کتاب عیدی موتورچی
معرفی کتاب عیدی موتورچی
کتاب عیدی موتورچی نوشتهٔ مولود سوزنگران است. نشر خودنویس این رمان معاصر ایرانی و تاریخی را منتشر کرده است.
درباره کتاب عیدی موتورچی
کتاب عیدی موتورچی دربردارندهٔ یک رمان معاصر و ایرانی است که داستان آن از وصیت شهید مفقودالاثری به نام «مانده» شروع میشود. او وصیت میکند در گور پدرش دفن شود؛ گوری که سالها نامادریش با شک به آنجا رفته است؛ زیرا فکر کرده همسرش «عیدی» آنجا دفن نشده است. وقتی بهخاطر این وصیت، گور را باز میکنند با جسد دیگری روبهرو میشوند که مال عیدی نیست. گفته شده است که این رمان از مجموعه آثار نشر «سرای خودنویس» است که زیر نظر «مهدی کفاش» (از مربیهای دورهٔ سوم مسابقهٔ خودنویس) نگاشته شده و در این دوره بهعنوان دومین اثر برگزیده انتخاب شده است. مولود سوزنگران کوشیده بخشی از تاریخ خوزستان را در بطن حوادث تاریخی و اجتماعی دورهٔ چنددهسالهٔ ایران به نمایش بگذارد. او در سیر بیان داستان این کتاب، روایتی از همبستگی مردم جنوب ایران در زمان اپیدمی بیماری واگیردار بهویژه در شهر دزفول را روایت کرده است؛ همچنین به تلاشهای «شیخ خزئل»، رهبر مقاومت خوزستان در برابر سیاستهای ظالمانهٔ انگلیسیها برای تفکیک خوزستان از ایران پرداخته است. رمان حاضر ۱۶ فصل دارد.
خواندن کتاب عیدی موتورچی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عیدی موتورچی
«جمعه دم ظهر دایه بتول لب ایوان نشسته بود و با قیچیناخن هایش را کوتاه میکرد. او هم یکی از کسانی بود که وقتی عیدی را ترک کردم با رجب به خانه من آمد. همه آمده بودند عیدی هم گاهی میآمد و سری به ما میزد به من نگاه میکرد اما پردهای بینمان حائل بود که با هم خلوت نمیکردیم. خیلی وقت بود دلم میخواست از بند زندگی و زاد و ولد با او بگریزم. اما نه جایی را داشتم نه ثروتی که از آن خودم باشد. یک روز مردی که کارهای بیرون خانه را برایمان انجام میداد آمد و پیشنهاد داد که شریکی بلیط بخت آزمایی بخریم. با او بلیط خریدم و از قضا بلیطمان برد این خانه را خریدم و عیدی را با داغ عشق آساره رها کردم. شاید هم خودم را یا آن بخشی از خودمان را که به اجبار با هم بود را ول کردم. هر چه میخواستم دیر یا زود اتفاق میافتاد. زندگی برایم بهشتی بود که خدا گفته بود همه چیز مال تو الا گندم.
دایه بتول عادت داشت ناخن انگشت شصتش را اندازه خاصی کوتاه میکرد. بعد با حوصله گوشه سمت راستش را سوراخ میکرد دستش را بلند میکرد و جلو نور میگرفت و گردی و اندازه سوراخ را با وسواس میزان میکرد. من هم همانجا دراز کشیده بودم و او را میپاییدم. سالها گذشته بود و کشتیها دیگر پیله ابریشم نمیآوردند که کسی بخواهد ابریشم بریسد. اما او هنوز آن سوراخ را روی ناخنش مثل خال نگه داشته بود. دیگر ما هم عادت کرده بودیم که آن سوراخ باید آنجا باشد.
_«دایه اگه اون سوراخ و نذاری چی میشه؟»»
حجم
۲۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۲۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
نظرات کاربران
من اگر میخواستم دزفول و رود دز و گذشته خوزستان و آن حوالی را در صد پیش مطالعه کنم بهتر از این کتاب نمیشود تصویر کرد من کتاب را خوانده و خیلی لذت بردم و قدرت زنان در کل داستان
کتاب عیدی موتورچی با قلم توانای نویسنده این کتاب بشدت جذاب و خواندنی است.کتابی که با شرح جزئیات به تصویر سازی خواننده کمک میکنه.خوندن این کتاب و به تمام دوستداران کتاب پیشنهاد میکنم.اوایل داستان شاید کمی گنگ باشه ولی به
ابتدای داستان کمی شاید روان برای من نبود با وارد شدن ب فصل ها جوری بهت میچسبه که هی دوست داری ورق بزنی کلمات خیلی فاخر که فقط تراوش ی ذهن باز و خلاقه. خیلی خوشم اومد واقعا از اون
درود. اکتاب (عیدێ موتورچی) را مرداد ماە ١٤٠٣ مطالعه کردە ام. رمانی جالب و جذاب است. مطالعه آنرا به شما پیشنهاد می دهم.
عیدی موتورچی کتاب خوبیه،روایتش زبانی ساده و روان داره و به فرهنگ و تاریخ خوزستان پرداخته. شخصیت ها شکل می گیرن و ساختاری باورپزیر دارن. در مجموع کتاب خوبی بود و پیشنهاد می کنم مطالعش کنید
این کتاب یک داستان اقلیمی و خواندنی نثر کتاب کمی سنگین ولی کمکم به آن عادت میکنید.
رمان جذاب و پرکششی است. ماجرا در دزفول می گذرد و زبان و گویش زیبای دزفولی لذت خواندن داستان را دوچندان کرده است.به امید موفقیت های بیشتر برای نویسنده ی کتاب.
قصه رمان عیدی موتورچی رمانی است جذاب و پرکشش که با وجود تعداد صفحات بالا می تواند به راحتی خواننده را تا پایان کار با خود همراه کند باوجودیکه دوسه فصل اول به نسبت باقی فصلها هنوز آن کشش و
داستان تو شهر دزفول تو دوره خان و رعیتی میگذره یه بیماری مسری تو شهر شیوع پیدا کرده واین وسط جنازه های مردم رو دست شهر مونده که چند نفر داوطلب میشن جنازه ها رو خاک کن داستان از همینجا
یک سوم ابتدای کتاب مملو از استعارههای زیبا، شروع خیلی گیرا، و ای کاش انقدر زود تمام نمیشد. به نظرم باید به رابطهی عیدی و بدری بیشتر پرداخته میشد. در کل رمانی هست که ارزش خوندن داره و آدم رو