
کتاب زندگی های بی شمار میزی دی
معرفی کتاب زندگی های بی شمار میزی دی
کتاب زندگی های بی شمار میزی دی با عنوان اصلی The infinite lives of Maisie Day نوشتهٔ کریستوفر اج و ترجمهٔ هدی عمیدی است. انتشارات هفت و نیم این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ داستانهای نوجوانان انگلیسی قرار گرفته، در باب دخترکی نابغه است که در روز تولدش با اتفاق عجیبغریب و تازهای مواجه میشود. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زندگی های بی شمار میزی دی اثر کریستوفر اج
کتاب «زندگیهای بیشمار میزیدی» که نخستینبار در سال ۲۰۱۹ میلادی و در ایران در سال ۱۳۹۹ منتشر شده، ویراستهٔ «نارنین سرکاراتپور» است. این رمان علمی - تخیلی که برای نوجوانان نوشته شده، داستان دختر نابغهای به نام «میزی» را روایت میکند که در روز تولدش با وقایع شگفتانگیزی روبهرو میشود و در جهانی تودرتو و رو به زوال، احساس تنهایی و گمشدگی میکند؛ انگار دنیا در حال بلعیدن او است. نویسنده برای القای حس جهانهای موازی، دو داستان موازی از زندگی «میزی» را بهصورت فصلهای متناوب پیش برده است؛ یکی در دنیای واقعی و دیگری در جهانی رو به نابودی. «کریستوفر اج» این پرسش را برای خواننده مطرح میکند که آیا «میزی» در نهایت در دنیای حقیقی باقی خواهد ماند یا قربانی جهان موازی میشود. رمان «زندگیهای بیشمار میزیدی» ۱۶ فصل دارد.
خلاصه داستان زندگی های بی شمار میزی دی
در ابتدای این رمان، زنگ ساعتْ راوی را از رؤیای دلفینهای سخنگو و پایان جهان بیدار میکند. او که در رؤیا آن لحظه را واقعی میپنداشته، پس از بیداری با افکاری آشفته مواجه میشود. راوی متوجه میشود امروز تولد ۱۰سالگی او است. این دخترک نابغه که «میزی» نام دارد، با خوشحالی به بیرون نگاه میکند، اما خانه و باغ خالی از والدین و خواهرش «لیلی» است. نگرانی جای لبخند را در صورت میزی میگیرد. جستوجو در خانه بینتیجه میمانَد. سکوت ترسناکی حکمفرما است تا اینکه زنگِ در به صدا درمیآید. میزی امیدوار میشود والدینش بازگشته باشند، اما با بازکردن در با فضای خالیِ سیاه و بینهایتی روبرو و دچار وحشت میشود. او به داخل پناه میبرد و تلاش میکند تا اتفاقات عجیب را درک کند. با دخترک همراه میشوید؟
چرا باید کتاب زندگی های بی شمار میزی دی را بخوانیم؟
این رمان با محوریت مفهوم جهانهای موازی و فروپاشی آنها پیش میرود. این ایده که قهرمان داستان در حال ناپدیدشدن در جهانی تودرتو است، میتواند بسیار کنجکاویبرانگیز و تفکربرانگیز باشد. نویسنده با پیشبردن همزمانِ دو داستان موازی از زندگی دخترکی نابغه به نام «میزی»، یکی در دنیای واقعی و دیگری در جهانی رو به اتمام، ساختار روایی تازهای ایجاد کرده که میتواند خواننده را درگیر نگه دارد. داستان بهطور ضمنی به سؤالاتی دربارهٔ هستی، زمان، واقعیت و ارتباط بین جهانهای مختلف پرداخته که میتواند ذهن خواننده را به چالش بکشد.
کتاب زندگی های بی شمار میزی دی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان انگلیسی معاصر را به نوجوانانی که از داستانهای پیچیده و تودرتو لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
درباره کریستوفر اج
«کریستوفر اج» (Christopher Edge) نویسندهٔ برندهٔ جایزه است. از کتابهای او برای نوجوانان میتوان به «زندگیهای بیشمار میزیدی»، «دنیاهای چندگانهٔ آلبی برایت»، «معادلهٔ جیمی دریک» و «درازترین شب زندگی چارلی نون» اشاره کرد.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان «زندگیهای بیشمار میزیدی» نامزد جایزهٔ «لیدز» در سال ۲۰۱۹ میلادی و کتاب کودک هفتهٔ تایمز بوده است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- روزنامهٔ گاردین این رمان را یک معمای علمی - تخیلی گیجکننده دانسته است.
- روزنامهٔ تایمز (بریتانیا) «کریستوفر اج» را بینظیر خوانده و به روش جادوییِ او در اشاره به مفاهیم دشوار مانند نسبیت، گرانش، زمان و فضا در یک داستان پرانرژی اشاره کرده است.
- «جاناتان استرود» (نویسندهٔ سهگانهٔ «بارتیمئوس») این رمان را جذاب، ترسناک و بهشدت بدیع دانسته؛ اثری که مغزتان و سپس قلبتان را درگیر خود میکند.
بخشی از کتاب زندگی های بی شمار میزی دی
««پس مردهام؟»
لیلی که هنوز پشت میزش نشسته با چشمانی که بیش از اندازه دیدهاند، به من نگاه میکند. سر تکان میدهد و اشک از چشمهایش جاری میشود.
«وقتی خانه نیامدی، همهجا را دنبالت گشتیم؛ مامان، بابا، من. از روی پل بهسمت فروشگاهها برمیگشتیم و نامت را صدا میزدیم. درنهایت تو را کنار راهآهن روی زمین پیدا کردم.»
چهرهٔ لیلی با زندهکردن خاطرهٔ آن روز دوباره درهم میشکند.
«احتمالاً بادکنک هلیمی تو با خطوط برق برخورد کرده. آمبولانس آمد اما کاری از آنها ساخته نبود. بهیارها گفتند درجا مردهای.»
نور سفیدی را به یاد میآورم که مرا در بر گرفته بود. بیستوپنج هزار ولت برق از بدنم عبور کرده بود. لحظهای که تا ابد به طول انجامید.
لیلی سر تکان میدهد و تار مویی خاکستری بر چهرهٔ اشکآلودش میافتد.
«چرا روی راهآهن بودی، میزی؟»
حالا من هم گریهام گرفته. چطور میتوانستم اینقدر احمق باشم؟ وقتی پاسخ را با صدای بلند بر زبان میآورم، درهم میشکنم.
«فقط میخواستم از تو ببرم.»
بغض لیلی میترکد. هقهقکنان میگرید و شانههایش به لرزه میافتند.
به یاد میآورم صبح تولدم، لیلی لبهٔ وان نشسته بود. به خالکوبی روی مچش خیره شده بود و تمام تنش میلرزید. او ممکن است بزرگ شده باشد، اما هنوز میتوانم خواهر نوجوانم را در او ببینم که گریه میکند. اینبار نمیدانم چی بگویم تا گریهاش بند بیاید. حتی نمیدانم چطور جلوی گریهٔ خودم را بگیرم.
«لیلی...»
«مامان و بابا مرا مقصر میدانستند؛ میگفتند نباید تو را تنها میگذاشتم.»
تقصیر لیلی نبود؛ اما تنها چیزی که میتوانم به آن فکر کنم مامان و بابا است.
«کجا هستند؟» بهسختی میتوانم کلمات را ادا کنم.
با صدایی لرزان پاسخ میدهد: «بابا سال پیش درگذشت، فقط شصت و دو سال داشت؛ اما سرطان دوباره برگشت. آنموقع رفتم پیش مامان زندگی کنم. اصلاً با شرایط کنار نیامده. فکر میکنم دارد دچار فراموشی میشود؛ درست مثل مامانبزرگ پگ...»
حرفهای لیلی قطع میشود و سرش را میان دستهایش پنهان میکند.»
حجم
۱۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۱۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه