کتاب یک اشتباه
معرفی کتاب یک اشتباه
کتاب «یک اشتباه» نوشتۀ محمدرضا سرشار است و نشر معارف آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب یک اشتباه
یکی از اصول مهم در تعلیموتربیت اسلامی، آشناکردن کودکان و نوجوانان با معارف و ارزشهای دینی است. نیاز به تربیت دینی با توسعۀ زندگی اجتماعی بیشتر احساس میشود؛ بنابراین بهتر است که آموزههای دینی در کودکان و نوجوانان عمیقتر و جدیتر باشد. قصه و شعر یکی از روشهای انتقال آموزههای دینی است که نهتنها پیامهای مفید برای کودکان و نوجوانان دارد، بلکه اگر جذاب و مناسب سن آنها باشد باعث میشود که تلاش کنند با شخصیتهای قصه همانندسازی کنند و آنها را الگوی خود قرار دهند. از سوی دیگر اگر کودکان و نوجوانان از همین دوران با مسائل دینی و مذهبی آشنا شوند، با همهٔ وجود آن را درک میکنند و با آن انس میگیرند. آنها از این مطالب در دوران بزرگسالی خود استفاده کرده و افرادی صالح و مفید برای جامعه میشوند.
یک اشتباه جلد هشتم از مجموعه داستانهایی است که محمدرضا سرشار برای کودکان نوشته و به وقایع و رویدادهای کودکی امام حسین (علیهالسلام) پرداخته است. این کتاب، با زبانی روان و مناسب سنین کودکان و نوجوانان، لحظات و خاطرات خاصی از دوران کودکی این امام بزرگوار را بازگو میکند. هدف نویسنده از این مجموعه، آشنایی کودکان با زندگی امام حسین (ع) و ایجاد پیوند عاطفی بین نسلهای جوان با این شخصیت تاریخی و معنوی است.
در آغاز داستان یک اشتباه، فضایی صمیمی از خیمههای کاروان کربلا به تصویر کشیده میشود؛ جایی که بشیر و دیگر کودکان کاروان با هم در حال بازی هستند. ناگهان بشیر متوجه میشود که عمویش، فیاض، شمشیر چوبی محبوب او را برداشته است. این شمشیر برای بشیر اهمیت زیادی دارد و همین موضوع باعث میشود او با تعجب و نگرانی رفتار عمویش را زیر نظر بگیرد. لحظهای که بشیر قصد دارد دلیل این کار را بفهمد، صدای شیهۀ اسبی توجه او را جلب میکند و حالتی از تردید و کنجکاوی را برای او به وجود میآورد.
محمدرضا سرشار در این داستان، سعی دارد به کودکان نشان دهد که گاهی اوقات، ممکن است بزرگترها رفتارهایی انجام دهند که به نظر افراد اشتباه یا نادرست به نظر برسد. اما گاهی این رفتارها دلیلی پنهان دارند که با شکیبایی و درک بهتر، میتوان به آنها پی برد. این داستان، نکاتی همچون صبوری، دقت در رفتارهای دیگران و عدم قضاوت زودهنگام را به زبان داستانی و در قالب فضایی تاریخی به کودکان آموزش میدهد.
خواندن کتاب یک اشتباه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و علاقهمندان به داستانهای آموزنده و مذهبی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب یک اشتباه
«شب بود. چند نفر از بچههای کاروان کربلا، در فضای باز جلو چادرها، با خنده، یکدیگر را دنبال میکردند. بشیر کنار چادر عمو رحمان ایستاده بود و به قسمت باز جلو چادرها نگاه میکرد. عموفیاض آنجا، کنار شترش ایستاده بود و طناب کجاوۀ روی پشت حیوان را باز میکرد. بعد هم آن را از پشت حیوان برداشت و کناری گذاشت هنگام رفتن خم شد و شمشیر چوبی ای را که دستهاش شبیه سر یک پرنده بود، از روی زمین برداشت.
بشیر، زیر لب گفت: ا ا ا…! این که شمشیر من است! چرا شمشیر مرا برمیدارد؟! اخمآلود، او را زیر نظر گرفت. با صدای شیهۀ ناگهانی اسبی از پشت سر، بشیر از جا پرید. نگاه تندی به اسب کرد و آهسته گفت: هیس! صبر کن ببینم چهکار میکند!
عموفیاض، درحالیکه شمشیر چوبی بشیر توی دستش بود، از آنجا دور شد.
بشیر با ناراحتی، به طرف بچه ها، که مشغول بازی بودند، رفت.»
حجم
۱۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۱۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه