تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سفر به آخر دنیا
معرفی کتاب سفر به آخر دنیا
معرفی کتاب سفر به آخر دنیا
کتاب الکترونیکی «سفر به آخر دنیا» نوشتهٔ محمد صبحیهشجین و منتشرشده توسط نشر نیکایش، داستانی معاصر از زندگی و دغدغههای یک مرد ایرانی است که پس از سالها تلاش برای کسب ثروت، تصمیم میگیرد همهچیز را رها کند و به دنبال آرزوی دیرینهاش یعنی سفر به «آخر دنیا» برود. این رمان با نگاهی به زندگی شهری، تنهایی، خاطرات تلخ و شیرین و جستوجوی معنا، روایتی از تحول فردی و مواجهه با گذشته و آینده را پیش میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سفر به آخر دنیا
«سفر به آخر دنیا» اثری داستانی است که در سال ۱۴۰۲ منتشر شده و فضای آن در دل جامعهٔ معاصر ایران میگذرد. نویسنده با زبانی خودمانی و روایتی اولشخص، زندگی مردی را روایت میکند که پس از سالها غرق شدن در دنیای سرمایهگذاری و رفاه مادی، دچار نوعی پوچی و بیمعنایی میشود. او که کودکی سختی را در پرورشگاه گذرانده و همیشه با حس تنهایی و بیپناهی دستوپنجه نرم کرده، حالا در میانسالی تصمیم میگیرد به آرزوی نوجوانیاش جامهٔ عمل بپوشاند و سفری متفاوت را آغاز کند. داستان با بازگویی خاطرات، روابط انسانی، و چالشهای روحی و اجتماعی شخصیت اصلی، تصویری از بحران هویت، جستوجوی معنا و امید به تغییر را به نمایش میگذارد. این کتاب در قالب رمان، به دغدغههای نسلی میپردازد که میان گذشتهٔ دشوار و آیندهای نامعلوم، به دنبال راهی برای رهایی و تجربهٔ زندگی اصیلتر است.
خلاصه کتاب سفر به آخر دنیا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با روایت زندگی «کیوان»، مردی موفق از نظر مالی اما خسته و دلزده از تکرار روزمرگی و روابط سطحی آغاز میشود. او پس از سالها کار و جمعآوری ثروت، ناگهان تصمیم میگیرد همهچیز را بفروشد و به آرزوی کودکیاش یعنی سفر به «آخر دنیا» تحقق بخشد. این تصمیم با یادآوری خاطرات تلخ پرورشگاه، تنهایی و بیپناهیهای گذشته همراه است. در مسیر آمادهسازی برای سفر، «کیوان» با «رویا» آشنا میشود؛ زنی که او را در مهمانیای ملاقات میکند و به تدریج به همسفر و همراهش تبدیل میشود. رابطهٔ این دو با فراز و نشیبهایی چون تصادف، بیماری و سوءتفاهمهای عاطفی روبهرو میشود. در این میان، گذشتهٔ هر دو شخصیت و زخمهای قدیمیشان بارها به داستان بازمیگردد و بر تصمیمات و احساساتشان سایه میاندازد. روایت با اتفاقاتی مانند دزدیدهشدن، بیماری، و حتی تجربهٔ کما، به لایههای عمیقتری از روان شخصیتها نفوذ میکند و نشان میدهد که سفر واقعی، بیش از آنکه جغرافیایی باشد، سفری درونی و مواجهه با خود است. پایان داستان باز گذاشته شده و سرنوشت نهایی شخصیتها بهطور کامل افشا نمیشود.
چرا باید کتاب سفر به آخر دنیا را خواند؟
این کتاب با روایت صادقانه و بیپرده از زندگی فردی که در ظاهر به موفقیت رسیده اما درونی آشفته و سرگردان است، به دغدغههایی چون تنهایی، جستوجوی معنا، و مواجهه با گذشته میپردازد. خواننده با دنبالکردن مسیر تحول شخصیت اصلی، با چالشهای انسانی، امید به تغییر و اهمیت روابط واقعی روبهرو میشود. «سفر به آخر دنیا» فرصتی برای همذاتپنداری با نسلی است که میان رفاه مادی و نیاز به معنا در نوسان است.
خواندن کتاب سفر به آخر دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای معاصر فارسی، کسانی که دغدغهٔ هویت، تنهایی، و معنای زندگی دارند و افرادی که تجربهٔ مهاجرت یا تغییرات بزرگ را در ذهن میپرورانند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به روایتهای اولشخص و داستانهایی با محوریت تحول فردی علاقه دارند، جذاب خواهد بود.
فهرست کتاب سفر به آخر دنیا
- مقدمه: نویسنده تصویری از انگیزههای خود برای نوشتن کتاب و تجربههای شخصیاش ارائه میدهد.- فصل اول: آغاز بحران و تصمیم به سفر؛ روایت زندگی مرفه اما بیمعنای شخصیت اصلی و جرقهٔ تصمیم برای تغییر.- فصل دوم: آشنایی با «رویا» و شکلگیری رابطهای عمیق؛ بازگشت به خاطرات کودکی و پرورشگاه.- فصل سوم: تصادف، بیماری و چالشهای عاطفی؛ مواجهه با موانع و تردیدها در مسیر سفر.- فصل چهارم: تجربهٔ دزدیدهشدن و اسارت؛ بازتاب زخمهای روانی و تلاش برای رهایی.- فصل پنجم: بازگشت به زندگی، مواجهه با فقدان و امید به آینده؛ تأملی بر معنای واقعی سفر و تغییر.
بخشی از کتاب سفر به آخر دنیا
«دیگه خسته شده بودم هی پول هی پول! سالها بود فقط در حال سرمایهگذاری در بورس و پارو کردن پول بودم. پنتهاوس، مازراتی، ویلاهای ساحلی و جنگلی، ساعت و جواهرات برند و هر تفریحی که بگی داشتم؛ ولی از خودم بدم میومد و هی به خودم طعنه میزدم، آخه تا کی! تا کی میخوای اینجوری زندگی کنی؟ هر شب پارتی، یه چیزی مثل خوره افتاده بود به جونم، هی با خودم کلنجار میرفتم. نمیدونستم باید چیکار کنم. نمیتونستم یه جا بمونم انگار یکی بهم میگفت باید بری! باید بری!اون شب تو مهمونی حسابی توپ بودم و نفهمیدم چه جوری خوابم برد. میشنیدم یکی میگه باید بری! باید بری! یکدفعه از خواب پریدم. آره خواب میدیدم. اونروز تصمیمم قطعی شد. شروع کردم به فروختن تمام چیزهایی که داشتم. در عرض چند هفته هرچی که داشتم فروختم. تنها چیزی که نفروختم آپارتمان یکخوابه زیر شیروونی بود که خیلی دوسش داشتم. اونو نفروختم. اون آپارتمان اولین خریدم از درامدم بود که تو چند سال اول کاریم به دست آورده بودم. آونو خیلی دوست داشتم. هر موقع تنها ناراحت یا دلگیر بودم میرفتم اونجا اونجا بود که قوت قلب میگرفتم و دوباره شروع میکردم. فکر میکنم خیلی از آدما، همچین دلگرمیهایی دارن. من از روز اولی که یادم میاد هیچ کسی رو نداشتم. از آون موقعی که چشم باز کردم هیچکسی دوروبرم نبود. تا چند سال پیش هیچ کسی را نداشتم و تنها بخاطر پول و موقعیت خوبی که داشتم دوستان زیادی پیدا کرده بودم.»
حجم
۳۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۳۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه