تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب هیتلر، استالین و من
معرفی کتاب هیتلر، استالین و من
معرفی کتاب هیتلر، استالین و من
کتاب الکترونیکی «هیتلر، استالین و من (یک تاریخ شفاهی)» نوشتهٔ هدا مارگولیوس کووالی و هلنا ترشتیکووا با ترجمهٔ شهابالدین عباسی و انتشار نشر خزه، روایتی دستاول از زندگی یک زن یهودی اهل پراگ در قرن بیستم است. این کتاب در دستهٔ خاطرات و تاریخ شفاهی قرار میگیرد و به تجربههای زیستهٔ نویسنده از دوران جنگ جهانی دوم، اردوگاههای کار اجباری، و سالهای پس از جنگ میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هیتلر، استالین و من
«هیتلر، استالین و من» حاصل مصاحبهٔ چهارروزهٔ هلنا ترشتیکووا با هدا مارگولیوس کووالی است که در قالب تاریخ شفاهی، زندگی پر فراز و نشیب او را از کودکی تا سالهای پایانی عمر روایت میکند. این کتاب تصویری از تحولات سیاسی و اجتماعی اروپای مرکزی در قرن بیستم ارائه میدهد؛ از جمهوری اول چکسلواکی و اشغال نازیها تا سلطهٔ کمونیسم و تبعید. هدا، که در ۱۹۱۹ در پراگ متولد شد، شاهد مستقیم فجایع جنگ جهانی دوم، محاصرهٔ محلههای یهودی، اردوگاههای مرگ و راهپیماییهای مرگبار بود. پس از جنگ، با اعدام همسرش رودولف مارگولیوس در جریان محاکمات استالینیستی، بار دیگر قربانی سرکوب سیاسی شد. این روایت، علاوه بر بازتاب تجربههای شخصی، به بررسی پیامدهای روانی و اجتماعی این رویدادها بر بازماندگان و نسلهای بعدی میپردازد. کتاب ابتدا به زبان چکی و سپس به زبانهای مختلف ترجمه شده و به عنوان سندی معتبر از تاریخ معاصر اروپا مورد توجه قرار گرفته است.
خلاصه کتاب هیتلر، استالین و من
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!روایت «هیتلر، استالین و من» با کودکی هدا در پراگ آغاز میشود؛ او در خانوادهای یهودی و میانهحال بزرگ میشود و شاهد شکلگیری جمهوری اول چکسلواکی و فضای امیدبخش آن دوران است. با قدرتگیری نازیها و اشغال چکسلواکی، زندگی هدا و خانوادهاش دگرگون میشود. آنها به محلهٔ محصور ووچ منتقل میشوند و با شرایط طاقتفرسای گرسنگی، بیماری و جدایی از عزیزان روبهرو میشوند. هدا تجربهٔ اردوگاههای کار اجباری، جدایی از والدین و همسرش، و مواجهه با مرگ و خشونت را با جزئیات روایت میکند. او از راهپیمایی مرگ، فرار و بازگشت به پراگ میگوید و پس از جنگ، با امید به زندگی جدید، اما با سایهٔ سنگین سرکوب کمونیستی و اعدام همسرش، به زندگی ادامه میدهد. کتاب، علاوه بر روایت فجایع جنگ و سرکوب، به لحظات کوچک امید، دوستی، مقاومت و تلاش برای حفظ انسانیت در شرایط غیرانسانی میپردازد. هدا در نهایت، پس از سالها تبعید، به پراگ بازمیگردد و خاطراتش را به عنوان سندی از تاریخ و مقاومت فردی ثبت میکند.
چرا باید کتاب هیتلر، استالین و من را خواند؟
این کتاب فرصتی است برای مواجههٔ بیواسطه با تاریخ قرن بیستم اروپا از زبان کسی که هم قربانی نازیسم و هم کمونیسم بوده است. روایت صادقانه و جزئینگر هدا مارگولیوس کووالی، تجربههای زیستهای را به تصویر میکشد که در هیچ کتاب درسی یا روایت رسمی نمیتوان یافت. خواننده با لایههای پیچیدهٔ هویت، بقا، امید و مقاومت آشنا میشود و درمییابد که تاریخ، تنها مجموعهای از رویدادها نیست، بلکه سرگذشت انسانهایی است که در دل بحرانها، معنای زندگی را جستوجو میکنند.
خواندن کتاب هیتلر، استالین و من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر، مطالعات هولوکاست، خاطرات بازماندگان جنگ، و پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ شناخت تجربههای زیسته در شرایط سرکوب و بحران دارند، یا به دنبال درک عمیقتری از پیامدهای روانی و اجتماعی جنگ و دیکتاتوری هستند، خواندنی خواهد بود.
فهرست کتاب هیتلر، استالین و من
- مقدمه: معرفی نویسنده و زمینهٔ شکلگیری کتاب و مصاحبهها.- دربارهٔ مادرم: روایت زندگی هدا از کودکی تا بزرگسالی، خانواده و فضای اجتماعی پراگ.- عینک کوپکا: خاطرات دوران کودکی و نوجوانی، شکلگیری هویت و ارزشهای خانوادگی.- مردی ریزنقش در بارانی کثیف: آغاز فاشیسم، بحران اقتصادی و تأثیر آن بر جامعهٔ چکسلواکی.- علفهای هرز برای شام: انتقال به محلهٔ ووچ، تجربهٔ گرسنگی و تلاش برای بقا.- قول شرف: انتقال به اردوگاه مرگ، جدایی از خانواده و مواجهه با خشونت نازیها.- ستونهای پنجنفره به طرف اتاق گاز: روایت زندگی در اردوگاه آشویتس و مواجهه با مرگ.- کودلا: کار اجباری، روابط انسانی و تلاش برای حفظ امید.- راهپیمایی مرگ: فرار از اردوگاه و بازگشت به پراگ.- ده حبه قند: جستجوی پناهندگی و تلاش برای بازسازی زندگی پس از جنگ.- قیام پراگ و زندگی پس از جنگ: ورود به دوران کمونیسم، محاکمه و اعدام همسر، تبعید و بازگشت به وطن.- سیر زمانی و قدردانی: مرور وقایع مهم زندگی و تقدیر از همراهان.
بخشی از کتاب هیتلر، استالین و من
«در محلهی ووچ سربازان آلمانی در یک طرف گشت میزدند و در طرف دیگر بازداشتشدگان را زیر نظر داشتند تا مطمئن شوند هیچ کس فرار نمیکند. از قضا بعضیها اقدام به فرار کردند، اما بلافاصله دستگیر و تیرباران شدند. عجیب بود که در امتداد یکی از مسیرهای حصارکشیشده، تراموایی از مرکز محلهی ووچ میگذشت که مردم عادی شهر از آن استفاده میکردند. ما همه کار میکردیم و برخی از محلهای کار در یک طرف مسیر تراموا و برخی دیگر در طرف مقابل بودند. در آنجا پلی چوبی به نام هوئنشتاینر! بود تا بتوانیم از آن مسیر عبور کنیم. اول باید از پلهها به سمت طبقهی پل که بر روی آن مسیر کشیده شده بود بالا میرفتی و بعد، از پلهها در سمت دیگر پایین میآمدی. آن پل چیزی نسبتاً عجیب بود. برای کسانی که در محلهی محصور زندگی میکردند، نوعی آزمایش بود و نشان میداد کسی هنوز زنده است. برای کسانی که از قبل خیلی ضعیف بودند و بسیار آهسته حرکت میکردند، بالا رفتن از پلهها مانعی شاق بود. ضربالمثلی محلی میگفت: «فلانی نمیتواند از روی پل عبور کند» که معنیاش این بود که آن شخص یکجورهایی از قبل محکوم به فناست. ما اجازه نداشتیم لحظهای روی پل توقف کنیم. مجبور بودیم بیوقفه حرکت کنیم و از پلهها بالا و پایین برویم. همیشه با حسرت به ترامواهایی که از پایین با سکوهای بازشان حرکت میکردند، مانند آنچه در پراگ معمول بود، نگاه میکردیم. در قسمت عقب هر تراموا سکویی بود که مسافران مردم عادی، در آن میایستادند. یک بار از روی پل یک واگن کوچک روباز دیدم که پر از گل بود. خیلی تکاندهنده بود. توقف کردم. بهکلی یادم رفته بود که اجازه ندارم روی پل توقف کنم. خلاصه، کمی درنگ کردم و به گلها خیره شدم. چون چیزی شبیه به آن در محلهی ووچ نبود.»
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه