تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
معرفی کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
معرفی کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
کتاب الکترونیکی «جنگ که تمام شد بیدارم کن» نوشتهٔ عباس جهانگیریان و منتشرشده توسط نشر چکانه، داستانی است دربارهٔ نوجوانی به نام «حامی» که پس از مهاجرت از آبادان به قم، با چالشهای زندگی پس از جنگ، دلتنگیها و عشق نوجوانانه روبهرو میشود. این رمان در دستهٔ داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و به زندگی، دغدغهها و روابط نوجوانان در بستر اجتماعی و خانوادگی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
این رمان در فضایی پس از جنگ ایران و عراق روایت میشود و به زندگی نوجوانی به نام «حامی» میپردازد که به همراه خانوادهاش از آبادان به قم مهاجرت کرده است. کتاب تصویری از زندگی مهاجران جنگزده، دلتنگی برای خانه و خانواده، و تلاش برای سازگاری با محیط جدید ارائه میدهد. روایت با زبانی صمیمانه و از زاویه دید اول شخص پیش میرود و دغدغههای نوجوانانه، عشق، هویت و تلاش برای یافتن جایگاه خود در جامعه را به تصویر میکشد. «جنگ که تمام شد بیدارم کن» در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و با نگاهی به روابط خانوادگی، دوستیها و چالشهای اجتماعی، تصویری ملموس از زندگی نوجوانان در دهههای اخیر ایران ارائه میدهد. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، فضای شهر قم، خاطرات آبادان و ارتباطات میان شخصیتها، مخاطب را با دنیای نوجوانی و دغدغههایش همراه میکند.
خلاصه کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با روایت «حامی»، نوجوانی که پس از جنگ به همراه بیبی و داییاش به قم آمده، آغاز میشود. او دلتنگ خانواده و خانهٔ ویرانشده در آبادان است و در شهر جدید با احساس غربت و تنهایی دستوپنجه نرم میکند. تنها پناهگاهش کتابخانهٔ «افرا» معلم هنر و نقاش شهر است که به او دلگرمی و امید میدهد. «حامی» در کنار دغدغههای مالی و تلاش برای کمک به بیبی، با عشق نوجوانانهاش به «حوری» همسایهٔ دیواربهدیوارشان روبهروست؛ دختری که به دلیل شرایط خانوادگی و سنتهای سختگیرانه، زندگی دشواری دارد و اغلب از پشت دریچهای کوچک به نام «عسلی» با «حامی» ارتباط برقرار میکند. روایت، روزمرگیها، تلاش برای یافتن کار، تجربههای تلخ و شیرین نوجوانی، حسرتها و امیدها را در بستر روابط خانوادگی و اجتماعی دنبال میکند. داستان با ماجراهایی چون تلاش برای نجات «حوری» از ازدواج اجباری، درگیری با برادرانش، و تلاش «حامی» برای اثبات خود و پیدا کردن جایگاهش در جامعه پیش میرود. در این میان، خاطرات آبادان، دوستی با افرا و طلوعی، و دغدغههای مالی و هویتی، لایههای مختلف شخصیت «حامی» را شکل میدهد. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیتها را به تخیل خواننده میسپارد.
چرا باید کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن را خواند؟
این رمان تصویری نزدیک از زندگی نوجوانان جنگزده و مهاجر در ایران ارائه میدهد و با روایت جزئیات روزمره، دغدغههای هویتی، عاطفی و اجتماعی را بهخوبی به تصویر میکشد. پرداختن به موضوعاتی مانند عشق نوجوانانه، تلاش برای استقلال، مواجهه با سنتها و مشکلات اقتصادی، باعث میشود مخاطب با شخصیتها همذاتپنداری کند و فضای اجتماعی دهههای گذشته را بهتر درک کند. همچنین، روایت از زاویه دید نوجوانی که درگیر بحرانهای هویتی و خانوادگی است، به کتاب عمق و جذابیت ویژهای میبخشد.
خواندن کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالانی که به داستانهای اجتماعی و خانوادگی علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغه مهاجرت، هویت، عشق نوجوانانه یا تجربه زیستن در بستر سنتهای سختگیرانه را دارند، میتواند خواندنی و تأملبرانگیز باشد.
بخشی از کتاب جنگ که تمام شد، بیدارم کن
«دو- سه روز است که از بمب و موشک بدانم کجا میخواهم بروم. دلم میخواهد با یکی حرف بزنم و درد دل کنم؛ اینجا غریبیام و همزبانی نیست. دلم برای تمام چیزهای آشنا تنگ شده. برای بابام، مادرم، برای حامد و لیلا، برای رودخونه کارون و بهمنشیر، برای سینما تاج، برای درختهای کنار احمدآباد. پاهایم، ته ماندهٔ سرمای کوچه را از زمین میگیرند و میدهند به همهٔ تاروپود تنم؛ انگار گرما میخواهند که مرا میبرند به خانهٔ افرا؛ به کتابخانهاش و گرفتن کتابی تا شاید چند روزی سرم را با آن گرم کنم. در خانهٔ افرا مثل همیشه باز است؛ ولی زنگ میزنم. طوبی خانم با صدای بلند میگوید: «کیه؟ در بازه. بیا تو.» وارد خانه میشوم. طوبی خانم پای پنجرهٔ آشپزخانه است. سلامی میدهم و یکراست میروم به کتابخانه. بوی شکوفههای زودرس باغچه را هم با خودم میبرم تو. تنها کسی هستم که افرا باشد یا نباشد، اجازه دارم به کتابخانهاش بروم. چهار هزار و دویست جلد کتاب را با افرا مهر زدهایم و شمارهگذاری کردهایم. خیلی از کتابها را هم خودم به تنهایی جلد کردهام. نمیدانم افرا چند تا از این کتابها را خوانده؛ ولی چه خوانده باشد و چه نه؛ آدم نازنینی است. بهترین نقاش و خوشنویس شهر است و همین خط و نقاشی دلهای ما را به هم نزدیک کرد. کلاس اول و دوم راهنمایی، معلم هنرمان بود. امسال هم چند ماهی آمد ولی بازنشسته شد. غیر از مدرسه توی خانهاش هم کنار کتابخانه، کارگاهی دارد که من در این سهسال، هم شاگردش بودهام و هم وردست و کمک حالش. قبل از آشنایی با افرا، این شهر برایم خیلی غریب بود. اولین بار که دیدمش، کلاس اول راهنمایی بود از بچهها خواست یکی یکی بلند شوند و خودشان را معرفی کنند. نوبت به من که رسید بلند شدم و گفتم: «حامی احمدآبادی.» یکی از بچهها با اشاره به من گفت: «آقا اجازه، از آبادان اومده، جنگ زدهست!» آقای افرا با غیض گفت: «حرف نباشه!» اولش متوجه نشدم چرا آقای افرا از حرف همکلاسیام ناراحت شد ولی بعدش فهمیدم که پشت کلمهٔ جنگ زده یک جور تحقیر است؛ چیزی مثل آواره بدبخت بیچاره و... از همان موقع، مهر افرا به دلم افتاد و حالا کتابخانهٔ افرا تنها جایی است که در آن احساس تنهایی و غریبی نمیکنم.»
حجم
۷۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۷۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه