کتاب بهترین هدیه تولد
معرفی کتاب بهترین هدیه تولد
کتاب بهترین هدیه تولد بهقلم سابینه لودویگ با ترجمهٔ تکتایون تجلی را انتشارات علمی و فرهنگی منتشر کرده است. این کتاب داستان جادوگری به اسم سرافینا است که با گربهاش لوتسیفر زندگی میکند.
درباره کتاب بهترین هدیه تولد
سرافینا جادوگر مهربان و مونارنجی، قدرت خاصی دارد. او میتواند به حیوانات کمک کند و هرچه را نیاز دارند در لحظهای کوتاه برایشان ظاهر کند. او گربهٔ سیاهی به اسم لوتسیفر دارد که همیشه تقاضاهای عجیبوغریب میکند و یک روز سر همین تقاضاها باهم بحثشان میشود و لوتسیفر از خانه میرود. حالا سرافینا کجا باید دنبال او بگردد؟ آیا میتواند پیدایش کند؟ داستان را بخوانید تا متوجه شوید.
خواندن کتاب بهترین هدیه تولد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان ۸ تا ۱۱ سال از خواندن این کتاب با همراهی والدینشان لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب بهترین هدیه تولد
«لوتسیفر روی تختخواب سرافینا پرید و فریاد زد: «امروز یک روز خوب و فراموشنشدنی است.» سرافینا خمیازهای کشید. لوتسیفر گفت: «پیشنهاد میکنم از نان کرهای برای صبحانه شروع کنیم. برای نهار هم مرغ تازهٔ بریانشده، برای شام هم کیک سهطبقه!» سرافینا گربهاش را از روی تختخواب کنار زد. از جایش بلند شد و گفت: «چرا نان کرهای و کیک؟» لوتسیفر گفت: «خب برای اینکه امروز روز تولد توست. باید جشن بگیریم.» سرافینا نگاهی به تقویم روی دیوار انداخت. بعد برگ آن روز را جدا کرد و گفت: «راست میگویی امروز روز تولد من است.» لوتسیفر گفت: «من هم که دارم همین را میگویم.» لوتسیفر از بیقراری دمش را جنباند و گفت: «حالا خوراکیهای جشن را آماده کن.» سرافینا گفت: «لوتسیفر تو که میدانی من فقط اجازه دارم برای دیگران از قدرت جادوییام استفاده کنم برای حیوانات جنگل، آن هم زمانی که به چیزی احتیاج دارند!» لوتسیفر گفت: «خب، من هم حیوان جنگل هستم. حالا هم دلم برای مرغ بریان لک زده. گربه کلهٔ بزرگش را به پاهای سرافینا مالید و گفت: «سرافينا، لطفاً جادو کن!» سرافینا گفت: «تو خیلی شکمویی اصلاً مثل هر روز برای صبحانه سوپ شیر میپزم.» سرافینا هیزم را توی اجاق گذاشت. لوتسیفر با دلخوری پرسید: «پس جشن تولد چی؟ یعنی تو هیچ آرزویی نداری؟» سرافینا گفت: «من هر چیزی که بخواهم دارم خانهٔ خوب و قشنگ، گربهٔ مهربان تازه خورشید به این زیبایی هم در آسمان میدرخشد. مگر باید چیزهای بیشتری بخواهم؟» لوتسیفر گفت: «مرغ بریان تازه یا شاید کیک.» سرافینا گفت: «بس کن لوتسی اصلا دیگر نمیخواهم این حرفها را بشنوم.» گربه با دلخوری گفت: «پس حالا که این طور شد. من هم میروم.» سرافینا با ناراحتی گفت: «هر کاری دوست داری بكن.»
حجم
۱۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۱۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه