دانلود و خرید کتاب عشق جایش تنگ است آلیس مانرو ترجمه نجمه رمضانی
تصویر جلد کتاب عشق جایش تنگ است

کتاب عشق جایش تنگ است

نویسنده:آلیس مانرو
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب عشق جایش تنگ است

کتاب عشق جایش تنگ است نوشتهٔ آلیس مانرو و ترجمهٔ نجمه رمضانی است. نشر قطره این مجموعه‌ داستان کوتاه را منتشر کرده است. این مجموعه بهترین داستان‌های کوتاه مونرو دربارهٔ بلوغ، خانواده، شهر و زنان را در بر دارد. 

درباره‌ی کتاب عشق جایش تنگ است

آلیس مونرو در داستان‌های کتاب عشق جایش تنگ است، به موضوعات مختلفی پرداخته است. داستان‌های اولیه کتاب بیشتر حال‌وهوای جوانی و بلوغ دارند. سودای استقلال و کنار آمدن با خانواده‌ها. اما هرچه در کتاب جلوتر می‌رویم موضوعات دیگری می‌بینیم نویسند به دغدغه‌های زنان، روزمرگی‌های زندگی، میان‌سالی و شهر پرداخته است. مترجم برای انتخاب نام این مجموعه از بخشی از یکی‌ از شعرهای حسین منزوی الهام گرفته است. داستان‌های مجموعهٔ حاضر از کتاب «بهترین داستان‌های من» (My Best Stories) انتخاب شده‌اند که گلچینی است از آثار آلیس مونرو و ۱۷ داستان کوتاه را دربر دارد و می‌توان آن‌ها را ازجمله آثاری برشمرد که هنر داستان‌نویسی مانرو در آن‌ها به کمال بلوغ و پختگی رسیده است. شاید بتوان گفت دنیایی که مانرو در این سه داستان به تصویر می‌کشد دنیایی است شبیه دنیای امروز ما.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

کتاب عشق جایش تنگ است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات داستانی آمریکا و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره‌ی آلیس مونرو

آلیس آن مونرو ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱ در کانادا به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش معلم مدرسه بود. آلیس مونرو نویسندگی را از نوجوانی شروع کرد و اولین داستانش به نام «ابعاد یک سایه» در سال ۱۹۵۰ زمانیکه هنوز دانشجوی دانشگاه وسترن اونتاریو بود منتشر شد. آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسنده‌های داستان کوتاه در آمریکای شمالی و جهان می‌دانند. او سال ۱۹۵۱ دانشگاه را ترک کرد تا ازدواج کند. او سال ۱۹۶۳ به ویکتوریا نقل مکان کرد و کتابفروشی «کتاب مونرو» را افتتاح کرد که هنوز مشغول به کار است. آلیس مونرو در هشتاد سالگی در سال ۲۰۱۳ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. از آثار مونرو که به فارسی ترجمه شده‌اند می‌توان به رؤیای مادرم، می‌خواستم چیزی بهت بگم و زندگی عزیز اشاره کرد.

بخشی از کتاب عشق جایش تنگ است

«جنگ که تمام شد مدتی گذشت تا لویسا بالاخره خبری از او به‌دست آورد. هر روز منتظر رسیدنِ نامه بود ولی دیگر خبری نشد. هیچ نامه‌ای نیامد. می‌ترسید او هم یکی از همان بدشانس‌ترین سربازان کلّ جنگ باشد؛ همان‌هایی که در هفتهٔ آخر یا روز آخر و یا حتی ساعت آخر کشته شده‌اند. هر هفته مطبوعات محلی را زیر و رو می‌کرد، اسامی مجروحان و کشته‌های جدید هم‌چنان چاپ می‌شد و تا بعد از جشنِ سالِ نو نیز ادامه داشت اما نام او میان آن‌ها نبود. حالا روزنامه شروع کرده بود به چاپ اسامی کسانی که بازگشته بودند و معمولاً عکسی را هم کنار نام‌شان به همراه پیام تبریک مختصری چاپ می‌کرد. زمانی که سربازان به‌سرعت و در گروه‌های بزرگ برمی‌گشتند جای خالی کم‌تری برای این مطالب غیرضروری بود. همان موقع بود که نامش را در لیست دید. کشته نشده بود، مجروح هم نشده بود؛ داشت به سلامت به خانه‌اش در کارسترز بازمی‌گشت، شاید همین الان هم آن‌جا بود.

این‌طور بود که تصمیم گرفت علی‌رغم شیوع گستردهٔ آنفولانزا کتابخانه را باز نگه دارد. هر روز مطمئن بود که او می‌آید،‌ هر روز برای آمدنش آماده می‌شد. یکشنبه‌ها (تعطیلی‌ها) روزهای عذاب بودند. وارد تالار شهر که می‌شد حس می‌کرد شاید او همان‌جا روبه‌رویش به دیواری تکیه داده و منتظر آمدنش است. گاهی این حس آن‌قدر قوی می‌شد که سایهٔ خودش را با او اشتباه می‌گرفت حالا دیگر مردمی را که ادعا می‌کردند ارواح را می‌بینند درک می‌کرد. هر وقت در باز می‌شد انتظار داشت چهرهٔ او را ببیند. گاهی با خود قرار می‌گذاشت اول تا ده بشمارد و بعد سرش را بالا ببرد. به‌خاطر شیوع بیماری مردمِ کمی آن‌جا می‌رفتند و لویسا مجبور بود خودش را با مرتب کردنِ مدام و چندبارهٔ وسایل مشغول کند تا دیوانه نشود. تا پنج یا ده دقیقه بعد از تعطیل کردن کتابخانه هم درها را قفل نمی‌کرد. بعد تصور می‌کرد که حتماً او آن سمت خیابان روی پله‌های دفتر پست ایستاده و نگاهش می‌کند و خجالت می‌کشد آفتابی شود. از جهتی هم نگران بود که مریض شده باشد و همیشه در گپ‌وگفت‌هایش سعی می‌کرد از احوال آخرین مبتلایان اطلاعاتی به‌دست آورد. هیچ‌کس اسمی از او نبرده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۷۸ صفحه

حجم

۱۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۷۸ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
۱۲,۹۰۰
۷۰%
تومان