![تصویر جلد کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها](https://img.taaghche.com/frontCover/223081.jpg?w=200)
کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها
معرفی کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها
کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها نوشتهٔ ایسی هندریکس و ترجمهٔ نیروانا اسفندیارپور و ویراستهٔ آمنه بختیاری است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها
کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها (Adia Kelbara and the Circle of Shamans) رمانی برای کودکان و نوجوانان است. داستان چیست؟ «آدیا کلبارا»، دختر یتیمی است که خاله و عمویش باور دارند «اوبانجی» است؛ کودکی اهریمنی که هر جا برود بدبختی به بار میآورد. آدیا بهزودی درمییابد که قدرتهای مرموزی دارد، اما نمیتواند قدرتهایش را کنترل کند و باعث میشود در دهکدهاش زلزلهای رخ بدهد. برای همین وقتی از آدیا دعوت میشود در آشپزخانهٔ مدرسهٔ شمنها کارآموز شود، او با گربهاش «بابلز» راهی سفری مخاطرهآمیز میشود تا شاید کسی در آنجا بتواند کمکش کند. درست زمانی که آدیا دارد به زندگیکردن در مدرسهٔ شمنها عادت میکند، متوجه رازی تکاندهنده میشود؛ برخلاف او که خودش میداند اهریمنی نیست، اهریمنی شرور واقعاً امپراتور را تسخیر کرده است. آدیا باید با کمک متحدانش، ایزدبانوی کلهشق و سرکش، دختر ۵۰۰سالهٔ جنگجو و سرباز کارآموز اعصابخردکن، از قلمروهای مخفی بگذرد تا امپراتور را نجات دهد؛ هر چند آدیا ابتدا باید با قدرتهایش کنار بیاید.
خواندن کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آدیا کلبارا و نسل فراموش شده شمن ها
«صدای بلندی آدیا را از خواب عمیقش بیدار کرد. لحظهای طول کشید تا یادش بیاید در سرزمین مردابها یا سرزمین ماورای وحشت نیست، بلکه در امنیت کامل در مهمانخانهای است که تنها چند ساعت با شهر کلونیا و مدرسه فاصله دارد. سر جایش نشست و دستاری را که موقع خواب سرش کرده بود باز کرد. منبع آن صدا بلند مقابلش بود... تایم؛ از قبل بیدار بود و از بین تمام کارهایی که میتوانست انجام دهد، ورزش کردن را انتخاب کرده بود. آدیا دوباره خودش را روی تخت انداخت. خوشبختانه، تایم متوجه بیدار شدنش نشد، وگرنه احتمالاً مجبورش میکرد همراهش تمرین کند.
قایق بعدی تا کلونیا تا بعدازظهر به راه نمیافتاد؛ یعنی آنها تا وقت شام به مدرسه برنمیگشتند. امیدوار بود قبل از مراسم خوشامدگویی امپراتور داریان که همان رسم دانهٔ کولا بود به مدرسه برسند. همه، حتی امپراتور هم باید مراسم کولا را انجام میدادند. برای آدیا جای سؤال بود که دانهٔ کولا به دو قسمت میشکند یا نه.
«بالاخره! بیدار شدی!» تایم با پرشی نرم از حرکت پلانک درآمد و با هیجان شروع به درجا زدن کرد. «جینی صبح زود رفت بازار. میخوای ورزش کنی...»
«نه.»
روزی که در پیش داشتند، بهحد کافی سخت بود و آدیا نیازی نمیدید با تمرین شنا اوضاع را بدتر کند. از تخت پایین آمد و خودش را کشوقوس داد.
پرسید: «چند وقته بیداری؟»
تایم گفت: «یه چند ساعتی هست. سعی کردم بیدارت کنم، ولی بهم محل ندادی.»
«نامی بیدار شده؟»
تایم با بیاعتنایی گفت: «خواب خوابه. فکر کنم این ماجرای سرزمین ماورای وحشت خستهش کرده. ولی من که کاملاً آمادهام. همینکه اُلارک_در جسم_داریان رو شکست بدیم، میتونم دنبال یه راهی باشم که برگردم به دنیای خودم. حالا بیا اینجا تا موهات رو درست کنم. هنوز هم توش شاخه و از اینجور چیزهاست. وقتی خواب بودی، جینی اومد گفت یه کاری کنم سرووضعت آبرومند بشه.»
آدیا مطمئن نبود تایم شانسی برای برگشتن به دنیایش داشته باشد. دنیای او در زمان متفاوتی وجود داشت و دلیلی بود که به آن گذشته میگفتند. ولی شاید این امکان وجود داشت کسی از خانواده تایم باقی مانده باشد. وقتی همه این قضایا تمام میشد، میتوانست به تایم در پیدا کردن آنها کمک کند.
برای الان، تنها کاری که از دستش برمیآمد پرت کردن حواس تایم بود و این همان چیزی بود که خود تایم هم میخواست. وقتی تایم آدیا را بهسمت صندلی کشاند، هیچ اعتراضی نکرد؛ ولی وقتی دختر جنگجو موهای پرپشت و مجعدش را وحشیانه شانه زد، آدیا چهرهاش را در هم کشید.
وقتی تایم موها آدیا را بهشدت کشید، آدیا جیغ زد و گفت: «آرومتر، تایم. از پایین موهام شونه کن!»»
حجم
۳۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه