کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب)
کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب) نوشتهٔ اریک برن و ترجمهٔ گروه مترجمان شنیدار است. شنیدار نگار نوین این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب روابط انسانی.
درباره کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب)
کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب) [Games People Play] دربارهٔ این موضوع که چگونه بازیهای پنهانْ روابط ما را کنترل میکنند، سخن گقته است این خلاصهکتاب را راهنمایی برای آموزش نظریهٔ تحلیل تراکنشی یا تحلیل رفتار متقابلِ اریک برن دانستهاند که درک ما را از تعاملات شخصی و اجتماعیمان تغییر خواهد داد. گفته شده است که ما بیآنکه خود بدانیم، همیشه و همواره در پسِ تعاملاتمان با یکدیگر بازی میکنیم. گمان میکنیم در حال برقراری ارتباط با یکدیگریم، حال آنکه در اصل و اغلب، ناخودآگاه در تدارک بازیهای بیشماری هستیم که افسار تعاملاتمان را در دست دارند. بازیها در همهٔ ابعاد زندگی ما رخنه کردهاند؛ از بازیهای زناشویی گرفته تا بازیهایی که در اتاقهای مشاوره شکل میگیرند. اریک برن معتقد است سه حالت ایگویی (Ego) در انسانها، نقشآفرینان این بازیها هستند؛ بالغ (Ego)، کودک (Id) و والد (Super Ego). خلاصهکتاب حاضر با ذکر مثالهایی مؤثر و متنوع، از ترفندهای مخفیانه و ناخودآگاهی پرده برداشته است که بر زندگی انسانها حاکم است و مانع شکلگیری روابط صمیمانه میان انسانها میشود.
خواندن کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازی ها، روانشناسی روابط انسانی (خلاصه کتاب)
«بازی دیگری که میتوانید برای تمام عمر انجامش دهید، «حالا گیرت آوردم...» است. شخصیت اصلی این بازی اغلب کولهباری از خشم ابرازنشده از گذشته را با خود حمل میکند که در انتظار منفجر شدن است. این شخص برای اینکه نیاز خود به خشم را برآورده کند، در انتظار کوچکترین نشانی از بیعدالتی است تا از کوره در رود. مثلاً اگر لولهکشی در صورتحساب نهایی، چنددلاری بیشتر از مبلغ توافقشده طلب کند، این شخص فوراً خشمگین خواهد شد و این ابراز خشم نوعی احساس رضایت پنهانی به او میدهد.
درحقیقت، در این مورد، فرصتی برای شخص فراهم شده تا خشم خود را خالی کند («حالا گیرت آوردم...»)، درحالیکه شاید این پیشامد آنقدرها هم بزرگ نباشد. بااینحال، چنین شخصی با خرسندی ساعتها سر لولهکش بیچاره فریاد خواهد زد. از آن طرف، لولهکش نیز ممکن است بهخوبی در بازی خود جای گرفته باشد و نقش کودک شیطانی را بازی کند که همیشه برای شیطنتها و اشتباهاتش گرفتار میشود. این موقعیت منجر به تداوم روایت او از قربانیبودن میشود و «دلیل» ناراحتی او نیز از همینجا ناشی میگردد. در این بازی، گویی هردو طرف دارند بازی میکنند و یکدیگر را بازی میدهند.
زوجها همواره در حال بازی با یکدیگرند. پیوندهای زناشویی، حتی استوارترین روابط نیز پتانسیل جریحهدارشدن و فروپاشی دارند؛ بهخصوص وقتی مرحله ماهعسل به پایان میرسد.
زوجها با گذر زمان باید هرچه بیشتر سازش کنند، حال آنکه بهصورت همزمان باید بکوشند راههایی برای برآوردن نیازهای متضاد خود نیز بیابند. بنابراین، جای تعجب ندارد که شروع به بازیکردن میکنند.
بازیهای زناشویی نیز انواع مختلفی دارند؛ یکی از بازیهایی که زوجها اغلب انجام میدهند، «دادگاه» نام دارد. در این بازی، زوجها به یک درمانگر مراجعه میکنند تا بر روی بهبود رابطه و حل مشکلاتشان کار کنند یا دستکم تصورشان این است. ظاهرِ ماجرا اینگونه به نظر میرسد که هم درمانگر و هم مراجعان در حالت بالغ-بالغ قرار دارند و به دنبال راهی برای حل مشکلات هستند؛ اما درحقیقت، یکی از همسران همچون یک کودک از شریک زندگیاش پیش درمانگر شکایت میکند. در چنین شرایطی، درمانگر نقش والد را برعهده میگیرد و رفتار آن همسر را غیرقابلقبول ارزیابی و قضاوت میکند.»
حجم
۱۴٫۷ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه
حجم
۱۴٫۷ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه