
کتاب نون خامه ای
معرفی کتاب نون خامه ای
کتاب «نون خامه ای» نوشتۀ مریم بهرامی است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. نون خامهای، کتابی بامزه و شیرین برای نوجوانان است.
درباره کتاب نون خامه ای
کتاب نون خامهای، داستانی بامزه، صمیمی و سرشار از جزئیات شیرین زندگی خانوادگی است که با نگاهی کودکانه، اما بسیار دقیق و هوشمندانه به روایت اتفاقات روزمره میپردازد. این کتاب نه فقط یک داستان دربارهٔ آمادهشدن برای رفتن به عروسی، بلکه تجربهای است از زیستن در یک خانوادهٔ ایرانی، با همهٔ شلوغیها، روابط صمیمی، دغدغهها، و البته طنزهای ریز و درشتی که در دل همین موقعیتها جوانه میزنند.
راوی داستان یکی از ۲ خواهر دوقلوست که همراه خواهرش شیرین، منتظر است تا بالاخره راهی عروسی پسر خاله اکرم شوند؛ خالهای که خواهرِ مادر نیست، اما در ذهن کودکانهشان همان خاله است، مثل بسیاری دیگر از بزرگترهای اطرافشان. همین نگاه بامزه و کودکانه به نسبتها، آدمها و ماجراها یکی از نقاط قوت کتاب است. داستان با فضایی صمیمی، زبانی راحت و شیرین، و با طنز لطیفی پیش میرود که بیشتر از هر چیز، از دلِ نگاه بیتکلف کودکانه بیرونآمده است.
یکی از جذابترین ویژگیهای نون خامهای شخصیتپردازی گرم و ملموسش است. مامان ملیح با آن وسواسها، پدر خانواده که عاشق ماشینش کورولموش است، شیرین که تمام کدهای قرعهکشی را به امید برندهشدن میفرستد و حتی خود راوی با آن ذهن پر از سؤال، همه شخصیتهاییاند که بهراحتی میتوان آنها را در خانوادههای واقعی پیدا کرد.
نون خامهای کتابیست مناسب برای نوجوانان، بهویژه دختران نوجوانی که به دنبال داستانهایی با حالوهوای زندگی واقعی، خانوادگی و همراه با طنز هستند. با زبانی ساده و صمیمی، و نگاهی که هم کودکانه است و هم بسیار دقیق، این کتاب توانسته تصویری از یک روز عادی ولی پرمعنا را بهگونهای ترسیم کند که برای خواننده لذتبخش و درعینحال آشنا باشد.
خواندن کتاب نون خامه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نون خامه ای
««عروسی پسر خاله اکرم بود. خاله اکرم خواهر مامان نبود. من و شیرین به نصف آدمهایی که میشناختیم خاله و به بقیه هم عمو میگفتیم. رفتن به این عروسی برای مامان ملیح خیلی مهم بود. من و شیرین از ظهر که آفتاب غروب کرده بود مثل مجسمه یک جا نشسته بودیم تا نه موهایمان خراب شود و نه لباس پفکیمان جایی گیر کند و به قول مامان نخ کش بشود. مامان ملیح چند ساعتی میشد که جلوی آینهٔ قدی اتاقمان نشسته بود و کلی هم لوازمآرایش را همان جا ولو کرده بود و داشت خودش را آرایش میکرد. گاهی هم حواسش به ما بود و میگفت تکون نخوریدها موهاتون خراب نشهها الان باباتون میآد.»
نوع
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
نوع
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه