کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند
معرفی کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند
کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند نوشتهٔ مارک مینارد و ترجمهٔ میلاد نیکپور است. انتشارات دیده بان قلم فرتاک این کتاب در حوزهٔ کسبوکار را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که چطور در هر سطحی از کسبوکار، رهبری، سودآفرینی و تشکیل تیم رؤیایی خود، عالی باشید.
درباره کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند
مارک مینارد در کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند بیان کرده است که رهبری تنها داشتن کارکنانی بهتر نیست، بلکه به معنای خلق افرادی بهتر است. رهبری یعنی توانمندساختن اعضای تیم برای تبدیلشدن به بهترین نسخه از خودشان، اما اول باید فهمید که چطور این اتفاق میافتد. مارک مینارد با تکیه بر تجربههای خود گفته است که صاحب کسبوکار بودن یکی از سختترین کارهایی است که انجام داده است. صاحب کسبوکار با توجه به موقعیت خود میتواند سازمانی با تیم رؤیایی و شگفتانگیز خلق کنم تا زندگی صدها فرد دارای ناتوانی رشدی را متحول کند. ایجاد فرهنگ همبستگی و هدفمندی، تأثیر بسیاری بر زندگی خانوادهها و روابطشان گذاشته و والدین را بهسمت والدبهنریبودن هدایت کرده است. مارک مینارد در این کتاب، تعدادی تمرین و مجموعهای از حقایق موردعلاقهٔ خود را ارائه کرده است.
خواندن کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ کسبوکار و علاقهمندان به آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ۱۶ دلیل که کسب و کار شما را به رکود می کشاند
«میتوانستم ببینم چه فرصتها و امکانات شگفتانگیزی در آنجا وجود دارد و همین به من انگیزهٔ بیشتری میداد تا یک جای زیبا و راحت با امکانات مختلفی متناسب با نیازهای هر فرد درست کنم. کار سختی بود، اما این «چرایی» من بود؛ و وقتی اوضاع سخت میشد و احساس میکردم بدجور در مخمصه افتادهام و دیگر هیچ کاری از دستم برنمیآید، به افرادی مثل برایان بروکس فکر میکردم، جوانی دارای اوتیسم. او را با مادرش تَمی ملاقات کردم، در جلسهٔ آموزشی ویژهای که یاد میدادم در تعطیلات آخر هفته چطور باید از برایان مراقبت شود. وقتی به مادرش میگفتم چطور باید بیشتر از برایان مراقبت کند، او با من درد دل کرد که برای مراقبت بیشتر از پسرش در خانه، مجبور شده از کارش استعفا بدهد. برایان که از کارگاههای آموزشی نهادینهشده خسته شده بود، مدام جیغ میکشید و پوستش را خراش میانداخت. مادر رؤیای جای بهتری را در سر داشت، جایی که پسرش بتواند فعال باشد و گزینههای خیلی بیشتری برای دوست پیدا کردن، معاشرت اجتماعی و خوشحال بودن داشته باشد. اینکه آزاد باشد.
وقتی دریمشاین را راه انداختم، ۲۶ سالم بود، تازه ازدواج کرده بودم و سه تا بچهٔ کوچک داشتم. همسرم شیفت شب کار میکرد و من اصلاً خواب نداشتم. در همین اوضاعواحوال، خانمی که ظاهراً شغل رده بالایی در ایالت اوهایو داشت به من زنگ زد و گفت لطفی در حق خودت بکن و مؤسسهات را تأسیس نکن. گفت که او و همکارانش حدود بیست سال است که همین برنامهها را اجرا میکنند و نیازی به مؤسسهای مثل دریمشاین ندارند، به او گفتم «خیلی ممنون از این توصیهٔ شگفتانگیزتان، اما دیگر هرگز به من زنگ نزن.»
اینها مثالهایی عالی هستند از اینکه چرا باید یک «چرا» داشته باشید. وقتی طوفانها شروع به وزیدن میکنند، به یاد کسانی مثل برایان میافتم و به خودم میگویم «قرار نیست تسلیم بشوی.» »
حجم
۱۶۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۶۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه