تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
کتاب الکترونیکی «شهر و دیوارهای نامطمئن آن» (The City and Its Uncertain Walls) نوشتهٔ «هاروکی موراکامی» با ترجمهٔ امیر بهروز قاسمی کرمانی و ویراستاری علی رجبی گلستانی، توسط نشر خیزران منتشر شده است. این رمان در دستهٔ ادبیات داستانی ژاپن قرار میگیرد و با رویکردی خیالپردازانه و نمادین، به مضامینی چون هویت، خاطره و مرز میان واقعیت و خیال میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
«شهر و دیوارهای نامطمئن آن» اثری تازه از «هاروکی موراکامی» است که در ادامهٔ دغدغههای همیشگی او دربارهٔ مرزهای واقعیت و خیال، هویت فردی و جستوجوی معنا شکل گرفته است. این رمان در فضایی نمادین و چندلایه روایت میشود و با بهرهگیری از عناصر سوررئال، دنیایی را به تصویر میکشد که در آن دیوارها، سایهها و شهرها هرکدام معنایی فراتر از ظاهر خود دارند. موراکامی در این کتاب، همانند برخی آثار پیشینش، با ترکیب زمانهای گذشته، حال و آینده، به بررسی تأثیر خاطرات و انزوا بر ذهن انسان میپردازد. روایت داستان با نگاهی فلسفی و تأملبرانگیز، خواننده را به سفری درونی و ذهنی دعوت میکند. این اثر در دورهای منتشر شده که موراکامی به بلوغ سبکی و فکری رسیده و توانسته است مضامین آشنای خود را با زبانی تازه و ساختاری متفاوت بازآفرینی کند. فضای کتاب، همزمان که یادآور آثار قبلی نویسنده است، تجربهای مستقل و منحصربهفرد را برای مخاطب رقم میزند.
خلاصه کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «شهر و دیوارهای نامطمئن آن» با روایت نوجوانی هفدهساله آغاز میشود که در یک غروب تابستانی، همراه دختری شانزدهساله در امتداد رودخانه قدم میزند. این دو، رابطهای عمیق و صمیمانه دارند و در گفتگوهایشان شهری خیالی را تصور میکنند که با دیواری بلند احاطه شده است؛ شهری که ورود به آن دشوار و خروج از آن حتی دشوارتر است. دختر، خود را ساکن این شهر میداند و پسر را به عنوان «خوانندهٔ رویا» به آن دعوت میکند. در این شهر، کتابخانهای وجود دارد که به جای کتاب، رویاهای قدیمی در آن نگهداری میشود و تنها افراد خاصی اجازهٔ ورود دارند. شخصیت اصلی برای ورود به این شهر باید سایهاش را کنار بگذارد و چشمانی تازه به دست آورد. او در کتابخانه، با دختری مواجه میشود که گذشتهای مشترک با او دارد اما هیچ چیز از او به یاد نمیآورد. روایت داستان میان واقعیت و خیال، گذشته و حال، و دنیای بیرون و درون شخصیتها در نوسان است. سایه، دیوار و شهر هرکدام نمادهایی از هویت، جدایی و جستوجوی معنا هستند. داستان با نامهنگاریها، خاطرات و رویاها پیش میرود و شخصیتها در تلاش برای یافتن خود واقعی و معنای زندگی، با محدودیتها و مرزهای ذهنی و عینی روبهرو میشوند. پایان داستان باز است و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، خاطره و امکان بازگشت به خویشتن رها میکند.
چرا باید کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن را خواند؟
این رمان با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از مواجهه با مرزهای واقعیت و خیال را پیش روی مخاطب میگذارد. «شهر و دیوارهای نامطمئن آن» با پرداختن به مفاهیمی چون هویت، خاطره، انزوا و جستوجوی معنا، فرصتی برای تأمل دربارهٔ زندگی و روابط انسانی فراهم میکند. علاقهمندان به ادبیات معاصر و داستانهایی با عناصر نمادین و سوررئال، میتوانند از خواندن این کتاب دریچهای تازه به جهان ذهنی موراکامی بیابند.
خواندن کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای دوستداران ادبیات داستانی ژاپن، علاقهمندان به رمانهای فلسفی و سوررئال، و کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، خاطره و مرز میان واقعیت و خیال دارند، مناسب است. همچنین مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با فضای نمادین و تأملبرانگیز هستند، از این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن
«تو بودی که اولینبار دربارهٔ آن شهر با من سخن گفتی. در آن غروب تابستان؛ در امتداد رودخانه پیش میرفتیم و عطر شیرین علف در هوا پیچیده بود. از کنار چند سد کوچک گذشتیم که شنهای روان را در خود نگه میداشتند. گاهی میایستادیم و ماهیهای نقرهای ریز را تماشا میکردیم که در استخرها بهآرامی جنبوجوش میکردند. مدتی بود که هر دو پا برهنه راه میرفتیم. آب سرد کف پاهایمان را میشست و شن نرم کف رودخانه پاهایمان را همچون ابرهای لطیف در خواب در بر میگرفت. من هفدهساله بودم و تو یک سال از من کوچکتر. صندلهای قرمز بیپاشنهات را داخل کیف زردرنگت گذاشته بودی و از یک تپهٔ شنی به تپهٔ بعدی میپریدی، کمی جلوتر از من. ساق پاهای خیس تو با برگهای علف پوشیده شده بود، مثل علامتهای سبز زیبا. من کتانیهای سفید و کهنهام را در دست گرفته بودم. شاید از راه رفتن خسته شده بودی که روی علفهای تابستانی نشستی و بدون هیچ حرفی به آسمان خیره شدی. دو پرندهٔ کوچک با جیغی از بالای سرمان گذشتند. در سکوتی که پس از آن ایجاد شد، رگهای از تاریکی آبیرنگ غروب ما را احاطه کرد. وقتی کنار تو نشستم، حس عجیبی داشتم؛ انگار هزاران رشتهٔ نامرئی، بدن تو را به قلب من پیوند میدادند. حرکت آرام پلکهایت یا لرزش خفیف لبت کافی بود که دلم را بلرزاند. آن زمان، نه من و نه تو هیچ نامی نداشتیم. فقط احساسات ناب دو نوجوان، یکی هفدهساله و دیگری شانزدهساله. در ساحل یک رودخانه، زیر نور کمفروغ غروب تابستانی، اهمیت داشت.»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۶۷ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۶۷ صفحه
نظرات کاربران
جایی که مرز بین واقعیت و رویا از بین میره! توی این کتاب موراکامی در نهایت زیبایی جهان های موازی رو به تصویر کشیده و از همان سورئال همیشگی خود بهره گرفته! قهرمان داستان به دنبال مفهوم هویت گمشده و تنهایی