کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست
معرفی کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست
کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست نوشتهٔ جنیفر برهنی والاس و ترجمهٔ سحر رمضانی یاهویی است. انتشارات کتاب خوانا این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب رفتارهای سمی موفقیت.
درباره کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست
کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست از نگاه یک خبرنگار و از قلب یک والد نوشته شده است. این کتاب دیدگاههای مختلف متخصصان برجسته در زمینهٔ روانشناسی و علوم اعصاب را منعکس کرده است. جنیفر برهنی والاس ما را در حوزهٔ فرهنگ تنشآفرین موفقیت راهنمایی کرده است. این اثر را زنگ بیدارباشی برای جامعه دانستهاند؛ تا ارزشها و اولویتهایش را دوباره بررسی کند. نویسنده از چهارچوب حیاتی مهمبودن گفته است؛ از یکی از معدود چهارچوبهایی که در وظایف فرزندپروری خود میتوانیم کنترل کنیم و با این قدم کوچک تأثیر بهسزایی در سلامت روان فرزندانمان داشته باشیم. هیچکس با آگاهی از ارزش ذاتی خود به دنیا نمیآید؛ این آگاهی در طول زمان و بر اساس رفتار دیگران بهویژه مراقبان اصلی در انسان شکل میگیرد. والدین، معلمان، مربیان و بزرگسالان معتمد میتوانند با حس مهمبودن در کودک ارتباط برقرار کنند و در جهت تقویت آن بکوشند. اگر فرهنگ موفقیت حالت سمی به خود بگیرد، مانع از ارائهٔ عشق بی قیدوشرط و تزلزلناپذیر والدین میشود، روابط خانوادگی را ضعیف میکند و به فرزندان آسیب میرساند. نویسندهٔ کتاب حاضر صدها مطالعه و داستان شخصی را تجزیهوتحلیل کرده و چکیدهای از آنها را در این کتاب گرد هم آورده است. او باور دارد که جوانان و همهٔ ما باید بدانیم که مهم هستیم و این هیچ ارتباطی به دستاوردها یا جامهای قهرمانی ما ندارد. کتاب حاضر هشت فصل دارد.
خواندن کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب فرزندپروری درست پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وقتی هیچ چیز کافی نیست
«وقتی افراد از من میپرسیدند چه احساسی نسبت به پنجاهسالگی دارم، در پاسخ به آنها میگفتم احساس قدردانی. من دوستان صمیمیِ بسیار زیادی داشتم که به این فرصت دست نیافتند. پیرشدن هدیهای است که هرگز دلم نمیخواهد ساده از کنار آن بگذرم، میخواستم تولدم را جشن بگیرم، حتی اگر نگرانیهای بیماری کرونا باعث میشد تعداد مهمانانم کمتر شود. دوستانم میگفتند پس از دو سال قرنطینه، جشن تولدم برای همه مانند جشن بیرونآمدن از خانه است. پدر و مادر خودم و همسرم نیز در مهمانی حضور داشتند. چند دوست صمیمی که از راه دور میآمدند غافلگیرم کردند، آنها با سفر هوایی خود را به مهمانی رساندند. کارولین نیز برای غافلگیریام کار جالبی کرده بود، او چند هفته قبل بدون اینکه من بدانم مخفیانه به دوستانم ایمیل زده بود تا طبق سنت خانوادگیمان، هرکدام جملهای دربارهٔ شخصی که تولد اوست بگویند. او از آنها خواست تا موضوع خندهدار یا صمیمانهای دربارهٔ من برایش ارسال کنند و توضیح دهند «چه ویژگی منحصربهفردی را در من میپسندند یا چرا رابطهٔ دوستی با من برایشان ارزش دارد».
درست قبل از خوردن شام، پیتر از همهٔ مهمانان خواست آماده باشند و بهدنبال این درخواست، موجی از دستپاچگی در اتاق به راه افتاد. متوجه شدم که قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ هریک از آنها یک متن سخنرانی برای ستایش من آماده کرده بودند. سریع خودم را کنار دیواری کشیدم تا بتوانم هر سه فرزندم را که با شوهرم در طرف دیگر اتاق، مقابلم ایستاده بودند ببینم.
آنها با صحبتکردن دربارهٔ مبحث مهمبودن غافلگیرم کردند و این ایده را برای دوستانمان توضیح دادند. خانوادهام ایمیلهایی را که از افراد مختلف دریافت کرده بودم بر اساس مفاهیمی مانند «دوست وفادار»، «مشاورهدهنده»، «قدردانی از دستاوردهای دیگران» و «فعالیتهای داوطلب» دستهبندی کردند و دربارهٔ اینکه چرا من برای دوستان و جامعهام اهمیت دارم، متنی خواندند. مطالعه و نوشتن درمورد مهمبودن بسیار مؤثر است اما تجربهٔ شخصی و عمیق آن چیز دیگری است.»
حجم
۳۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه
حجم
۳۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه