کتاب غرور و غیرت

کتاب الکترونیکی «غرور و غیرت» نوشتهٔ زهرا قاسم‌زاده (گیسو) و منتشرشده توسط نشر آراسبان، رمانی اجتماعی است که با محوریت زندگی زنان طبقه متوسط و پایین جامعه، به موضوعاتی چون فقر، غرور، غیرت، روابط خانوادگی و تلاش برای بقا می‌پردازد. این اثر با روایت داستان زندگی دختری جوان به نام «ساقی»، دغدغه‌های روزمره، چالش‌های اقتصادی و عاطفی، و فرازونشیب‌های زندگی او را به تصویر می‌کشد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب غرور و غیرت

«غرور و غیرت» از زهرا قاسم‌زاده (گیسو) رمانی است که در بستر زندگی شهری و معاصر ایران روایت می‌شود. این کتاب با تمرکز بر شخصیت اصلی، «ساقی»، به بررسی مسائل اجتماعی و خانوادگی می‌پردازد و تصویری از زندگی زنان جوانی ارائه می‌دهد که درگیر مشکلات اقتصادی، روابط خانوادگی پیچیده و دغدغه‌های هویتی هستند. ساختار رمان به‌صورت روایی و خطی است و با زبانی صمیمانه، زندگی روزمره شخصیت‌ها را دنبال می‌کند. روایت داستان، علاوه‌بر پرداختن به مسائل فردی، به روابط میان‌نسلی، نقش همسایه‌ها و اهمیت حمایت اجتماعی نیز توجه دارد. در کنار روایت اصلی، نویسنده با ارجاع به آموزه‌های دینی و اخلاقی، مفاهیمی چون غرور، تکبر، غیرت و عواقب آن‌ها را در زندگی شخصیت‌ها بازتاب داده است. این رمان با فضاسازی ملموس و شخصیت‌پردازی دقیق، تصویری از جامعه‌ای را نشان می‌دهد که در آن، هر فرد با چالش‌های خاص خود دست‌وپنجه نرم می‌کند و در عین‌حال، امید و همدلی میان آدم‌ها جریان دارد.

خلاصه داستان غرور و غیرت

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «غرور و غیرت» با روایت زندگی «ساقی»، دختری جوان و مستقل آغاز می‌شود که در شهری بزرگ با مشکلات مالی، بیکاری و مسئولیت نگهداری از پدر بیمارش روبه‌روست. او پس از سرقت کیفش، با واقعیت‌های تلخ زندگی و فاصله‌ای که با اطرافیانش دارد، مواجه می‌شود. ساقی در خانه‌ای اجاره‌ای با همسایه‌هایی مهربان زندگی می‌کند و دوستی نزدیک با «راضیه» دارد که هم‌خانه و همراه روزهای سخت اوست. دغدغهٔ اصلی ساقی، یافتن شغل و تأمین هزینه‌های زندگی و درمان پدرش است؛ پدری که در آسایشگاه بستری است و هزینه‌هایش به‌طور مرموزی توسط فردی ناشناس پرداخت می‌شود. در کنار این مشکلات، ساقی با خاطرات گذشته و روابط خانوادگی پیچیده‌اش، به‌ویژه با خواهرش «ساغر» که زندگی متفاوتی را انتخاب کرده، دست‌به‌گریبان است. داستان با نمایش فرازونشیب‌های زندگی ساقی، تلاش او برای حفظ عزت‌نفس و غرور، و در عین‌حال، پذیرش کمک دیگران و کنار آمدن با شرایط جدید، پیش می‌رود. روابط میان همسایه‌ها، حمایت‌های کوچک و بزرگ، و نقش زنان در عبور از بحران‌ها، از محورهای اصلی روایت هستند. در این میان، شخصیت‌هایی چون «بابا رحمان»، «راضیه» و «مریم» هرکدام نمایندهٔ بخشی از جامعه‌اند که با مشکلات و امیدهای خود، به غنای داستان می‌افزایند. رمان، بدون افشای پایان، تصویری از مبارزهٔ یک زن جوان با دشواری‌های زندگی و تلاش برای حفظ کرامت انسانی ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب غرور و غیرت را بخوانیم؟

این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، غرور، غیرت، روابط خانوادگی و نقش زنان در جامعه، تصویری واقع‌گرایانه از زندگی طبقه متوسط و پایین شهری ارائه می‌دهد. «غرور و غیرت» با شخصیت‌پردازی دقیق و روایت ملموس، خواننده را با دغدغه‌ها و احساسات شخصیت‌ها همراه می‌کند و نشان می‌دهد چگونه امید، همدلی و مقاومت می‌تواند در برابر مشکلات روزمره معنا پیدا کند. این کتاب فرصتی است برای شناخت بهتر چالش‌های زنان و خانواده‌ها در جامعه معاصر و تأمل بر ارزش‌هایی چون عزت‌نفس، حمایت اجتماعی و گذشت.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های اجتماعی، کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، خانواده و روابط انسانی را دارند، و افرادی که به دنبال روایت‌هایی از زندگی واقعی و چالش‌های روزمره هستند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به موضوعاتی چون فقر، استقلال زنان و نقش همبستگی اجتماعی علاقه‌مندند، این رمان پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب غرور و غیرت

«- دخترمواظب باش… باصدای فریادی که ازروبرویش می‌آمد سرش را بالاکرد.. اما دیگر دیرشده بود.. همان لحظه تنه‌ای محکم خورد و باشدت به دیوار کناری‌اش کوبیده شد... احساس کرد تمام استخوان‌های تنش درهم خرد شد… کنار همان دیوار مچاله شد و ازشدت دردی که هنوز درست نمی‌دانست ازکجای بدنش است لبش را گاز گرفت... سرش را بالا کرد وبه موتورسوارهایی که کیفش رازیربغل زده بودند و باسرعت می‌بردند خیره شد... ناخوداگاه پوزخند زد ودست و بازویی را که دراثر اصابت به دیوار کوفته شده بود، به خود فشرد..! در دل برای کیف زن‌ها می‌خندید.. بیشتر دلش برای آنها می‌سوخت تا خودش! - بی شرفای نامرد... دخترم چیزیت نشد؟ ببینمت مادر!؟ خوبی؟! سرش رابه سمت زن همسایه که گهگاهی اورا درکوچه شان دیده بود برگرداند. - خوبم چیزیم نیست… زن سری به طرفین تکان داد. - اگه یه مرد اینجا بود لااقل نمی‌ذاشت دربرن! اینا ذات ندارن دخترم.. بیشتر مواظب خودت باش.. اگه خدایی نکرده به جای کیفت چاقویی چیزی بهت زده بودن کی جواب می‌داد!؟ بی توجه به حرافی‌های زن همسایه ازجایش بلند شد ولباس هایش را تکاند... به دست خراش برداشته‌اش نگاه کرد وسنگ ریزه‌های داخل خراش دستش را بیرون آورد.. زن همسایه یک ریز حرف می‌زد.. اما او باخود فکرکرد چقدر از مردم دور وبرش دور است که هنوز همسایه‌اش را درست نمی‌شناسد واسمش را هم محض گفتن یک تشکر خشک وخالی نمی‌داند!»