کتاب تنهایی بدخیم
معرفی کتاب تنهایی بدخیم
کتاب تنهایی بدخیم نوشتهٔ سروش دهقان است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تنهایی بدخیم
کتاب تنهایی بدخیم برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که بر اساس یک سرگذشت کاملاً واقعی نوشته شده است. این رمان که یک راوی اولشخص دارد، از درد آغاز شده است. نویسنده در مقدمه گفته است که سفر سرطان پرمعناترین سفر زندگی او بوده است؛ سفری که هم آغازش بود و هم پایانش. با سروش دهقان همراه شوید.
خواندن کتاب تنهایی بدخیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تنهایی بدخیم
«سرمها یکی پس از دیگری راه سطل زباله را طی میکنند. حوالی ظهر است. بالاخره آمدند! مادرم، زن عموهایم، عمویم و عمهام، سلامی گرم و لبخندی تحویل میدهند و خوش وبشی میکنند، جان زیادی برای استقبال کردن ندارم و بیشتر سر تکان میدهم. از ترس اینکه بالا بیاورم، دیروز بجز تکهای موز چیز دیگری نخوردهام. هنوز پنج دقیقه نگدشته که مشغول صحبت با یکدیگر میشوند و تنها مادرم نزدیکم آمده و دستهایم را لمس میکند. نوازش مادر چه احساس زیبایی، چه لحظهٔ نابی، چه امیدی در دستان مادرم نهفته است. هیچوقت گرمای دستانش را تا این حد حس نمیکردم. خوشحال نبودم از اینکه آمده، مرگ پدرم در تصادفی که همراه هم بودند، مرگ برادرم، اینها مصیبتهای بزرگی بودند، حالا من هم در بیمارستان شیمی درمانی میشوم و در یک قدمی مرگم. مادر حالم را خوب میکرد، انگیزه میداد دوست داشتم بگویم مادر بلند میشوم مادر، خوب میشوم من، گریه نکن مادر، اما اشک امانش نمیداد. نگاهش را از دیگران دزدیده بود. دلم سوخت هم برای خودم و هم برای او، درد مشترکی داشتیم، هر دو چیز زیادی از زندگی نفهمیده بودیم، هر دو مصیبت زده بودیم. زنی سنتی بود و چیز زیادی نمیدانست. همه عمر مشغولتر و خشک کردن ما بود و حالا بعد از فوت امیر برادرم، تنها امیدش به منی بود که روی تخت بیمارستان و پیش چشمانش در حال جان دادن بودم. در طول زندگیم چیز زیادی از مادرم ندیده بودم، همیشه کاری که توانسته کرده بود. همیشه خشم داشتم بخاطر خیلی مسائل ریز و درشت که بیانش از حوصله خارج است. در همین چند دقیقه، اما تصمیم بزرگی گرفته بودم، میخواستم ببخشم او را برای همه شدنها و نشدنها، برای همه کارهای کرده و نکرده. رها کنم خشمی را که تمام این سالها درونم شکل گرفته بود. سبک کنم خودم را، اتفاقی دارد در من رخ میدهد، این خیلی بزرگ است. این واقعی است. این منم که در بدترین روزهای زندگیم ذهنم راه بخشش را انتخاب کرده، میخواهد خالی کند خشم و نفرتش را، هنوز نمیدانم، چرا شاید میخواهد با کینه نمیرد؟ هنوز برایم واضح نیست این چیست؟ شاید برای اینکه از ابتدای این ماجرا تصورات غلط زیادی داشتم و روزگار با سرعت زیادی خلاف آن را به من اثبات کرد، تصمیم گرفتم فعلاً عمیق نشوم چرا، دنبال چراها نگردم، فقط به ندای درونم گوش بسپارم.»
حجم
۱۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه