کتاب چگونه خود را نکشید
معرفی کتاب چگونه خود را نکشید
کتاب چگونه خود را نکشید نوشتهٔ ست سایتس و ترجمهٔ سیدحمید آتش پور و آرش شهرام فر است. نشر خزه این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی راهنمای بقا برای بدبینهای خلاق.
درباره کتاب چگونه خود را نکشید
ست سایتس در کتاب چگونه خود را نکشید (How not to kill yourself) خودکشی صحبت کرده است. هرچند او در این اثر دربارهٔ موضوع تلخی همچون خودکشی سخن گفته، اما لحن شیرین و ظنز خود را حفظ کرده است. در این کتاب اثری از پند و اندرزهای معمول کلیشهای دربارهٔ خودکشی نیست. ست سایتس در کتاب «چگونه خود را نکشید» نشان داده است که چگونه میتوان در همهٔ آشفتگیهای، زنده بمانیم، اما نه به سختی و نه از روی ناامیدی. با مطالعهٔ این اثر درمییابید که هرچند این دنیا چیزهای بسیاری را از شما گرفته و دیگر چیزی برای گرفتن نمانده است، اما این نمیتواند روح ما را خُرد، ارزش ما را مشخص یا وجود ما را کنترل کند.
این اثر در ۱۶ فصل نگاشته شده که عنوان آنها عبارت است از «دیباچهای با چشمهای پرستاره»، «هشدار بیمورد»، «تو دیگر برگ کدام درخت هستی؟»، «یک هشدار نهچندان ظریف»، «دلیل»، «خودیاری بدبینانه»، «چقدر جرأت داری، خودکشی خندهدار نیست»، «بنابراین... واقعاً همه چیز کمی گند است، اینگونه نیست؟»، «سگها، مردابها و پتوها»، «وقتی عصبانی هستم، دوستم نداری»، «آه، نه، تو این کار را نکردی»، «مرگ توانمندی»، «چند نکتهٔ کاربردی»، «بهترین رؤیاها را داشته باشید، بهترین باشید»، «جاودانگی» و «یک پسگفتار سودجویانه».
خواندن کتاب چگونه خود را نکشید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری و علاقهمندان به حوزهد روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چگونه خود را نکشید
«برای خودتان یک شغل و حرفه دست و پا کنید. سخت کار کنید و پول دربیاورید. در کار خودتان رشد کنید و پول و درآمد بیشتر به دست آورید. مستقر شوید. به امنیت شغلی برسید. زندگیتان را بیمه کنید. رؤیاهای خودتان و خیالهای خودتان را به فراموشی بسپرید _ اینجا اصلاً به هیچ درد نمیخورد. تمرکز کنید، روی زمین بمانید، خود را مشغول و سرگرم نگه دارید، زیاد فکر نکنید. در دنیای واقعی زندگی کنید. خود را محدود و محبوس کنید. بکوشید پای خودتان را بیرون از خطوط ترسیمشده قرار ندهید و حقوق بازنشستگیتان را فراموش نکنید!
فکر محدود کردن این گلدان حباب در درون خودتان، یک زندگی با باز نگه داشتن در، بستن آن، فقط ادامه دادن به کار، فقط کار کردن... این فکر شما را پر از وحشت و ناامیدی تصورناشدنی میکند. این صرفاً وحشتناک و بیروح نیست، حتی ممکن است غیرممکن باشد.
ذهن شما شناور میشود، پرواز میکند... و سپس – همزمان با اینکه رئیس شما بر سرتان فریاد میزند _ به زمین بازگردانده میشود و سپس درمییابد که چشمان شما انگار از عالم هپروت آمدهاند. سقوط آزاد. بامب!
یک نفرین، ها؟ فکر کردن به آن به این شکل آسان است، چون ما عادت کردهایم زندگی را به شیوهای بسیار خاص و مشخص زندگی کنیم. ما بزرگ شدهایم، درس خواندهایم و از همان ابتدا با ما به شیوهای تحقیرآمیز حرف زدهاند، همیشه کار به یک شکل ثابت و یکسان انجام شده است، به خودت فکر کن و به این بیندیش که با کمترین درک چه اندازه میتوانی برای جامعهٔ خودت مفید باشی. جابهجا کردن آن بسیار بسیار سخت است – و جامعه در برابر از دست دادن مهار خود در برابر شما بسیار مقاومت نشان میدهد. این دستگاه میخواهد هر مرد، زن و بچهای را نیاز دارد بتواند داشته باشد.
اگر شغل انتخابی خود را دوست داشته باشید، اگر سرگرم انجام کاری هستید که در آن مهارت دارید و میتوانید در آن برتری داشته باشید و پیشرفت کنید، چیزی که باعث میشود تا اندازهای احساس مفید و ارزشمند بودن کنید و روحیهٔ شما خدشهدار نشود، این خودش یک موضوع دیگر است. یا شاید میدانید که کار را میتوان صرفاً تحمل کرد، یک شر ضروری، و شما ارزش زندگی را از هر چیزی که خارج از کار باشد دریافت میکنید. برای آن کارها، خدا به شما قدرت بیشتر میدهد. اما اگر به این شکل ساخته نشدهاید... خب، شما انگار یک همستر را در یک چرخِ گردان قرار دادهاید. گاهی کارهای بسیار ساده و سرراست برای دیگران در اندازههای مرگ دشوار است، وقتی ذهن شما خودش را به این ترتیب سازماندهی نکرده است. همیشه نمیتوانید انتظار داشته باشید که فردی که مشغول فکر کردن به طراحی یک قلعهٔ شناور است، در درست کردن ساندویچ هم مهارت داشته باشد.»
حجم
۴۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۴۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
من خیلی از این کتاب خوشم میاد... کلا انگار جلوت نشسته میفهمه حالت چطوره..راهکارهاش هم خوبه.. فعلا که نصفش خوندم و خب خوب بوده