کتاب عشق ماندگار
معرفی کتاب عشق ماندگار
کتاب عشق ماندگار نوشتهٔ فهیمه رجبی است. نشر سنجاق این مجموعه دلنوشتهٔ عاشقانه را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب عشق ماندگار
کتاب عشق ماندگار مجموعه دلنوشتهٔ عاشقانهٔ ایرانی نوشتهٔ فهمیه رجبی است. عنوان برخی از این دلنوشتهها عبارت است از «اصالت خودت را بشناس»، «افکار مسموم»، «خدایا عاشقتم»، «صفحه روزگار» و «دلتنگی عاشقانه».
گفته میشود که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. از این جهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب عشق ماندگار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران دلنوشتههای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق ماندگار
«وقتی تو هستی، عشق هست، دریای بیکران محبت هست
تداعی رؤیاهای کودکی هست، وقتی تو هستی عشق در امواج خوبیها جریان دارد
وقتی تو هستی میشود درون یک تکرار بیانتها غرق شد
انگار دنیا روی امواج صبوری قدم میزند تا نمیدانم کجا، تا شایدهای بیمعنای انتظار تا همین دوستت دارم؟
نه تا خیلی خیلی دوستت دارمهای شاید از نگاه پرچینها تکراری شده
آری در میان طبیعت عشق تو قدم میزنم و برای اینهمه زیبایی شکرگزارم
میپرسی چگونه؟
تو را باید در میان وجود لایتناهی لمس کرد تا فهمید زیبایی تو درون عشق ماندگار است
آری؛ خدای مهربانیها هر لحظه، هر بار، هر نفس، فریاد میزنم دوستت دارم، ای نگاه ملموس دوست داشتنی
امروز در کنار پنجرهٔ عشق نشسته بودم، به گلدان پشت پنجره خیره شدم، گلهای عشق عطر تازهای از خود متراکم میکردند، گلدان عشق بیغبار پنجره پاک و شیشهها درخشانتر از همیشه دلیلش را نمیفهمیدم
آهای گلهای عشقم چه شده؟
گلدان آرزوهایم چه شده
پنجرهٔ امیدواریم چه شده
شیشههای صبوریهایم چه شده
گلها همه با هم حرف میزدند و میخواستند به من چیزی بگویند
گفتم چقدر عجولید یکییکی، عشق با عجله فنا شدنیست، پس یکییکی
اولی: امروز آفتاب صداقت سری به ما زده
گفتم خوب
دومی: از ستارهٔ عشق خبر آورده
گفتم خوب
سومی: میگفت از رنگینکمان خبری به او رسیده
گفتم خوب
چهارمی: آوازهٔ گذشت تو در آسمان عشق پخش شده
گفتم: منظور؟
گلدان آرزو: آرزوهایت از بند اسارت آزاد میشوند
گفتم: یعنی چی؟
پنجرهٔ امیدواری: دیگر از باران تحمل رعدوبرق تمدید شکستهایت خبری نیست
شیشهٔ صبوری: و این همان نتیجهٔ صبوریهای توست
لبخندی زدم: واقعاً؟
همه با هم بَله
همه با هم: ستارهٔ عشق تو را به جمع ستارگان دعوت کرده از این پس بهار عشق جایگزین بیقراریهایت خواهد شد
با صدای بلند گفتم
خدایا با تمام وجود عاااااااشقتم»
حجم
۲۶۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸۱ صفحه
حجم
۲۶۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸۱ صفحه