کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر
معرفی کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر
کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر نوشتهٔ خولیو کورتاسار و ترجمهٔ احسان چادگانی است. انتشارات خوب این مجموعه داستان کوتاه خارجی را منتشر کرده است.
درباره کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر
کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر (The Southern Thruway and Other Stories) دربردارندهٔ ۱۱ داستان کوتاه نوشتهٔ خولیو کورتاسار است. عنوان داستانهای این مجموعه عبارت است از «نامه به بانویی جوان در پاریس»، «پرستارْ کورا»، «دروازههای بهشت»، «آزادراه جنوبی»، «دستوراتی خطاب به جان هاوِل»، «همهٔ آتشها آتشاند»، «طاقباز در شب»، «جزیره در نیمروز»، «سلامت بیماران» و «دوردستها». در پایان کتاب مصاحبهای با نویسنده قرار دارد.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره خولیو کورتاسار
خولیو کورتاسار یک نسل از نویسندگان آمریکای لاتین، از مکزیک تا آرژانتین را تحتتأثیر قرار داد. او بخش بزرگی از بهترین و شناختهشدهترین کارهایش را در فرانسه نوشت. جایی که در سال ۱۹۵۱ در آن شروع به کار کرد. او یکی از بارورترین، متعهدترین و جهانیترین نویسندگان آمریکای لاتین است که از او با اصطلاح «بوم - Boom» یاد میشود؛ همچنین منتقدان ادبی از کورتاسار بهعنوان یکی از نویسندگان شاخص دههٔ ۱۹۶۰ نام بردهاند. آثار او تأثیری مشهود بر یک نسل از نویسندگان آمریکای لاتین داشته است. در تأیید تأثیرگذاری و الهامبخشی او در ادبیات آمریکای لاتین و حتی جهان میتوان گفت که برخی او را آغازگر سبک رئالیسم جادویی میدانند. «پابلو نرودا» دربارهٔ ادبیات این نویسنده گفته است که خولیو کورتاسار از چیزی فراتر از فکر نو یا تجربهای تازه سخن میگفت؛ از طبیعت سراپا شاد و تازهٔ هر لحظه، از تن، خاطره، تخیل مردان و زنان. رمان «امتحان نهایی» یکی از آثار خولیو کورتاسار است.
بخشی از کتاب آزادراه جنوبی و داستان های دیگر
«خوشحال بود که خط رمتهران را بهش دادهاند. پرواز در این مسیر به دلگیری پروازهای خط شمالی نبود و دخترها هم از اینکه به مشرقزمین میرفتند یا ایتالیا را میدیدند خرسند بودند. چهار روز بعد، وقتی داشت به پسربچهای کمک میکرد که قاشقش را گم کرده بود و با ناراحتی بشقاب دسرش را نشان میداد، باز چشمش به کرانهٔ جزیره افتاده بود. هشت دقیقه اختلاف وجود داشت، اما وقتی روی یکی از پنجرههای عقب خم شد هیچ شکی برایش نماند. شکل جزیره طوری بود که امکان نداشت با جزیرهٔ دیگری اشتباه بگیردش. شبیه لاکپشتی بود که پاهایش کاملاً در آب باشد. آنقدر نگاهش کرد تا بالاخره صدایش کردند، این بار مطمئن شد آن نقطهٔ سربیرنگ تعدادی خانه است، همچنین خطوط چند زمین کشاورزی را تشخیص داد که تا لب ساحل کشیده شده بودند. در مپن توقف در بیروت، به اطلس جغرافیاییِ خانم مهماندار نگاه کرد و حدس زد آن جزیره هوروس باشد. متصدی بیسیم که مرد فرانسوی بیحسوحالی بود، از علاقهٔ او به جزیره شگفتزده شد. «همهٔ اون جزیرهها شبیه همان. من خودم دو ساله این مسیر رو میرم؛ این جزیرهها پشیزی هم برام ارزش ندارن. بله، دفعهٔ بعد نشونم بدین.» جزیرهٔ هوروس نبود، خیروس بود، یکی از جزیرههای متعددی که مسیر گردشگران به آن نمیافتاد. خانم مهماندار، وقتی در رم با هم نوشیدنی خورده بودند، به او گفته بود: «شاید پنج سال هم دووم نیاره. اگه میخوای بری اونجا، باید بجنبی. همین موقعهاست که ملت گَلهگَله بریزن اونجا.» اما مارینی همچنان در فکر جزیره بود. هروقت یادش میآمد یا پنجرهای نزدیکش میدید، نگاهش میکرد، همیشه هم در آخر شانه بالا میانداخت. هیچکدام از اینها معنایی نداشت. سه بار در هفته، پرواز بر فراز خیروس، هنگام ظهر، همانقدر غیرواقعی بود که سه بار در هفته غرق شدن در خیالِ پرواز بر فراز خیروس هنگام ظهر. همهچیزِ آن منظرهٔ بیحاصل و تکراری دروغ بود؛ مگر شاید میل به تکرار: نگاه کردن به ساعت مچی پیش از فرارسیدن ظهر، تماشای مختصر و گیرای آن نوار سفید و خیرهکننده در مجاورت دریایی لاجوردی، و آن خانهها، جایی که ماهیگیرها بهندرت سرشان را بهسوی آسمان بالا میآوردند تا مسیر آن ناواقعیتِ دیگر را دنبال کنند.»
حجم
۲۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه