کتاب کودک، خانواده، انسان
معرفی کتاب کودک، خانواده، انسان
کتاب الکترونیکی کودک، خانواده، انسان نوشتۀ ادل فیبر و ایلین مزلیش و ترجمۀ زهرا توکلی میهمی است و انتشارات آقائی آن را منتشر کرده است. کتاب کودک، خانواده، انسان به والدین کمک میکند تا بتوانند در مسیر فرزندپروری صحیح قدم بردارند و به رشد و ارتقای جامعه کمک کنند.
درباره کتاب کودک، خانواده، انسان
همهٔ ما بهدنبالداشتن خانوادهای شاد و آرام هستیم؛ اما بعد از بچهدارشدن ممکن است همه چیز ناگهان عوض شود و اتفاقت غیرمنتظره شرایط زندگی را عوض کند؛ اما درست در همین مرحله است که بهعنوان والدین میتوانیم اهداف خود را دنبال کنیم و تبدیل به والدینی شویم که بهخوبی از پس فرزند خود برمیآیند و با رفتارهای درست و منطقی نهتنها احساسات کودک احترام میگذارند بلکه میتوانند اصول زندگی را به او یاد دهند. در مسیر فرزندپروری تجربیات افراد کنار نظریههای متخصصین میتواند راهگشایی مشکلات باشد و تجربهٔ بینظیری را برای هر پدر و مادری رقم بزند.
کتاب کودک، خانواده، انسان، حاصل تجربیات دو مادر است که به مدت پنج سال در یک گروه تربیت کودک شرکت کردند تا بتوانند فرزندانشان را با روشهای بهتری پرورش دهند. ازآنجاکه نویسندگان کتاب روانشناس حرفهای نیستند، در این کتاب از اصطلاحات دشوار و فنی خبری نیست و نویسندگان با سادهترین زبان، تجربیات خود را در مقام مادر در دسترس خواننده قرار دادهاند. آنها حاصل یک دورهٔ پنجسالهٔ کارگروهی زیر نظر دکتر جینات را در این کتاب گرد آوردهاند و با طرح شکستها و موفقیتهایشان نشان میدهند که تربیت کودک، کاری ساده و پیشپاافتاده نیست. خانم ادل فیبر دارای درجهٔ لیسانس در رشتهٔ تئاتر و فوقلیسانس علوم تربیتی از دانشگاه نیویورک است. او مادر سه فرزند است و در مدارس نیویورک تدریس میکند. خانم ایلین مزلیش دارای درجهٔ لیسانس در رشتهٔ تئاتر است و در مؤسسات پرورش کودکانی که مشکل تربیتی دارند، مشغول به کار است. او نیز مادر سه فرزند است.
کتاب از دو بخش اصلی با عناوین «کودکان انساناند» و «والدین نیز انساناند» تشکیل شده است. در بخش اول نویسندگان با تأکید بر اهمیت این موضوع که باید به احساسات کودکان بها دهیم و ارزش بگذاریم توضیح میدهند زمانی که احساسات کودک شناخته و پذیرفته میشوند کودک هم احساسات خود را بهتر درک میکند و این موضوع در آینده هم به او کمک میکند. در ادامه این بخش نکات مهمی از جمله: استقلال کودک، نقشها و لقبهایی که به کودکان تحمیل میکنیم و اثرات آن، دوستیهای کودک، تغییر شخصیت و تغییر حالت و... به طور کامل بررسی میشود.
در بخش دوم با عنوان والدین نیز انساناند نویسندگان درباره احساسات والدین و اهمیت آن توضیح میدهند. در بخش دوم به نقل از توضیحات دکتر جینات راهکارهایی برای برطرفکردن تضادهای بین والدین و فرزندان، اهمیت احساسات هر دو طرف، روشهای مقابله با خشم، تطبیقدادن پیام باحالت روحی، بررسی انواع حالتها، وقتی کلمات اثر ندارند، عمل و محدودیتهای آن و... با ارائه راهکارها و شیوههای مؤثر توضیح داده میشوند. یکی از نکات مهم فرزندپروری مسئله چگونگی خشم و کنترل عصبانیت والدین است که در بخش دوم کتاب به طور مفصل به آن پرداخته شده است.
خواندن کتاب کودک، خانواده، انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای والدین و مربیان کودک مناسب است.
بخشی از کتاب کودک، خانواده، انسان
«به ما گفته میشود که همه احساسات بچهها، حتی آنهایی که بار منفی دارند، بایستی به رسمیت شناخته شوند: بازی با اسباببازیای که اینقدر سخت به کار میافتد بایستی خیلی مأیوسکننده باشد! «وقتی عمه جان لپت را نیشگون میگیرد، خیلی ناراحت میشوی؟»
حالا میتوانستم بفهمم که گرفتن آینهای در مقابل احساسات بچه چگونه میتوانست مفید واقع شود. بهجای اینکه مثل گذشته کوشش کنیم با دعوا و مرافعه با کودکانمان مقابله کنیم، میتوانستیم با این روش جدید رابطه خانوادگی را آرامتر و آسانتر کنیم. صبح، سر صبحانه وقتی پسرم دیوید گفت: «آه، این تخممرغ خیلی شله!»، به جای یک نطق طول و دراز درباره اینکه او اصلا نمیداند راجع به چه حرف میزند و اینکه تخممرغ امروزی دقیقا همان قدر پخته که دیروزیها، به سادگی گفتم: «آهان، پس تو دوست داری تخم مرغت سفتتر باشه!» این به مراتب آسانتر بود و باعث شد تا موضوع تخممرغ چندان بغرنج نشود. با این همه رمز احساسات را درست درک نمیکردم تا اینکه اتفاقی چشمهای مرا به کل این مبحث گشود: یک شب توفانی، وقتی مشغول صرف شام بودیم، آسمان رعد و برقی زد و خانه در تاریکی فرو رفت. وقتی چند لحظه بعد، جریان برق دوباره وصل شد، به نظرم آمد که بچهها خیلی ترسیدهاند. بهترین کاری که میتوانستم بکنم این بود که ترسشان را کمتر کنم. میخواستم بگویم: «خوب، خیلی هم بد نبود، هان؟» که شوهرم تد شروع به صحبت کرد و گفت: «عجب، انگار خیلی ترسناک بود!» بچهها به او خیره شدند، حرف او به نظرم قابلقبول آمد. دنبالش را گرفتم و گفتم: عجيب است، وقتی چراغ در اتاق روشنه همه چیز به نظر آدم خوب و دوستانه است، اما همین اتاق وقتی تاریک می شه چقدر ترسناکه؛ نمی دونم چرا، اما این واقعیت داره.
شش چشم، چنان با آرامش و قدردانی به من نگاه کردند که دست و پایم را گم کردم. من یک جمله بسیار ساده در مورد یک مطلب بسیار معمولی گفته بودم، درحالی که برای بچهها، ارزش بسیاری داشت. ناگهان همه باهم شروع به صحبت کردند و بر یکدیگر پیشی گرفتن:
دیوید: «بعضی اوقات فکر میکنم یک دزد الان می آد و منو می دزده».
اندی: «تو تاریکی، صندلی راحتی شکل یک دیو می شه.» ...»
حجم
۹۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۹۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
ممنون از انتشارات آقائی خیلی عالیه به والدین عزیز توصیه میکنم این کتاب رو مطالعه کنند