهنگ و این جنازه. کسی در سالن نیست. سرهنگ میایستد پشتم و بندهای گان را روی کمرم محکم گره میزند. میروم سراغ کمد و وسایل تشریحم را میچینم روی میز. میایستم روبهروی سرهنگ و به پروسکتور که تازه وارد سالن شده اشاره میکنم لباسهای جنازه را از تنش جدا کند. سرهنگ با صدای بلند میپرسد: تو چرا پس خودت دستبهچاقو شدی خانم دکتر؟»
حجم
۸۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۲۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه