کتاب بیست و هفت راز خوشبختی
معرفی کتاب بیست و هفت راز خوشبختی
کتاب بیست و هفت راز خوشبختی نوشتهٔ نابیل فانوس و ترجمهٔ پیام پیرایش شیرازی است. نشر تیرگان این کتاب را منتشر کرده است.نویسنده در این کتاب ۲۷ راز برای مدیریت زمان، کنترل استرس و ارتباط با دیگران را شرح داده است.
درباره کتاب بیست و هفت راز خوشبختی
نابیل فانوس در کتاب بیست و هفت راز خوشبختی ۲۷ راز برای مدیریت زمان، کنترل استرس و ارتباط با دیگران ارائه داده است. مجموعهای از تکنیکها و روشهایی که در این اثر آمده به شکا کمک میکند احساس رضایت کنید، موفقیت بیشتری کسب کنید و با محیط پیرامون خود روابط بهتری داشته باشید. با مطالعهٔ این اثر رازهای حل مسائل و دستیابی به امور مختلف را کشف خواهید کرد و خواهید فهمید که چگونه میتوان بذرهای ارتباط هوشمند را کاشت و به مزایای آن دست پیدا کرد. در هریک از ۲۷ فصل کتاب، شما با مثالهای واقعی از آنچه که باید انجام دهید و آنچه که نباید انجام دهید، آشنا خواهید شد و راهنماییهایی دربارهٔ مدیریت زمان، مدیریت کار و کنترل استرس خود و همچنین مدیریت خانواده، دوستان و همکاران دریافت خواهید کرد. هدف نویسنده از نگارش این اثر داشتن یک زندگی مؤثر و لذتبخش برای مخاطب بوده است.
خواندن کتاب بیست و هفت راز خوشبختی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بیست و هفت راز خوشبختی
«بهعنوان ساکنانی که مدت طولانی در مونترال زندگی میکنیم، من و استفانی مرتباً در مراسم (Le Bal Viennois de Montréal)، جشن سالانهٔ شهر اتریش، شرکت میکنیم. در یکی از این شبها، ما در کنار یک تاجر چهل سالهٔ ترک به نام آقای اوزتورک و همسرش که یک زوج دوست داشتنی بودند، نشستیم. در طی صحبتهایمان، اشاره کردم که ما قصد داریم تعطیلات خانوادگی خود را در آنتالیا، شهر توریستی ترکیه در جنوب دریای مدیترانه، بگذرانیم. آقای اوزتورک اصرار داشت که ما را در زمان ورودمان ملاقات کند.
شش ماه بعد، وقتی به استانبول رسیدیم، رانندهٔ آقای اوزتورک در فرودگاه منتظر ما بود. او ما را به هتل لوکس سراگان پالاس کمپینسکی برد؛ یک هتل مجلل که ما را به یاد قصر واقعی امپراتوری عثمانی میانداخت. من و استفانی و دو فرزندمان، آماندا و مایکل، به سمت سوییتی زیبا رفتیم. از طرف هتلدار مطلع شدیم که اقامت دو شب ما به لطف آقای اوزتورک بوده است. ما از سخاوت او غافلگیر شدیم. همان شب، آقای اوزتورک و خانوادهاش ما را برای یک شام عالی بیرون بردند. شب بسیار خوبی بود. پسر و دختر آقای اوزتورک تقریباً هم سن و سال فرزندان ما بودند. همین امر سبب شد بین خانوادههای ما ارتباط محکمی برقرار شود.
در طول اقامت ما در استراحتگاه ساحلی آنتالیا، خانوادهٔ اوزتورک برای سه روز به ما ملحق شدند و مثل همیشه آقای اوزتورک با مهربانی میزبانی کرد. مهماننوازی او عجیب بود. نزدیک به پایان اقامت ما، آقای اوزتورک بهطور اتفاقی به من گفت که میخواهد یک کلینیک جراحی زیبایی در استانبول افتتاح کند؛ مکانی که بتوانم بهطور منظم در آن جراحی انجام دهم. او متقاعد شده بود که این کلینیک، سودآور خواهد بود. به ویژه اینکه دوستان و همکاران ثروتمندش، جراحان خارجی را ترجیح میدهند. او پیشنهاد کرد که اگر من ۲۵ درصد باقیماندهٔ سهم را تأمین کنم، ۷۵ درصد از سرمایهٔ اولیه را تأمین خواهد کرد. این یک فرصت امیدوارکننده بهنظر میرسید. یک طرح تجاری قابل اجرا که میتوانست به مطب من یک حضور بینالمللی ببخشد. تا پایان تعطیلات، من متقاعد شدم که پروژهٔ آقای اوزتورک شانس زیادی برای موفقیت دارد و احساس کردم که میتوانم به او اعتماد کنم. من توسط هدایای رایگان او جذب شده بودم. هرگز از آنها دلیل این کارش را نپرسیدم و به دنبال برچسب قیمت پنهان نرفتم. متأسفانه من در آن موقع، هنوز این قانون را کشف نکرده بودم.»
حجم
۸۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۸۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه