کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم
معرفی کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم
کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم نوشتهٔ ریچارد گرور و ترجمهٔ مهسار مشتاق است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است. این اثر، راهنمای اولیا و مربیان است.
درباره کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم
کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم (Creating tomorrow’s schools today) از مجموعهٔ «کتابهای زندگی مثبت»، در دو بخش به رشتهٔ تحریر درآمده است؛ «چالش» و «راهکار». این کتاب ۱۷ فصل دارد. نویسنده طی سالها تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیده است که تحصیل و آموزش همگانی باید بهگونهای باشد که فرزندان ما را برای ساختن یک زندگی موفق در قالب شهروندی مسئول، صاحبنظر و مستقل آماده کند. نویسنده معتقد است که باید فرصتهای بیشماری در اختیار بچهها گذاشته شود تا استعدادهای نهفتهٔ آنان شکوفا شود. والدین میبایست به نظرات و انتخاب فرزند خود احترام بگذارند و اجازه دهند برخی از کارها را در کنار آنها تجربه کند. آموزش به بچهها باید بهشکل سفری برای کشف ناشناختهها باشد تا قدرت تخیلشان تقویت شده و آنها فردی جسور، کنجکاو و بیباک تربیت شوند. ریچارد گرور باور دارد که بچهها ارزشمندترین دارایی ما هستند؛ پس باید با کمک هم آیندهای سرشار از نشاط و شوق به زندگی، میل به یادگیری و لبخند را برای آنها بسازیم.
خواندن کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به اولیا و مربیان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدارس فردا را امروز بسازیم
«هرچه بچهها بزرگتر و مستقلتر شوند، یادگیری در ذهنشان اختیاریتر میشود. هنگامی که بچهها مدرسه را به پایان میرسانند، چه تعداد از آنها بدون هیچ فشار و اصراری، برای ساختن آیندهٔ خود ادامه تحصیل میدهند؟ چه تعداد از آنها از همان ابتدا به دنبال راهی برای تحقق اهداف خود هستند؟ یادگیری نباید در خدمت آموزش باشد؛ آموزش باید در خدمت پرورش مهارتها برای ساختن زندگی باشد که یکی از این مهارتها، توانایی یادگیری است. یادگیری باید یک سفر به درازای زندگی باشد به طوری که تجربیات، انسانها و قوانین آن را کامل کنند و به آن نظم دهند. آموزش باید در خدمت شناخت و پرورش علایق و استعدادها باشد، به فرد کمک کند جایگاه خود را در جامعه بیابد و در زندگی به کمال برسد.
به اعتقاد من آموزش رسمی باعث شکست بسیاری از ما شده زیرا نتوانسته به ما در شناخت و تقویت علایق و تمایلاتمان کمک کند. میتوان گفت مدارس دادگاههایی هستند که با قضاوت دربارهٔ بچهها، آنها را در گروههای مختلف جای میدهند و بچهها را تشویق میکنند تا در جامعه بر روی دیگران برچسب بزنند. مدارس برای اثبات موفقیتشان به پدر و مادرها از چنین عباراتی استفاده میکنند: دانشجویان دانشگاه آکسفورد/کمبریج، دانشآموزانی که حالا وکیل، قاضی، حسابدار یا پزشک شدهاند، بچههایی که وارد دانشگاه شدهاند.
ما به علاقهٔ فرزندانمان احترام میگذاریم اما همچنان سعی میکنیم مهمترینها را نیز به آنها یادآوری کنیم. ورود به دانشگاه بالاترین جایگاه را در سیستم آموزشی دارد به طوری که اگر جوانی ۱۶ ساله برای ورود به بازار کار، وارد دانشگاه نشود، فردی شکستخورده محسوب میشود. این وظیفهٔ ماست که از همان مقطع ابتدایی شرایطی را فراهم کنیم که بچهها بتوانند نقاط قوت، علایق و شغل مناسب خود را بیابند. استعدادها و توانمندیهای افراد باید از همان سالهای اول زندگی تقویت و پرورانده شود. برای رسیدن به این هدف، مدرسه میتواند نقشی اساسی ایفا کند.
سِر کن رابینسون در کتاب خود به نام عنصر، با افراد مهم و موفق در هر رشته مصاحبه کرده است به طوری که برخی از آنها الگوی یک نسل بودهاند. این کتاب دربارهٔ شناخت استعدادها و ظرفیت افراد و پرورش آنهاست. بسیاری از این افراد ادعا کردهاند که آموزش رسمی کمترین تأثیر را در رسیدن آنها به این موفقیت داشته است. حتی برخی از آنها تأثیر مدرسه و آموزش رسمی را منفی میدانند.
من در دوران مدرسه دوستی داشتم که به موسیقی علاقهٔ بسیار داشت و در نواختن آلات موسیقی چیره دست بود. او این کارها را در اوقات فراغت انجام میداد. از نظر مدرسه و معلمان او دانشآموزی کُند ذهن و بیاستعداد بود. اما او توانست با تقویت توانایی خود در نواختن موسیقی به یکی از سرشناسترین و موفقترین موسیقیدانان تبدیل شود و در مدتی کوتاه، پول هنگفتی به دست آورد. به این فکر کنید که اگر به خاطر ارزیابیهای مدرسه، دست از تلاش برمیداشت، چه آیندهای انتظارش را میکشید. میدانید چه تعداد از افراد با وجود داشتن استعداد به خاطر همین برچسبها، ناکام ماندهاند؟»
حجم
۳۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۳۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه