کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم)
معرفی کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم)
کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم) نوشتهٔ مارسی کیت کانلی و ترجمهٔ سمانه سعید است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم)
املینِ سایهباف و لوکاسِ خوانندهی نور را بهیاد دارید؟ آنها به قصهی ستارهی دنبالهدار میآید بازگشتهاند تا برای ماجراجوییهای حیرتانگیزشان پایان قدرتمندی بسازند. آیا وقتی خانم آیسلینگ بیرحمانه بازمیگردد تا کنترل انسانهایی را که دارای نیروهای جادویی هستند بهدست بگیرد، املین و لوکاس میتوانند یکبار برای همیشه دنیا را از ستمهای او نجات دهند؟ آیا دار، سایهٔ املین، در کنار املین و لوکاس میماند یا در گروه دشمنانشان قرار میگیرد؟ اکنون املین و لوکاس از نقشههای شوم خانم آیسلینگ جان سالم بهدربردهاند اما افسارگسیختگی دار، سایهی زندانیشدهٔ املین، برای آنها زنگ خطر بزرگی است. شبی از شبها، ستارهٔ دنبالهدار جادوساز در آسمان ظاهر میشود، گرچه دوازدهسال زودتر از موعد مقرر! این بازگشت نابههنگام تنها یک توجیه دارد: خانم آیسلینگ جادوی لرزانندهٔ آسمانی را در اختیار گرفته، نظم اجرام آسمان را برهمزده، ستارهٔ دنبالهدار جادوساز را از مدار طبیعیش خارج و آن را در آسمان ظاهر کرده تا بتواند افراد بیشتری را که با تأثیر این ستاره نیروهای خارقالعادهای را در خود خلق میکنند، تسخیر کند. بنابراین املین و لوکاس تصمیم میگیرند بقیهٔ افراد جادودار را طی سفری پرفرازونشیب پیدا کرده و آنها را نجات دهند. اما وقتی دار از زندانش میگریزد و املین و لوکاس درمییابند که نوجوانان جادودار به طرز مشکوکی ناپدید شدهاند، این حقیقت برایشان روشن میشود که باید با خانم آیسلینگ جسورانه بجنگند و آزادی خود و همنوعانشان را از این فرمانروای ستمگر پس بگیرند.
خواندن کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کودک و نوجوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ستاره دنباله دار می آید (جلد دوم)
«دار به دوردستها نگاه میکند و میگوید: «من و خواهرم باید خیلی بههم وابسته و نزدیک میبودیم. آخه همهی دوقلوها این طورن، نه؟ اما اون از همون اول از من متنفر بود. شاید چون پدرومادرمون من رو بیشتر دوست داشتن. من مهربونتر بودم. سرحالتر و قبراقتر بودم و جادوی سرگرمکنندهای داشتم. اما اون همیشه افسرده و غمگین بود و تا اونجایی که ما میدونستیم، هیچ جادویی نداشت. پدرومادرم شیفتهی من بودن. اما آیسلینگ هیچوقت نمیتونست این رو درک کنه. او من رو بهخاطر علاقهی پدرومادرم بهم تنبیه میکرد».
دار پاهایش را به زمین میکوبد و ادامه میدهد: «اون از هر فرصتی استفاده میکرد که من رو دست بندازه. هر چقدر پدرومادرم اون رو بیشتر سرزنش میکردن، اون عصبیتر میشد».
میلرزم. پس جریان از این قرار است. خانم آیسلینگ دار را دست میانداخت و دار هم مرا تحریک میکرد که با جادوی سایههایم بقیه را اذیت کنم. این یک چرخهی انتقام است»
حجم
۸۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۸۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه