کتاب زن + من
معرفی کتاب زن + من
کتاب «زن + من» نوشتۀ مریم سلیمانی است و انتشارات نسل روشن آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب زن + من
زن + من داستانی واقعگرا و عمیق است که با جملاتی ساده اما پرمغز آغاز میشود و خواننده را به دنیای درونی و پیچیده شخصیت اصلی خود میبرد. این رمان از همان ابتدا حس اضطراب، بیحوصلگی و درگیریهای درونی یک زن را به تصویر میکشد که در میان نقشهای خانوادگی، مسئولیتها و فشارهای روانی گیر افتاده است.
راوی رمان زن + من، زنی است که بهتازگی از بیمارستان بازگشته و با فضای خانهای مواجه میشود که در ظاهر آرام و معمولی به نظر میرسد؛ اما در واقع پر از تنشهای پنهان و احساسات سرکوبشده است. سارا و احمد، اعضای خانواده، با رفتارهایشان سعی دارند وضعیت را عادی جلوه دهند؛ اما خود نیز در برابر بحرانهای جاری ناآگاه و بیتجربهاند.
داستان زن + من در لایهای عمیقتر، به تلاش زن برای مقابله با گذشتهای دردناک و آیندهای نامعلوم میپردازد. او که به دلیل بیماری علی، تحتفشارهای مالی و عاطفی قرار گرفته است، در کشمکش میان احساس گناه، نگرانی و ناامیدی به سر میبرد. خاطرات گذشته که در جریان بیماری علی دوباره زنده میشوند، برای او بهنوعی شکنجۀ ذهنی تبدیل شدهاند؛ خاطراتی که سالها تلاش کرده بود فراموش کند؛ اما اکنون دوباره با قدرتی بیشتر به سراغش آمدهاند.
اشاره به این که داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است، به رمان لایهای اضافی از عمق و صداقت میبخشد. این نکته نهتنها خواننده را به همذاتپنداری بیشتر با شخصیتها و ماجراها دعوت میکند، بلکه تلخی و شدت احساسات در داستان را نیز ملموستر میسازد. زن + من در حقیقت تصویری از زندگی زنانی است که در میان نقشهای خانوادگی، خاطرات تلخ و چالشهای روزمره در جستجوی آرامش و معنا هستند. این رمان با روایت احساسی و صمیمی خود، به قلب خواننده نفوذ میکند و او را به بازنگری در روابط انسانی و پیچیدگیهای زندگی دعوت میکند.
خواندن کتاب زن + من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زن + من
«کتاب زن + من
«از بیمارستان که رسیدم با کلید درو باز کردم. حوصله نداشتم به سؤالها جواب بدم. رفتم تو. سارا روی چهارپایه بود. داشت پردههای اتاق پذیرایی رو میزد. احمد هم داشت به گلدانهای شمعدانی آب میداد. دوست نداشتم با کسی حرف بزنم. از سلام و علیک هم بیزار بودم. سارا صدای پرتکردن کفشهایم را شنید. مامان تویی؟
جواب ندادم. یکراست رفتم به اتاق خودم. کیف و چادرم را روی تخت پرت کردم. چقدر برای یکلحظه اتاق به نظرم شلوغ و درهموبرهم آمد. باید بعداً که حوصله داشتم مرتبش کنم. دلم میخواست خود را پرت کنم توی بغل تختم. از بیکسی. همین کار را هم کردم. دست و صورت نشسته. احمد از صدای سارا و همراه او دم در اتاق مثل اجل معلق ایستاده بودند.
مامان با چت شده؟ علی چطور بود؟ دکترش رو دیدی؟»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه