کتاب زندگی دلخواهت را بساز
معرفی کتاب زندگی دلخواهت را بساز
کتاب زندگی دلخواهت را بساز نوشتهٔ اپرا وینفری و آرتور سی. بروکس و ترجمهٔ الهه لقمانی است. نشر سنگ این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب علم و هنر خوشبختتر زیستن.
درباره کتاب زندگی دلخواهت را بساز
کتاب زندگی دلخواهت را بساز (Build the life you want) راهنمای رسیدن به خوشبختی است. این کتاب از شما انسان قدرتمندتری میسازد و دید شما را نسبت به زندگی و سختیهای آن تغییر میدهد. گفته شده است که خوشبختی از نظر هر شخص میتواند تعریف متفاوتی داشته باشد؛ بنابراین راه رسیدن به آن نیز برای هر انسانی متفاوت است. نویسندگان این کتاب معتقدند که با راهنمای خوشبختی میتوان از پس ناملایمات زندگی برآمد. آنها گفتهاند که نباید نقش مهم امید را در زندگی نادیده گرفت. در این کتاب سعی شده تا با ارائهٔ راهکارها و آموزههایی از خود انسان بهتری بسازیم که میتواند امیدوارانه به زندگی ادامه دهد و از پس مشکلات برآید. شنیدن این کتاب باعث میشود تا ما بر ناامیدیها غلبه کنیم و افسار زندگی و احساسات خویش را در دست بگیریم. این کتاب، راز خوشبختی را پیش روی ما قرار داده است؛ رازی که در طول زمان میتواند باعث تغییر نگرش ما شود. این کتاب به ما میآموزد که با افکار و احساسات منفی مقابله کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. اپرا وینفری و آرتور سی. بروکس نکاتی را که پیش از نگارش اثر حاضر آزمودهاند، به رشتهٔ تحریر درآوردهاند.
خواندن کتاب زندگی دلخواهت را بساز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
درباره اپرا وینفری
اپرا وینفری ملکۀ رسانه و مجری موفق تلویزیون نامیده میشود. او مجری و تهیهکنندۀ تلویزیون، ویراستار مجله، بازیگر، فعال، خیّر و نیکوکار است. اوپرا از مشهورترین و مطرحترین مجریهای تلویزیونی جهان است. اوپرا گیل وینفری در سال ۱۹۵۴ در محلهای فقیرنشین در ایالت میسیسیپی به دنیا آمد. او کودکی نسبتاً سختی را سپری کرد؛ اما سرانجام توانست در دانشگاه، تحصیل در دورۀ آموزشی رشتۀ هنر و ارتباطات را آغاز کند. پس از این، به او پستی نیمهوقت بهعنوان گویندۀ اخبار در رادیو و نیز مفسّر اخبار داده شد. اوپرا کمکم قراردادهای مشابهی را برای برنامههای مختلف رادیو و تلویزیون امضا کرد و این باعث شد بهسرعت، حرفۀ او در رسانه از تحصیلاتش پیشی بگیرد. اوپرا در سال ۱۹۸۵ در شیکاگو مستقر شد، برنامهای تلویزیونی را در دست گرفت و موفقیت شگفتانگیزی کسب کرد. این برنامه، بیشترین تعداد تماشاچی را با میانگین ۴۰ میلیون نفر در هر هفته به خود اختصاص داد و در ۱۵۰ کشور پخش شد. آنچه موجب این محبوبیت شد، شیوۀ اجرای منحصربهفرد اوپرا وینفری بود. حس نوعدوستی و صمیمیت عمیقی که او با مهمانانش داشت (مشاهیر بزرگ ناشناس که در مواجهه با مسائل زندگی با چالشهایی روبهرو شده بودند) باعث میشد آنها جلوی دوربین در کمال صداقت دربارهٔ چالشهایشان صحبت کنند. رشد شخصی، محور اصلی برنامههای اوپرا بوده است. مدل کاری او که در نوع خود منحصربهفرد و بیهمتاست، مرهون شخصیت قویاش است. او این شخصیت را بهوسیلۀ روش خاص زندگیاش کسب کرده است. نیکوکاری، شفقت و علاقۀ او به تغییر جهان نیز باعث محبوبیت زیاد او در بین مخاطبان شده است. یکی دیگر از خدمات اوپرا وینفری، تأسیس مدرسهای در آفریقای جنویی در سال ۲۰۰۷ با حمایت نلسون ماندلا بوده است. از اهداف اصلی این مدرسه، ایجاد مکانی برای زندگی سالم و تعلیمات خوب برای دختران جوان است. در ژانویه ۲۰۱۲، او ۷۲ دیپلمه را تحت تکفل خود گرفت و آنها را مانند نوههای خود بزرگ کرد. او میگوید: «بزرگترین راز زندگی این است که هیچ رازی در زندگی وجود ندارد. هدف شما هرچه باشد، میتوانید به آن برسید؛ اگر آمادهاید، پس تلاش و کوشش کنید.» اوپرا وینفری بیش از ۴۰ جایزۀ اِمی، همچنین جایزۀ اسکار را طی سالها از آنِ خود کرده است و کاندیدای جایزۀ گلدن گلوب و بفتا نیز بوده است.
درباره آرتور سی بروکس
آرتور سی. بروکس در ۲۱ مهٔ ۱۹۶۴ به دنیا آمد. او نویسنده، سخنران عمومی و دانشگاهی و اهل آمریکا است. از سال ۲۰۱۹ در زمینهٔ عملکرد غیرانتفاعی و رهبری عمومی در مدرسهٔ کندی هاروارد و مدرسهٔ بازرگانی هاروارد و بهعنوان استاد مدیریت و عضو هیئتعلمی خدمت کرده است. پیش از این، بهعنوان یازدهمین رئیس مؤسسهٔ امریکن اینترپرایز خدمت میکرد. او نویسندهٔ دهها کتاب است؛ از جمله «از قدرت تا قدرت: یافتن موفقیت»، «شادی و هدف عمیق در نیمهٔ دوم زندگی»، «دشمنان خود را دوست داشته باشید»، «قلب محافظهکار»، «جاده به سوی آزادی» و «از توانمندی به اوج قدرت».
بخشی از کتاب زندگی دلخواهت را بساز
«شادترین اوقات من، زمانهایی بود که زیر درختی نشسته بودم و کتاب خوبی میخواندم. یا زمانهایی که جلو آتشی که در حال ترق تروق بود، سگهایم را درآغوش گرفته بودم و چرت میزدم. یا وقت گذراندن در آشپزخانهٔ گرمم در یک روز بارانی سرد و در حال فراهم کردن ترکیبات غذایی دلچسب. قسمتی از یک احساس خوب، احساسی عمیق و قوی از داشتن هر چیزی است که همین حالا به آن نیاز دارم. این درسی بزرگ از این کتاب است. اگر قصد دارید به آدم شادتری تبدیل شوید، همین حالا همهٔ چیزهای مورد نیاز برای انجام آن را در اختیار دارید، در درونتان، هر زمانی، همین لحظه، امروز.
جملهٔ آخر شامل دو درس است که تا به اینجا یاد گرفتهایم: نخست، موضوع شادتر بودن است ـ وضعیتی نسبی، زمینهای، سیال، و نه یک آرامش محض ثابت، ایدهآل و کامل. و دو آنکه، شادتر بودن مرحلهای برای بودن نیست، بلکه مرحلهای برای انجام دادن است. چیزی نیست که تو با امیدواری به انتظار آن بنشینی، بلکه تغییری دستیافتنی است که فعالانه برای آن تلاش میکنید.
این چیزی است که من بابت آن به آرتور در مقام یک معلم، احترام میگذارم. او کارهای خوبی برای تعریف اصطلاح خود انجام داده است. به یک دلیل مطمئن هستم که این کتاب به شما بسیار کمک میکند و آن این است که به شما زبانی برای حرف زدن دربارهٔ شادی میدهد و حتی شاید مهمتر از آن، فکر کردن دربارهٔ آن. داشتن یک زبان، آنچه را که برای بیشتر ما مفهومی انتزاعی و مبهم است به چیزی بسیار ملموستر تبدیل میکند چیزی که میتوانیم بفهمیم، از زوایای مختلف در نظر بگیریم، آزمایش کنیم، با آن بازی کنیم. شما چند اصطلاح علمی را یاد خواهید گرفت. (سلام، سیستم بازداری رفتاری.) شما همچنین در زمینهٔ یک مفهوم خاص از شادی، کلمات آشنای بسیاری را (خوشبینی در برابر امید، همدلی در برابر دلسوزی) دوباره خواهید آموخت. شما با چندین مفاهیم آرتوریسم که شدیداً به دردبخور هستند نیز آشنا خواهید شد، چون آنها بهشدت دشوار و خطرناک هستند، مانند کافئین احساسی و دوستان به دردنخور.
اما دو چیز بسیار ارزشمندی که یاد خواهید گرفت ـ کلماتی که باید آنها را روی یخچال بچسبانید یا قاب بگیرید و روی دیوار هر جایی که در روز چشمتان پنج تا ده بار به آن میافتد، آویزان کنید ـ این کلمات هستند: «احساسات شما درواقع سیگنالهایی به ذهن خودآگاه هستند، که اتفاقی در حال انجام است که نیاز به توجه و عمل شما دارد. این همه چیز است. اگر شما تصمیم به استفاده از ذهن خودآگاهتان بگیرید، آن وقت تصمیم میگیرد که شما چهطور به آنها پاسخ بدهید.» یک بار دیگر برای احتیاط: احساسات شما فقط سیگنال هستند و شما کسی هستید که تصمیم میگیرید چگونه به آنها پاسخ دهید. احساسات فقط ضربهای روی شانههایتان یا ضربهٔ آرنج به پهلویتان است. تصمیمگیری دربارهٔ آن کاملاً به شما بستگی دارد.»
حجم
۲۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه