کتاب نمایشنامه حسنک وزیر
معرفی کتاب نمایشنامه حسنک وزیر
کتاب الکترونیکی نمایشنامه حسنک وزیر نوشتۀ فیضالله شریفی در انتشارات علمی و فرهنگی چاپ شده است. این کتاب بازآفرینی روایتی تاریخی از داستان معروف حسنک وزیر در تاریخ بیهقی است. متن نمایشنامه، با الهام از نثر و وقایع تاریخ بیهقی، داستان بر دار کردن حسنک وزیر را در قالبی نمایشی و با نگاهی به ابعاد تاریخی، جامعهشناسی و روانکاوی شخصیتها بازگو میکند.
درباره کتاب حسنک وزیر در منابع فارسی
این کتاب اثری نو از روایتی کهن است که فیضالله شریفی در آن با توجه به ماجرای واقعی حسنک وزیر، یک شخصیت محوری در تاریخ سیاسی ایران قرن پنجم هجری، به روایت درام این شخصیت میپردازد. حسنک که در دوره محمود غزنوی به اوج قدرت رسید، پس از به تخت نشستن مسعود غزنوی با دسیسههای سیاسی به اتهام الحاد به دار آویخته شد. شریفی با برداشتی آزاد از تاریخ بیهقی، ضمن حفظ روح و زبان متن اصلی، نگاهی نو به این ماجرا انداخته است. این نمایشنامه، از نظر محتوا و زبان، ادای دینی به نثر فاخر بیهقی است و نویسنده با تغییراتی در ترتیب وقایع، به دراماتیزه کردن حوادث پرداخته است. افزودن شخصیتهای فرعی و گسترش ابعاد دراماتیک داستان، همراه با تحلیلهای روانشناسانه و اجتماعی، به جذابیت این اثر افزوده است. شخصیتهای اصلی آن همچون حسنک وزیر، خواجه احمد میمندی، بونصر مشکان و بوسهل زوزنی، همگی بر پایه چهرههای واقعی تاریخ غزنویان نوشته شدهاند.
کتاب نمایشنامه حسنک وزیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی، نمایشنامهنویسان، و دوستداران تاریخنگاری کلاسیک ایرانی مناسب است. همچنین کسانی که به تحلیلهای جامعهشناختی و روانکاوی شخصیتهای تاریخی علاقهمندند، میتوانند از خواندن این اثر لذت ببرند.
بخشی از کتاب نمایشنامه حسنک وزیر
«صحنهٔ دوم
امیرمسعود: خواجه تنها به طارم بنشیند که سوی او پیغامی است بر زبان عبدوس، (خواجه به طارم میرود) حالِ حسنک بر تو پوشیده نیست که به روزگار پدرم چند درد در دلِ ما آورده است و چون پدرم، محمود، گذشته شده است، حسنک چه قصدها کرد بزرگ در روزگار برادرم، محمد، ولیکن نرفتش و تیرش به سنگ اصابت کرد و چون خدای عَزّوجلّ بدان آسانی تخت و ملک به ما داد. اختیار آن است که عذر گناهکاران بپذیریم و به گذشته مشغول نشویم؛ مگر آنکه پس از این تهوّری و تعدّی از کسی رَوَد.
و لکن در اعتقادِ این مرد، حسنک، سخن میگویند. بدان که خلعتِ مصریان گرفته به رغمِ خلیفه و امیرالمؤمنین بیازرد و مکاتبت از پدرم بگسست و میگویند رسول را که به نشابور آمده بود و عهد لوا و خلعت آورده، پیغام داده بود که حسنک قرمطی است. وی را بر دار باید کرد و ما این را به نشابور شنیده بودیم و نیکو یاد نیست. خواجه اندرین چه بیند و چه گوید؟
خواجه احمدِ وزیر: بوسهل را با حسنک چه افتاده است که چنین مبالغتها در خون ریختن او گرفته است؟ تا بتوانیم ای خداوند! باید پرهیز کنیم که خونِ حسنک ریخته نیاید که زشتنامی تولد گردد.
بونصر: من از خونِ همۀ جهانیان بیزارم. از سلطان نصیحت باز نگیرم که خیانت کرده باشم تا خونِ وی و هیچ کس نریزد. البته که خون ریختن کاری بازی نیست.
امیرمسعود: آنچه واجب باشد فرموده آید.»
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه