کتاب نوشته های نگفتنی
معرفی کتاب نوشته های نگفتنی
کتاب نوشته های نگفتنی اثری از زهرا فودازنیا است. این کتاب در چهار فصل نوشته شده است و قرار است به ما کمک کند تا حال خودمان را خوب کنیم و با قدرت برای رسیدن به یک آینده درخشان قدم برداریم.
زهرا فودازنیا در کتاب نوشته های نگفتنی از مسیری که خودش طی کرده است گفته و دیگران را هم تشویق و ترغیب میکند تا آرزوهای خود را دنبال کنند. آرزوهایی که روزی در قالب یک هدف به ذهن ما میآیند و به ما انگیزهای برای ادامه دادن به زندگی میبخشند. اما گاهی ممکن است در میانه راه از تصمیم خود منصرف شویم یا با کوچکترین شکستی، عطای رسیدن به هدفمان را به لقایش ببخشیم.
این کتاب به ما کمک میکند تا حال خود را بهبود ببخشیم، آینده را بهتر ببینیم، تلاش کنیم تا خودمان و وجود خودمان را پیشرفت دهیم و به اهداف و آرزوهایمان برسیم.
کتاب نوشته های نگفتنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب نوشته های نگفتنی را به تمام علاقهمندان و دوستداران کتابهای حوزه موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نوشته های نگفتنی
گاهی میاندیشم رویاها چقدر کوچک میتوانند باشند.
مثل رویای سفر به کوههای دماوند یا خوردن چای در کنار گربه کوچکت، اما همین رویاها میتوانند دور ودست نیافتنی باشند برای کسانی که نتوانند رویاها را تجسم کنند.
گاهی میاندیشم رویا چیست؟ آرزو را چگونه میشود دست یافتنی کرد؟
چگونه میشود آرزویی داشت که قدیمی و بیاشتیاق به آن نشد؟
شاید این بود آغاز سفر من به درون خود و کشف شناختهایی از خودم و دیگران؛ شاید هم این شایدها باعث کشف حقایق گوناگون شد. اما هرچه هست و هرچه بود زیباست. زیباست زیرا همه اینها نشأت گرفته از دنیای من و خواستههای من است.
روزهایی در یأس بودم و روزگارانی را شاد گذراندم، اما درهمه آنها گویا در قلبم حفرهای ایجاد شده بود که فکر میکردم هرگز پُر نمیشود.
دنیای کوچک اطرافمان در کودکی میتواند دنیای بزرگی برای ما باشد زیرا در آن لحظه حتی فکرش را هم نمیکنیم که آن دنیا کوچک است. دنیای کوچک ما هم شامل انسانهای مهربان و خوشقلب است و هم شامل افراد بدجنس وبیرحم، حتی پر از قاضیهای کوچک میشود. در دنیا همیشه ناعدالتی و نابرابری را میشود دید اما تنها چیزی که در تمام آنها پنهان است، قاضیهای کوچک اما پر قدرت اطرافمان است. نیاز نیست برای همه کارها و اعمالت توجیهای بیاوری. گاهی لازم است بگویی نمیدانم و خودت را از یک دنیا دغدغه نجات دهی.
کودکی را دیدم که توپ بازی میکرد.
کنارش نشستم و به او گفتم:
-بزرگ مرد کوچک، من سوالی دارم میتوانی جواب بدهی؟
با قیافهای بر گرفته از غرور گفت:
-معلومه بپرس.
-بزرگ شوی چه کاره میشوی؟
به صورت تمسخرآمیز گفت:
-این چه سوال لوسی است که همه از من میپرسند؟ معلوم است فوتبالیست.
-اما اگر نتوانی چه میشود؟ علاقهات را فراموش میکنی یا باز هم تلاش میکنی؟
خندید و با نگاه عاقلانهای گفت:
-مطمئنم میشوم اما اگر نشد...
بعد از چند ثانیه مکث کردن گفت:
-چرا باید به نشدنش فکر کنم؟ وقتی میدانم این کار شدنی است. پس حتما باید احمق باشم که بگویم اگر نشد... میشود من مطمئنم.
محکم توپش را به دیوار کوبید. با اخم گفت:
-فقط تلاشم کم است. از این به بعد بیشتر تلاش میکنم.
گفت:
-اسم من سام است، چند وقت دیگر من را در تلویزیون و بین بازیکنان میبینی و رفت.
بزرگمرد کوچک درس بزرگی به من داد.
چرا ما مدعیان بزرگ شده، آنقدر کودکانه در مورد اهدافمان فکر میکنیم؟
هدف را تعیین میکنیم اما با اولین یا چندمین شکست، بیخیال هر آنچه آمال و آرزو بود میشویم؛ گویا که از اول وجود نداشتند. حتی گاهی قبل از آنکه شروع کنیم، به شکست و سستی آن فکر میکنیم و همین باعث فراموش شدن علاقه و هدفمان میشود. اگرها و اماهایی که حتی میشود گفت نود و پنج درصد آنها هرگز رخ نمیدهد. اما آنها را مانع خود میدانیم و همین باعث میشود که دیگر راهها را امتحان نکنیم.
اکثر اوقات نیاز است به اهدافمان مانند کودکان نگاه کنیم و حتی شده با سختیهای زیاد آنها را به دست آوریم. در کودکی همه ما روزهایی بوده است که ناراحتی را حس کردهایم؛ اما چطور میشود که این ناراحتی را در آن زمان که کودک بودیم حس کردیم و حالا نیز گاهی حس میکنیم. آیا ناراحتی را ما از درون احساس میکنیم یا تنها رفتارمان تغییر میکند؟
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
نظرات کاربران
با اینکه مطالب درون این کتاب رو همه می دونن اما خیلی خوبه یاد آوری بشه و بهش فکر کنیم من از خوندنش لذت بردم