کتاب رگ تاک
معرفی کتاب رگ تاک
کتاب رگ تاک نوشتهٔ رضا گوران و ویراستهٔ امیرحسین فخری است. نشر ادبیات نمایشی این هفت نمایشنامهٔ ایرانی و اقتباسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رگ تاک
کتاب رگ تاک حاوی هفت نمایشنامهٔ ایرانی و جلد ۷ از مجموعه «نمایشنامههای ایرانی»ِ نشر ادبیات نمایشی است. رضا گوران در مقدمه توضیح داده است که این هفت نمایشنامه برای گروه تأتر او («گروه تئاتر یِرما») از آثار گوناگونی اقتباس شده است. لحن و زبان و استاتیک جملهها و واژهها بر اساس نیازِ شیوهٔ اجرایی بوده است. این نمایشنامهها پس از اجرا بهشکل فعلی در این کتاب در آمده و در نوشتن آن پروسهای وسواسگونه به کار رفته است. در این آثار ترتیب شخصیتها و پیشنهاد سن و ویژگیهای دیگر نیامده است. شما میتواند تخیل کنید و در ذهن خویش آنها را بسازید و بیافرینید. این هفت اثر عبارتند از «میخوام بخوابم»، «داستان یک پلکان»، «آدم آدم است»، «ابرهای پشتِ حنجره»، «مرداب روی بام»، «آواز بلند اسب آبی» و «خاموشی دریا».
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب رگ تاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامهٔ اقتباسی پیشنهاد میکنیم.
درباره رضا گوران
رضا گوران در سال ۱۳۵۸ به دنیا آمد. او کارگردان تئاتر، طراحصحنه و نویسندهای اهل ایران است. رضا گوران دانشآموختهٔ کاردانی ژنتیک گیاهی از دانشگاه آزاد ورامین و کارشناسی ادبیاتنمایشی از دانشکده هنر و معماری (دانشگاه آزاد) است. در سال ۱۳۸۷ بهترین کارگردانی از جشنوارهٔ بینالمللی فجر برای نمایش «یرما» و بهترین طراحیصحنه و لباس از جشنوارهٔ بینالمللی فجر برای همین نمایش و نیز در سال ۱۳۸۹ بهترین نمایشنامه و بهترین طراحیصحنه از جشنوارهٔ بینالمللی فجر برای نمایش «ابرهای پشت حنجره» را دریافت کرده است. «میخوام بخوام» و «مرداب روی بام» از آثار نمایشی به نویسندگی و کارگردانی اوست. کتاب «رگ تاک» (حاوی هفت نمایشنامه) از او و بهوسیلهٔ نشر ادبیات نمایشی منتشر شده است. رضا گوران در «گروه تئاتر یِرما» فعالیت داشته است.
بخشی از کتاب رگ تاک
«تابلوی هفتم
همان خانه - زن در کنار رختآویز مشغول پوشیدن لباس است. افسر ناگهان وارد میشود. کمی در سکوت نظارهگر زن است.
افسر: قهوهای اصلاً به شما نمیاد... به خصوص به رنگ چشماتون... آرامشی رو که دارید از نگاهتون میگیره و شما رو گرمتر از اونچه هستید نشون میده... بنفش بهتون نمیاد... شاید زرشکی یا یهجور سبز که به توسی نزدیک باشه میتونه چشمای جذاب شما رو جذابتر کنه و اون آرامش عمیق نگاهتون رو حفظ کنه... به خصوص که شما یهجور سادگی پیچیده توی گونههاتون هست، گونههایی که عین دامنههای کوه T وقتی که ابرهای روشن از روشون عبور میکنه و سایه روشن گرمی بهشون میده... لبهاتون عین یه مزرعهٔ گندم توی باده... یهجور تشنگی ابدی رو با خودش داره، آدم دلش میخواد دستاش رو از روی شاخههاش عبور بده... شونههای امنی دارین و دستاتون میتونه دستای هر مردی رو بیقرار کنه... (سکوت) وقتی راه میرین هوا گرمتر میشه، انگار هوا تحمل ضربههای آروم نفسهای شما رو نداره، یه جوشش نرم تمام هوای اتاق رو میگیره و چه اتفاقی میفته وقتی این هوای بیقرار روی پوست مردی میشینه، بزرگترن شورش تاریخ تو وجود اون مرد به راه میفته... . (زن بر میگردد. گویی میخواهد چیزی بگوید) هیش... لطفاً هیچی نگید... اینبار من هم با سکوت شما موافقم... در واقع مایلم حتی طولانیتر هم بشه... بذارید هیچچیز غیر صدای تنفس شما که انگار تندتر هم شده رو نشنوم... (سکوت طولانی) به من قول بدید فردا صبح هم با من توی اون مه رقیق صبحگاهی قدم میزنید و برای گفتن این، نه چیزی بگید... نه بمونید... آروم برید... اونقدر آروم که هوای اتاق بهم نخوره... .
زن که کمی از رختآویز فاصله گرفته به سمت رختآویز رفته لباسش را عوض میکند و خارج میشود.
نور میرود.»
حجم
۲۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه
حجم
۲۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه