کتاب چگونه کتاب نخوانیم
معرفی کتاب چگونه کتاب نخوانیم
کتاب چگونه کتاب نخوانیم نوشتهٔ دن ویلبر و ترجمهٔ حمیده پشتوان است. نشر هنوز این کتاب طنز در باب کتاب و کتابخوانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب چگونه کتاب نخوانیم
کتاب چگونه کتاب نخوانیم (How not to read) یک اثر طنز است که تکنیکهایی برای جعلکردن متن را آموزش داده تا هرگز مجبور نباشید کتاب دیگری بخوانید! این اثر دربارهٔ فرهنگ کتاب و کتابخوانی است که برخلاف عنوانش با معرفی آثار برجستهٔ ادبیات کلاسیک و بعضی آثار روز دنیای انگلیسیزبان، شما را به کتابخوانی دعوت میکند. نویسنده گفته است که اگر این کتاب را بخوانیم، دیگر تا آخر عمر نیاز نداریم حتی یک کتاب دیگر بخوانیم، اما پس از خواندن کتاب حاضر بعید است بتوانیم بر حس کنجکاویمان درمورد آثاری که او در این کتاب معرفی کرده، غلبه کنیم و بهسراغ آنها نرویم! گفته شده است که این کتاب قصد ندارد از خوبیها یا بدیهای کتابنخواندن بگوید؛ بلکه بیشتر تلاش کرده است باتوجهبه واقعیات زندگی امروزی و این شعار در پس ذهن همهٔ آدمها که خواندن کتاب را نوعی فضیلت میدانند و فهرستهای قطوری که هرساله از عناوین کتابهایی منتشر میشود که خواندنشان را ضروری و لازم و واجب میداند، به ماجرای کتابخوانی نگاه کند. با دن ویلبر همراه شوید. او یک کمدین، نویسنده و طرفدار بازی ویدئویی است.
خواندن کتاب چگونه کتاب نخوانیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب کتاب و کتابخوانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چگونه کتاب نخوانیم
«فصل ششم: چگونه دربارهٔ کتاب با دیگران حرف بزنیم؟
حالا که همهجا یک کتاب همراهتان است، هر جا که میروید مردم ازتان سؤالهایی میپرسند. شما چه آن کتاب را تمام کرده باشید، چه تازه شروع کرده باشید، باید بتوانید از پسِ آن سؤالها بربیایید.
خیلیها دوست دارند کاری کنند که شما خودتان را احمق فرض کنید تا آنها بتوانند امنیت اجتماعی را خصوصی کنند و بعد از ورشکست کردنش سقوط بازار کالاها را بیندازند گردن شما چون آنطور که انتظار میرفت، مصرفکنندهٔ خوبی نبودید؛ اما شما باهوشید. باید بتوانید به این سازمانهای پولپرستِ بیاحساس بفهمانید دیگر مثل قبل نیستید! برای این کار باید باکلاس و فهمیده بهنظر برسید. باید بتوانید از پَسِ موقعیتهای پیچیده بربیایید و یکجوری وانمود کنید که این سازمانها فکر کنند از خودشانید.
تقریباً هیچکس از سَرِ بیکاری کتاب نمیخواند، اما آدمهای قدرتمند همیشه تظاهر میکنند کارشان کتاب خواندن است. دورهٔ فشردهای که برایتان نوشتهام به شما کمک میکند در جمعهای ادبی خوش بدرخشید.
چگونه وانمود کنیم کتابی را خواندهایم
همهٔ ما از این کارها کردهایم. همه دارند دربارهٔ زاغ مقلّد حرف میزنند (یک کتاب بچگانه که خواندنش کار یک ساعت است)، اما شما اتفاقاً کشتن مرغ مقلّد را خواندهاید. حالا توی مکالمهای گیر افتادهاید و راه فرار ندارید! در اینجا یکسری نکته یادتان میدهم تا ثابت کنید کتابی را که هرگز لایش را هم باز نکردهاید خواندهاید:
۱. در پیشکشیدن اسم سایر کتابها پیشدستی کنید
مثلاً همه دارند راجعبه نویسندهٔ معروف رمانهای جنایی حرف میزنند. شما تکخال رو کنید: دربارهٔ کتابهایی حرف بزنید که هیچ بنیبشری بهعمرش نخوانده. وقتی سکوت همهجا را فرامیگیرد، بگویید: «کاراش مَنو یاد دیالوگای محشرِ تاوان مضاعف میندازه (البته کتابش ها، نه فیلمش!) چیه؟ اصلاً نخوندینش؟ خُب آتشبازی بیهودگیها رو چهطور؟ اینم خیلی کتاب خوبیه. باید بیشتر کتاب بخونینا!»
۲. گوش کنید و جواب بدهید
اگر کتابی که همه دارند دربارهاش بحث میکنند، تاحدی با نهضتها یا جنبشهای سیاسیِ روز ارتباط دارد، «چیزهایی» را که در روزنامهها خواندهاید پیش بکشید. اینطوری حواس دیگران را پرت میکنید و دیگر کسی سؤالی دربارهٔ آن کتاب نمیپرسد. مثال: «میدونستین نود درصد مالیاتی که میدیم، خرج سلاح و این چیزا میشه؟ حتی وقتی بیسکوئیت، این خوردنیِ به این خوبی! رو میخرین؟ واقعاً آدم رو به فکر میندازه.» حتی اگر میتوانید یکچیزهایی فیالبداهه راجعبه خاورمیانه بپرانید. بعد حتی آنهایی که بادبادکباز را خواندهاند هم پیش شما کم میآورند.
۳. حرف مسافرت را پیش بکشید
یک راه برای اینکه کاری کنید آدمهای منزوی از اینکه جوانیشان را حرام کتاب خواندن کردهاند خجالت بکشند، این است که از دیدنیهایی حرف بزنید که خودتان دیدهاید و آنها ندیدهاند. حتی اگر اصلاً مسافرت نکردهاید، شروع کنید و دربارهٔ روسها حرف بزنید، جوری که انگار نصف عمرتان را در سنتپترزبورگ گذراندهاید. چیزهای اَلَکی از خودتان بسازید: «بار آخری که رفتم فرانسه، یکچیزی توجهم را خیلی جلب کرد. اینکه مردم ژاکت بافتنی میپوشن. حالا میفهمم چیزی که شما دربارهٔ کتاب گفتی واقعاً درسته.» یا «آره، ژاپنیها خیلی یخدربهشت دوست دارن!» میبینید؟! اصلاً کسی از شما پرسید کتاب مورد بحث را خواندهاید؟ نه! کل صحبتها راجعبه مسافرتهای شما بود. بگویید باباجانتان در نیروی هوایی کار میکرد، به همین خاطر گردش دور دنیا برای شما خیلی پیشپاافتاده است.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه