دانلود و خرید کتاب در نجف اصغر استاد حسن معمار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب در نجف

کتاب در نجف نوشتهٔ اصغر استاد حسن معمار را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. این کتاب با بیانی داستانی به شرح زندگی و مبارزات آیت‌الله شهید محمدباقر حکیم می‌‌پردازد.

درباره کتاب در نجف

در طول تاریخ تشیع شخصیت‌هایی وجود داشته و دارند که هم به لحاظ علمی و معنوی دارای مراتب و درجات رفیعی هستند و هم تلاش خستگی‌ناپذیری برای احیای هویت شیعه و عزت بخشیدن به این اقلیت مظلوم کرده‌اند. خاندان حکیم ازجمله خانواده‌های برجسته و پرنفوذ عراق است که از دیرباز خاستگاه شیعیان این کشور برای ایفای نقش در حوزه‌های گوناگون فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بوده است و در این راه شهدای زیادی را تقدیم کرده است. شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم ازجملهٔ همین شهداست. شهیدی که سراسر عمر با برکت خود را در راه مبارزه با ظلم در عراق گذراند. چه در ایران از طریق ارتباط مستقیم و مستمر با اسرای عراقی و چه در عراق به‌عنوان رئیس مجلس اعلای اسلامی، ویژگی دیگر آیت‌الله حکیم انس ایشان با قرآن کریم بود. ایشان از هر فرصتی برای خواندن قرآن استفاده می‌کرد. بررسی زندگی و ابعاد شخصیتی چنین بزرگوارانی از این جهت دارای اهمیت است که نوجوانان و جوانان از طریق آشنایی با سیرهٔ زندگی این گوهرهای کمیاب از آن‌ها الگو گرفته و افق‌های جدیدی برای زندگی خود ترسیم کنند. کتاب حاضر با همین هدف و با بیانی داستانی به معرفی و شرح زندگی و مبارزات ایشان می‌پردازد.

خواندن کتاب در نجف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مطالعهٔ زند‌گی‌نامه‌ها از خواندن این کتاب سود خواهند برد.

بخشی از کتاب در نجف

«چشم که باز کردم خود را در نگاه آیینه‌ها دیدم و پیرمردی روحانی که چشم در چشم من داشت.

- الحمد‌لله... سلام عليكم. من محمدباقر حکیمم! 

دست به سر کشیدم و بعد بر صورت خیس بود؛ عرق بود یا آب؟

- سلام عليكم! من!؟ ....

شما مهدی زمانی هستی. میهمان امیر‌المؤمنین. چیزی می‌خواهی؟

سرم بالا آمد. تکیه به دیوار چشمم به سنگ مزاری افتاد.

- خیلی چیزها... اما حالا... نمی‌دانم چه بگویم! بی‌هوش که بودید زخمتان را پانسمان کردند. گفتم شما را به اینجا بیاورند؛ مقبرهٔ شهید مصطفی خمینی جای امنی است!

صورت به شیشهٔ سنگ مزار می‌چسبانم.

کمی استراحت کنید خطر که بر طرف شد، می‌رویم خدمت مولا! الان درد دارید؟

خیالم به جلو نمی‌رود. می‌ماند در آرامش این زاویهٔ کنار حرم... سر بالا می‌آورم و چشم در چشم حکیم سر تکان می‌دهم.» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان